• شنبه 8 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 18 شوال 1445
  • 2024 Apr 27
یکشنبه 22 مهر 1397
کد مطلب : 33992
+
-

نمی‌خواهم فرزندم به مدرسه برود

دکتر علی‌اصغر کاکوجویباری | دانشیار روانشناسی دانشگاه پیام‌نور

مهرماه فرا رسید، فصل بازگشایی مدارس است. صبح‌ها فرزندان این سرزمین با همراهی والدین به سوی مدارس خواهند رفت. من یکی از والدین این سرزمینم. از اینکه فرزندم را به مدرسه بفرستم نگرانم. اغلب اوقات وقتی که خاطرات کودکی‌ام در ایام مدرسه را مرور می‌کنم، خاطره مدرسه و کلاس را به یاد می‌آورم، تلخکامی‌هایی به یادم می‌آید که از رفتن فرزندم به مدرسه دچار خوف و ترس می‌شوم. چیزهایی و تجاربی از اتلاف کودکی‌ام در مدرسه که روحم را از مدرسه بیزار می‌کند، مایه نگرانی‌ام می‌شود تا کودکم را به مدرسه نفرستم. پدر یا مادری مسئولیت‌پذیرم؛ نمی‌توانم قانع شوم که کودکم را با سرمایه وجودی و هدیه‌ای الهی به مدرسه بسپارم.

صادقانه بگویم مدرسه را جایی قابل‌اعتماد برای سپردن فرزندم نمی‌دانم، چرا؟ وقتی که به چرایی امر می‌اندیشم، می‌بینم دلایل زیادی برایم وجود دارد که مرا از فرستادن فرزندم به مدرسه دچار واهمه و منصرف می‌کند.

فرزند ‌شش‌ساله‌ام که اکنون به سن کلاس اول ابتدایی رسیده، گنجینه سؤال و کنجکاوی است. وقتی که با او هم‌سخن می‌شوی از نشاط، تحرک، سرشاری از سؤالاتی که پی‌درپی می‌پرسد و راجع به هر‌چیزی کنجکاو است و می‌خواهد بیشتر بداند و دلیل‌جویی وی را می‌بینی، وجود آدمی برایت معنی باطراوتی دارد. گنج پرسشگری و جست‌وجوگری هدیه‌ای الهی در نزد اوست. خوف دارم تا به مدرسه برود و مدرسه با تقدیم سواد و دانش، روح پرسشگری و کنجکاوی او را زایل کند.  فرزندم اکنون در آستانه مدرسه با سن پایه اول ابتدایی است. از اینکه کودک پاک و زلال و رو به آیین حنیف ابراهیمی و محمدی را به مدرسه بسپارم، برآشفته می‌شوم، چراکه نگران می‌شوم مدرسه با تقدیم سواد و دانش دینی، فطرت سالم دینی فرزندم را از او بستاند. فرزندم می‌تواند سلامت انسانی را فهم و کشف کند و ثمراتش را در روابط با دیگران بیازماید و از این مسیر به نشاط و بهجت دینی برسد.

اما مدرسه می‌تواند با تقدیم دانش مذهبی و ارزیابی محفوظات دینی و تبدیل فرزندم به انبار اطلاعات دینی، شوق انسانی و دینی را در فرزندم بمیراند. فرزندم انسان است، طی دوران کودکی و نوجوانی باید اصل انسان‌بودن وی، در عمل پاس داشته شود، خوف آن را دارم که مدرسه با پیگیری هدف‌های آموزشی که وزارت آموزش‌وپرورش به وی دیکته می‌کند انسان بودن فرزندم را به فراموشی بسپارد. آری این‌چنین شده که نمی‌توانم به مدرسه اعتماد کنم و آینده فرزندم را به مدرسه واگذارم. به عنوان یک پدر و مادر آنچه در اندیشه دارم، از سر مسئولیت و تعهد والدگری است و نه عصیانگری علیه مدرسه. من به عنوان یکی از صدها هزار والدین ایران زمین که دانش‌آموخته دانشگاهی هستم، می‌توانم متعهدانه خود عهده‌دار تحقق اجرای اصل 30 قانون اساسی کشور برای فرزندم باشم.

آنچه به عنوان یک پدر یا مادر، می‌نگارم قلم‌فرسایی ادبی نیست بلکه اعلان یک برنامه همگانی است. ما والدین این سرزمین در ایران امروز، میلیون‌ها دانش‌آموخته دانشگاهی هستیم، محتمل است صدها هزار نفر از ما از این شرایط و آمادگی برخوردار باشند تا تحقق اصل 30 قانون اساسی برای آموزش عمومی و برای فرزند خویش را خود متقبل و متعهد شوند. مطابق با این اصل، دولت مکلف است آموزش عمومی رایگان و دردسترس را برای همه ایرانیان فراهم آورد ولی وقتی جمعی از ما والدین تحقق این اصل را خود متقبل و متعهد می‌شویم، دولت موظف است زمینه‌های آن را برایمان فراهم آورد. در کشور ما، در کنار صدها هزار مادر غیرشاغل دانش‌آموخته دانشگاهی، صدهاهزار معلم بازنشسته نیز حضور دارند. اینها سرمایه ما ایرانیان برای فرار از مدرسه هستند.

در این راه، ما داوطلب آموزش فرزند خویش، متعهد می‌شویم با مشارکت در نظام ارزشیابی مدرسه‌ای در پایان دوره تحصیلی- به طور مثال پایه سوم و ششم ابتدایی- تحقق هدف‌های مدرسه‌ای را نیز به نمایش گذاریم.  در این راه، برای فراهم آوری تجارب فرهنگی، مذهبی و اجتماعی که در مدارس به اهداف پرورشی معروفند، ما می‌توانیم از فرصت‌های غیرمدرسه‌ای بهره بگیریم. برخورداری فرزندمان از باشگاه‌ها، ورزشگاه‌ها، مساجد، فرهنگسراها، کانون‌های پرورشی فکری کودکان و مهم‌تر از آن گروه‌های همسالان خانوادگی، می‌تواند از نگرانی دولت و تحقق هدف‌های فرهنگی -تربیتی، بکاهد؛ اگرچه محتمل است این نگرانی، فاقد ریشه‌های عملی باشد.

آری این است حکایت فرزندم که پدر و مادرش از مدرسه بیزارند و آرزوی رشد و تحول فرزند خویش را در مسیری طبیعی‌تر و درون‌زاتر و البته سالم‌تر، با نشاط‌تر، معنا‌جوتر، دینی‌تر، خلاق‌تر و انسانی‌تر جست‌وجو می‌کنند. جست‌وجوی عملی شعارهایی که در سرآغاز همه اسناد ملی در غالب ممالک جهان در حوزه آموزش‌وپرورش برای غفلت و فراموشی، نگاشته می‌شود. نگارنده به عنوان یکی از پدران و مادران این سرزمین متعهد است براساس تغییر نگرش مسئولان آموزش‌وپرورش و کشور نسبت به مدرسه و تعلیم و تربیت در قبول نقش والدین داوطلب در آموزش فرزندشان و به محض درخواست آنها، پیش‌نویس آیین‌نامه آموزش خانگی را به مراجع هدیه کنم.

این خبر را به اشتراک بگذارید