در نقد یک مصاحبه تلویزیونی
افشین امیرشاهی- عضو شورای سردبیری
گفتوگوی تلویزیونی روحالله زم، مدیر آمدنیوز چند روز پیش پخش شد؛ کسی که گفتوگو را اداره کرد، علی رضوانی، مجری برنامه بدون تعارف در خبر 20و 30بود. از این برنامه بهعنوان یک گفتوگوی رسانهای نام برده شده است. اما آیا میتوان این برنامه را گفتوگوی یک خبرنگار با یک سوژه خبری توصیف کرد؟ به این گفتوگو انتقاد شده که بیشتر شبیه بازجویی بود تا یک مصاحبه رسانهای. انتقادها به این گفتوگو تا چه حد وارد است؟ آیا مصاحبهکننده واقعا در جایگاه یک خبرنگار، خواستار شفافیت و پاسخگویی بوده است؟ او دنبال اعتراف بود یا دستیابی به حقیقت؟
عملکرد صداوسیما و مجری برنامه در این گفتوگو قطعا انتقادبرانگیز بود. از همان لحظه شروع برنامه هم میتوان مصداقها را طرح کرد. مجری با خندهای آمیخته با طعنه میگوید: خوبی؟ سپس نخستین سؤال برنامه را مطرح میکند: از کجا شروع کنم؟ دقت کنید از کجا شروع کنم؟ این سؤال به مخاطب این حس را القا میکند که کسی که جلوی رویش نشسته و البته حکم اعدام هم برایش صادر شده است، پروندهای دارد که او خودش هم نمیداند از کجا شروع کند. درواقع این حس که بین این همه مسئله و مشکلی که شما دارید و شما ایجاد کردهاید، سراغ کدام یک برویم. مصاحبهشونده مکث نسبتا طولانی میکند و میگوید از هر کجا که دوست دارید.
سپس سؤالهای بعد
چند سالته؟ بچه کجایی؟ عقاید سیاسیات چی بود؟
زم توضیح میدهد که بیشتر سمت اصلاحطلبها که تا سال 88 چپ میشود.
مجری در چند جای مصاحبه با خنده و طعنه با مهمان برنامه گفتوگو میکند. او از همان لحظه از موضع بالا و با لحنی خارج از معیارهای یک مصاحبه حرفهای گفتوگو میکند. این موضع بالا، متفاوت از آن چیزی است که خبرنگاران حرفهای در گفتوگو با هر مقامی از رئیسجمهور و وزیر و وکیل گرفته تا مسئولان نهادهای حکومتی در مقام پرسشگر برای خودشان قائل هستند. جنس مواجهه مجری اینجا متفاوت است، انگار میخواهد از مصاحبهشونده یک دروغگو بسازد یا یک نفر را جلوی دوربین تلویزیون بشکند. سؤالهای مجری غافلگیرمان نمیکند؛ همان چیزهایی را میپرسد که انتظار میرود. چالش خاصی در سؤالها نیست جز هدایت متهم به سمتی خاص؛ چیزی که در گفتوگوهای تلویزیونی مشابه با متهمان سیاسی دیدهایم. حال ممکن است با توجه به اتهام فرد جنس سؤالها تغییر کند. اما سؤالها از جنسی بود که قبلا دیده بودیم.
البته اینجا ایراد فقط به انتخاب مجری و تواناییهای او برنمیگردد. مسئله، نحوه سردبیری چنین برنامههایی است. قاعدتا برای برنامههای خبری یک نفر که از تجربه و تخصص لازم برخوردار است، باید کار را سردبیری انجام دهد. اما اگر سردبیر برنامه نیز معتقد به چنین روندی باشد که شاهد آن بودیم، طبیعی است که مسیر برنامه به سمتی میرود که مخاطب را به انتقاد وادار میکند.
مجری: سؤال آخر رو بپرسم. اگه قاضی بودی خودت بهخودت چه حکمی میدادی؟
زم: سختگیرانه. تو روز اول گفتم اعدام دیگه.
پس از این مصاحبه تلویزیونی، فضایی در نقد مصاحبه و شیوههای مواجهه و پرسشگری مجری در شبکههای اجتماعی بالا گرفت. حجم انتقادها از این مصاحبه بسیار بود. اما چرا این مصاحبه با این حجم از انتقاد مواجه شده است.
پیش از هر چیز یک پرسش مطرح میشود. فرض محال که محال نیست. آیا روحالله زم اگر دستگیر و زندانی نمیشد، حاضر بود با صدا و سیما مصاحبه کند و اگر حاضر بود آیا باز هم به پرسشهای مجری چنین پاسخهایی میداد؟ اگر در شرایط زندان و حکم اعدام نبود پاسخهایش چقدر تفاوت میکرد؟ درباره انتقادات نخستین نکتهای که باید در نظر گرفت، این است که بخشی از نقدها و نظرها، به بیاعتمادی مردم به صدا و سیما بازمیگردد. خاطرههای قبلی مردم از اعترافات تلویزیونی باعث شده است که مردم به مصاحبههایی از این دست، فارغ از اینکه چه سؤالهایی و با چه نیتی مطرح شود، با تردید نگاه کنند.
درواقع بهدلیل تکرار اعترافات تلویزیونی، مردم به این جنس مصاحبهها بیاعتماد شده و از پخش آنها انتقاد میکنند. اما بیاعتمادی مردم به صدا و سیما تدریجی بوده است. این خود صدا و سیماست که در طول سالها یک خط فرضی ترسیم کرده و بسیاری را یک طرف خط و دیگرانی را طرف دیگر خط که خودش هم آنجا ایستاده، قرار داده است. خیلیهایی که طرف دیگر خط هستند، ممکن است نادیده گرفته شوند؛ درحالیکه صدا و سیما نباید در تولید محتوا بهخصوص در حوزه خبر و تفسیر خطکشی داشته باشد. نتیجه البته در نهایت به زیان این رسانه بوده است؛ چون صداوسیما از نارضایتی مردم تأثیر منفی میگیرد و به همین دلیل نقش این رسانه تا حد زیادی تابع بازسازی تغییر سیاستهای رسمی کشور میشود. چنین گفتوگوهایی با این رویکرد موجب آسیب دیدن هرچه بیشتر اعتماد مردم به صدا و سیما در وجوه مختلف بهویژه «اعتماد نهادی» میشود و در نهایت نتیجه مشخص است. مردم به گفتوگوهایی از این دست واکنش منفی نشان میدهند و آن را به سخره میگیرند و باور نمیکنند. ممکن بود بخشی از پرسشهای این مصاحبه توسط خبرنگاران دیگر نیز مطرح شود، اما نکته مهم اینجاست که هیچ وقت یک خبرنگار حرفهای حتی اگر همین سؤالهای مجری برنامه را نیز مطرح کند رفتاری مانند او نخواهد داشت. اما چه رفتاری؟ نخست لحن سخن گفتن مجری جلب توجه میکرد.
قطعا در مصاحبههای تلویزیونی، ارتباط کلامی، نوع صحبت کردن، لحن بیان و مواردی از این دست اهمیت بسیار دارد. رفتار مجری اصیل نبود. البته به این معنا نیست که مجری برنامه حتما باید لفظ قلم حرف بزند، اما از او انتظار میرفت پاکیزه سخن بگوید. مردم در همان چند ثانیه نخست این برنامه درباره نحوه گفتوگو، برداشتهای خودشان را خواهند داشت و تصمیم میگیرند که این مصاحبه ارزش دیدن دارد یا خیر؟ اما لحن مجری در این مصاحبه تلویزیونی شاید قرار بوده که نمایشی از جنس اقتدار باشد.
مجری در جای دیگر، گوشی تلفنش را به روحالله زم نشان میدهد و میگوید: یه عکس نشونت بدم؟ کانالته؛ اون لحظهای که منتشر شد دستگیریت. این تازه شروع ماجراست. این لحظهای هست که منتشر شد سازمان اطلاعات سپاه روحالله زم رو دستگیر کرد و آرم سپاه اومد به جای آرم کانالت اینو ندیده بودی؟ این صحنه میدونی چیش قشنگ بود؟ به سرعت نور داشت ممبرهای کانالت میریخت. همه داشتن درمیرفتن. منابع و مرتبطینت تو ایران دستگیر شدن؟ بقیه رو هم اطلاعات سپاه نوشته بود دیگه. این تازه شروع ماجراست؛ یعنی بقیه رو هم باید منتظر باشیم.
این نوع برخورد رسانهای با متهمی که محکوم به اعدام شده چقدر از نظر حرفهای قابل دفاع است؟ این کار علی رضوانی، مجری برنامه بدون تعارف شاید مانند کار داوود فتحعلیزاده، خبرنگار صداوسیما باشد که هنگام گزارش از ماجرای دستگیری محمدعلی نجفی، گلولههای خشاب کلت شهردار اسبق تهران را میشمرد. البته که در صدا و سیما خبرنگاران دیگری هم بودهاند که چنین برخوردهایی داشتهاند.
نکته دیگر اینکه مجری در طول نیمساعتی که مصاحبه تلویزیونی پخش میشود مهمانش را شماتت میکند. مجری بارها و بارها زم را بهدلیل اتهاماتش سرزنش میکند. شاید لازم باشد تلویزیون برای چنین برنامههایی و آگاهی یافتن از میزان رضایت و نارضایتی مردم، نظرسنجی درست و اصولی برگزار کند. زم در مصاحبه مجبور بود خیلی جاها پاسخهای کوتاه بدهد. مجری دوست داشت مصاحبه به سمتی برود که خودش علاقه دارد یا علاقه دارند، پس طراحی مصاحبه به شکلی بود که شاید بخش زیادی از مردم و مخاطبان تلویزیون دیده نشده باشند.