مهمترین رخدادهای سینمای ایران در 6 سکانس
آینههای روبهرو
مهرنوش سلماسی_روزنامه نگار
سینمای ایران در سال98، فرازونشیبهای بسیاری را پشتسر گذاشت. البته هنوز یک ماه تا پایان سال مانده ولی سال سینمایی معمولا بعد از برگزاری جشنواره تحویل میشود. معمولا در مراسم تحویل سال همه باامید به آینده نگاه میکنند. سال کهنه هر قدر هم سخت و دشوار بوده باشد، همه دوست دارند سال نو برایشان سرشار از موفقیت باشد. سینمای 99 هم احتمالا با چنین چشماندازی آغاز میشود. اینجا اما با سینمای 98 سروکار داریم. سینمایی که خیلیها گفتند و نوشتند حالش خوب نیست. تماشاگرانش نسبت به چند سال گذشته کاهش پیدا کردند و بسیاری از فیلمهایش در گیشه شکست خوردند. ولی در همین سینمایی که همه نشانههای ورشکستگی را با خود دارد، بیش از 130 پروانه ساخت صادر شد و 100 فیلم هم به مرحله تولید رسید. سینمای ایران را باید با تناقضهایش تحلیل کرد. مثل جشنواره جهانی فجر که با انبوهی فیلم خارجی برگزار میشود، ولی این معدود فیلمهای ایرانیاش هستند که بیشتر مورد توجه قرار میگیرند؛ مثل تحریمکردن جشنواره فیلم فجر و بعد پذیرش جایزهاش و فرستادن پیام تصویری از راهی دور؛ مثل ماجرای مالیات هنرمندان که میلیاردرها پشت بینوایان پنهان میشوند و با یک کاسه کردن کل جامعه هنری، در همچنان بر همان پاشنه میچرخد. سینمای 98 مجموعهای از این رخدادها و این کنشها را پیش چشمها گذاشت و حالا همه به سیاق معمول امیدواریم سینمای99، نوید روزگاری بهتر را برایمان بدهد.
1- رکوردشکنی در تولید
این فرضیه که در سینمای ایران سود در تولید است نه اکران، امسال کاملا ثابت شد. رسیدن به رقم تولید100فیلم در سال98 را اگر کنار فروش فیلمهای ایرانی در همین یکی دو سال اخیر بگذاریم، و وضعیت اقتصادی کشور را هم در نظر بگیریم میبینیم شکستن رکورد تولید فیلم تا چه اندازه فاقد منطق اقتصادی است. میزان سرمایهای که صرف تولید فیلم میشود با درآمد گیشه اصلا انطباق ندارد. وقتی هم در مورد گیشه صحبت میکنیم باید حواسمان باشد که جز چند فیلم صدرنشین جدول با انبوهی فیلم دیگر هم مواجهیم که طبق آمارها 70درصدشان زیان میدهند. اینکه در چنین بازار کسادی، تولید همچنان پررونق است، نکته قابل مطالعهای است. بخشی از سبد تولید را محصولاتی تشکیل میدهند که بودجهشان از نهادهای دولتی و حاکمیتی تأمین میشود و مهمترین نهاد تولید فیلم در این سالها سازمان اوج بوده. اوج گرانترین فیلمهای سینمای ایران را تولید میکند. فیلمهایی که بخش خصوصی اغلب بضاعت تولیدشان را ندارد یا اولویتی برای چنین فیلمهایی قائل نیست؛ مثلاً ساخته شدن فیلمی چون «تنگه ابوقریب» بهعنوان فیلم دفاعمقدس تنها از عهده نهادی چون اوج برمیآید. چنانکه تولید «لباس شخصی» بهعنوان فیلمی که درباره عملکرد حزب توده بوده و جزو آثاری است که نهادهایی چون اوج به سمتش گرایش دارند و بخش خصوصی علاقهای به ورود به چنین مضامینی نشان نمیدهد. سال98 اوج پرکارترین نهاد حاکمیتی فعال در سینما بود. کنارش باید به بنیاد سینمایی فارابی اشاره کرد که در سال98 با تغییر سیاستهایش چتر حمایتیاش از سینمای ایران را گشودهتر کرد. نکته دیگر اینکه بسیاری از فیلمهایی که در ظاهر تهیهکننده بخش خصوصی دارند و اغلب هم تولیدات پرهزینهای هستند عملا با سرمایه دولتی تهیه شدهاند. میتوان گفت حضور سرمایه از نهادهای عمومی در سینما پررنگتر از سالهای پیش شده. تازه امسال در سبد تولیدات سینمایی خبری از نهاد قدرتمندی چون حوزه هنری نبود. تفکیک تولیداتی که با سرمایه عمومی ساخته شدهاند از فیلمهای بخش خصوصی کار چندان سادهای نیست و در مورد بسیاری از پروژهها نمیتوان از اطلاعات رسمی منتشر شده به منبع سرمایه پی برد. هرچند قاعده این سالها در سال98 نیز همچنان تداوم داشت و مهمترین ماموریت بخش خصوصی جذب سرمایههای سرگردان بود. اینکه این سرمایه از کجا میآید، سرمایهگذاران با چه نیتی وارد عرصه تولید فیلم میشوند و آیا پشت این نوع سرمایهگذاریها داستانی وجود دارد، همه سؤالاتی هستند که در فضای مهآلود فعلی به سختی میتوان پاسخهای سرراستی برایشان یافت.
2- آخرین جشنواره میرکریمی
سیو هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر از بیستونهم تا ششم اردیبهشت ماه برگزار شد. چند سال پیش بخش بینالمللی جشنواره از بخش ملی تفکیک شد که نتیجهاش تولد جشنواره جهانی فجر بود. بعد از برگزاری ناامیدکننده اولین دوره، مدیریت جشنواره جهانی به رضا میرکریمی واگذار شد. انتخاب یک فیلمساز بهعنوان دبیر جشنواره مسبوق به سابقه بود و هژیر داریوش در دهه50 دبیری جشنواره جهانی تهران را برعهده داشت ولی در سالهای پس از انقلاب برای اولین بار بود که مدیریت جشنواره فجر برعهده یک فیلمساز گذاشته میشد. پس از برگزاری مغشوش جشنواره سال93 با مدیریت علیرضا رضاداد، میرکریمی از همان ابتدا نشان داد برای برپایی فستیوال سینمایی برنامه و ایده دارد. در طول 5دورهای که میرکریمی جشنواره جهانی فجر را مدیریت کرد، کنار نمایش فیلمها، کارگاههای آموزشی هم راهاندازی شد و با تشکیل باشگاه، تلاش شد برای جشنواره مخاطبان پیگیر و ثابتی یافته شود. با وجود تلاشهای صورتگرفته جشنواره جهانی فجر نتوانست جایگاهی مانند جشنواره ملی فجر بیابد و عدهای هم از آن بهعنوان یک دورهمی دوستانه یاد کردند. هرچند نمیتوان بر نظم و سازماندهی قابل توجه جشنواره جهانی چشم بست. امسال آخرین دورهای بود که جشنواره جهانی با مدیریت میرکریمی برگزار شد. برگ برنده میرکریمی برای این دوره آوردن پلشریدر -فیلمنامهنویس و کارگردان مشهور آمریکایی- به ایران بود. نویسنده «راننده تاکسی» موجی خبری هم برای جشنواره جهانی ایجاد کرد. تعداد قابلتوجهی فیلم خارجی هم در این دوره به نمایش درآمد. نمایش 109فیلم خارجی به کنار، نسخههای مرمت شده فیلمهای کلاسیک ایرانی و خارجی مثل «دونده»، «دیدهبان»، «پرده آخر» هم در پردیس چهارسو روی پرده آمدند. مطابق معمول اما بیشترین استقبال از فیلمهای ایرانی صورت گرفت که در صدرشان فیلم «جهان با من برقص» قرار داشت. میرکریمی آخرین جشنوارهاش را هم مدیریت کرد و از سال آینده جشنواره جهانی توسط محمد مهدی عسگرپور برگزار میشود.
3- اکران قاچاق در فضای مجازی
قاچاق فیلمها زخم کهنه سینمای ایران است. این زخم سال98 هم سرباز کرد و نتیجهاش راهیافتن تعدادی از مهمترین فیلمهای سال به فضای مجازی بود. فیلمهایی که هنوز روی پرده بودند ولی نسخههای قاچاقشان در تلگرام منتشر میشد و کنار پیادهرو هم توسط دستفروشان به فروش میرسید. «رحمان 1400» و «متری شیشونیم» به عنوان پرفروشهای اکران نوروزی اولین قربانیان جدی سوداگران عرصه فرهنگ در سال98 بودند. این دو فیلم خرداد امسال قاچاق شدند. در این میان ادعای تهیهکننده متری شیشونیم مبنی بر اینکه فیلم از ارشاد لو رفته است جنجالآفرین شد. نکتهای که ساداتیان به آن اشاره کرده بود در مورد بسیاری از نسخههای قاچاق به چشم میخورد.
عبارت «نسخه بازبینی» روی فیلمهای قاچاق شده نشان میداد کپی از محلی که به جهت بازبینی ارائه شده است لو رفته. هرچند ادعای ساداتیان با واکنش مدیران سینمایی مواجه شد ولی میان این جنجالها، چندین فیلم ایرانی دیگر هم همزمان با اکران عمومی، به فضای مجازی آمدند.
«سرخپوست»، «تگزاس2»، «مارموز»، «قصر شیرین»،«خانه پدری»،«شبی که ماه کامل شد» و... در شرایطی که وضعیت گیشه سینماها در سال98، خیلی امیدوارکننده نبود معضل قاچاق هم مزید بر علت شد تا سایه تهدید همچنان بر سر سینمای ایران نگهداشته شود.
4- مالیاتی که باز هم گرفته نشد
انتشار پیشنویس لایحه اصلاح برخی قوانین و مقررات مالیاتی و لغو معافیتهای مالیاتی فعالیتهای فرهنگی و هنری، در پاییز امسال جنجال بهپا کرد. موضوع ساده بود. دولت در شرایط دشوار اقتصادی تصمیم گرفته بود در مورد معافیت مالیاتی هنرمندان تجدیدنظر کند. هنوز جزئیات و ساز و کار ماجرا روشن نشده بود که صدای اعتراض سینماگران بلند شد. دامنه اعتراضها آن قدر گسترده شد که دولت خیلی زود حرفش را پس گرفت. اما اشاره به وضعیت نامطلوب اقتصادی بخش قابلتوجهی از جامعه هنری کشور تنها بخشی از واقعیت بود که مورد تاکید قرار میگرفت. سؤال اصلی اینجا بود که چرا باید ستارههایی که سالانه چند میلیارد تومان درآمد دارند مالیات نپردازند؟ چرا تهیهکنندهای که میلیاردها تومان سود به دست میآورد مالیات نمیدهد؟ اما کسی علاقهای به پاسخ دادن به این پرسشها نداشت.
5- اسکار؛ انتخابی برای باختن
انتخاب نماینده سینمای ایران برای معرفی به اسکار، موضوع جذابی است که هر سال دربارهاش حرف و حدیثهای فراوان به راه میافتد. بعد از موفقیتهای فیلمهای فرهادی در اسکار، انتخاب شدن بهعنوان نماینده ایران اهمیت بیشتری برای سینماییها پیدا کرده. گویی اهدای 2اسکار به فرهادی برای فیلمهای «جدایی نادر از سیمین» و «فروشنده» این اعتمادبهنفس را به دیگر سینماگران هم داده که آنها نیز میتوانند سهمی در بزرگترین ضیافت سینمایی سالانه جهان داشته باشند. امسال به نظر میرسید رقابت اصلی برای راهیافتن به اسکار میان قصرشیرین و متری شیشونیم در جریان باشد. ظاهرا میان اعضای هیات انتخاب نماینده سینمای ایران برای معرفی به اسکار دوقطبیای میان فیلم میرکریمی و فیلم سعید روستایی ایجاد شد و در نهایت هم هیچ گروهی نتوانست گروه دیگر را متقاعد کند. نه قصرشیرین و نه متری شیشونیم هیچ کدام آرای کافی برای انتخاب شدن بهدست نیاوردند تا اتفاقی عجیب رخ دهد. اعضای هیات انتخاب دو گزینهای که سرش دعوا داشتند را کنار گذاشتند و سراغ فیلمی رفتند که در انتخابش تفاهم داشتند و در این جا یکی از عجیبترین اتفاقهای سینمایی سال رقم خورد. هیات انتخاب مستند «در جستجوی فریده» را برای معرفی به اسکار انتخاب کرد؛ مستندی خوشساخت و موفق که ستایشهای زیادی را برانگیخته بود ولی معلوم بود که چنین گزینهای هیچ بختی برای موفقیت در اسکار ندارد. این را عدهای در همان روزها نوشتند ولی هیات انتخاب تصمیمش را گرفته بود. فیلمی که مستند بود و نه داستانی، موفقیت جهانی قابل ذکری نداشت، فاقد پخشکننده بینالمللی قدرتمند بود، نماینده ایران شد و نتیجه هم همانی شد که از ابتدا میشد حدس زد. در جستجوی فریده خیلی زود کنار رفت و داستان سینمای ایران و اسکار امسال هم به پایان رسید.
6- جشنواره فجر؛ همان همیشگی
بهمن که از راه رسید، مثل همیشه همه آماده مهمترین رخداد سینمایی سال شدند. سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر کمی قبل از برگزاری دچار حاشیهها و جنجالهایی شده بود که علتش نه سینما که برخی رخدادهای تلخ امسال بود. داستان تحریمها و انصرافها و بیرغبتی برای حضور در جشنواره جنجالهایی را آفرید ولی پیدا بود که فجر در نهایت راه خودش را خواهد رفت. امسال هم به سیاق چند سال گذشته جوانها حضوری غافلگیرکننده در فجر داشتند. از محمد کارت گرفته که با «شنای پروانه» چشمها را خیره کرد تا سازنده مستعد «کشتارگاه» و کارگردان فیلم خوش پرداخت «لباس شخصی» که بهترین محصول اوج در جشنواره امسال بود. نیکی کریمی با «آتابای» همه را شگفتزده کرد و با بهترین فیلمش به جشنواره سیوهشتم آمد. همچنان که مجید مجیدی با «خورشید» بعد از دودهه سرانجام انتظارها را برآورده کرد. قدیمیترین فیلمساز حاضر در جشنواره هم با «خون شد» نشان داد که هنوز فیلمساز توانمندی است. مسعود کیمیایی که بر سر عهدش ایستاد و مقابل فشارها و توصیهها کوتاه نیامد، نشان داد بیجهت ملقب به فیلمساز بیتکرار و کارگردان تاریخساز سینمای ایران نشده. محمدحسین مهدویان با «درخت گردو» کوشید تا در فضایی متفاوت از آثار گذشتهاش حرکت کند. در جشنواره امسال فیلم ضعیف و خنثی هم زیاد بود. بازنده بزرگ فجر سیوهشتم سازمان اوج بود که برخلاف سالهای گذشته امسال اغلب تولیداتش پایینتر از انتظار از کار درآمدند. از «روز بلوا»ی بهروز شعیبی گرفته که به شکلی سطحی و شعاری به مسئله فساد پرداخت تا «خروج» حاتمیکیا که نتوانست ضعف فیلمنامه را با تسلط تکنیکی و بازی درخشان فرامرز قریبیان بپوشاند. جشنواره امسال بار دیگر نشان داد فیلمنامه همچنان بزرگترین معضل سینمای ایران است. سینمای ایران در زمینه فیلمبرداری، تدوین، جلوههای ویژه، طراحی صحنه، لباس و... پیشرفت قابل توجهی کرده ولی در قصهگویی همچنان ضعیف است. حتی کمدی مفرحی چون «خوب بد جلف2: ارتش سری» هم از ضعف در قصهگویی رنج میبرد و با وجود شوخیهای بامزهاش، از نیمه به بعد کم میآورد.
در جشنواره امسال مسئله داوریها باز هم جنجال به پا کرد. فیلم فجر احتمالا تنها فستیوال سینمایی جهان است که برنده و بازنده به نتیجه داوریاش اعتراض میکنند. روز صفر 5 سیمرغ برد ولی سازندهاش به نشانه اعتراض حاضر به حضور در مراسم اختتاحیه نشد. هنوز درباره اینکه فلان داور در مورد سیمرغ بازیگری با اصرار حرفش را بر کسی نشانده، مطلب نوشته میشود. جشنوارهای که متولیاش دولت است، داورانش اغلب از میان اهالی سینما انتخاب میشوند، درباره جوایزش معمولا جنجال به راه میافتد، نشستهای خبریاش با حاشیه برگزار میشود و برای بازیگری که فیلمش در بخش خارج از مسابقه حضور داشته، فرش قرمز پهن میشود تا با حرفهایی تند و تیز علیه فیلمسازی بزرگ موضع بگیرد. به نظر میرسد باید به این جنجالها و حاشیههای جشنواره فجر خو بگیریم؛ این فضای عصبی و پرتنش و این میزان خشم و التهاب تمامنشدنی که در میانش چند فیلم به نمایش درمیآید و اتفاقا در بسیاری از این فیلمها نیز خشم و هیاهو حرف اول و آخر را میزند.