
وقتی حواست نیست...

عیسی محمدی _ روزنامه نگار
«وقتی حواست نیست، زیباترینی...» این، بخشی از یک شعرواره یا شعر بدون وزنی است که بهشدت دیده و شنیده شده است. حالا به ادامه آن کاری نداریم، همین یک بند آن را میخواهیم و لازمش داریم. بندی که بهشدت، تأکید روی یک خاصیت مهم و البته کمتر دیده شده و کمتر مورد توجه قرار گرفته شده آدمیان دارد؛ اینکه وقتی حواسشان نیست، میشود نکتههای زیادی را از آنها یاد گرفت و ثبت کرد. مثل اینکه وقتی حواسشان نیست، چطور دارند غذا میخورند و چطور حرف میزنند و چطور کلماتی را استفاده میکنند و چطور خویشتندار هستند و اصلا چطور آدمیزادی هستند.
پیش از این و در همین یادداشتها، از کتاب هاگاکوره هم صحبت کرده بودم؛ کتابی درباره سلحشوران قدیمی ژاپن که با عنوان ساموراییها میشناسیم. آنها باید شجاعت زیادی میداشتند و عملاً باید در هر نبرد و مبارزهای، مستقیم به سمت مرگ میرفتند. اساساً برای آنها مرگ در بستر خواب یا بیماری، ننگی بزرگ بود. حالا به اینهایش کاری ندارم. به این قسمت از کتاب کار دارم که بزرگان آیین سامورایی، توصیه میکردند حتی وقتی حواستان نیست هم باید از ترس صحبت نکنید. چنین قاعدههایی، نشان میدهد که حتی از زمانهای دوردست، توجه به این قاعده روانشناختی آدمیان وجود داشته است.
خب، قرار است که با این 2 پاراگراف و بند قبلی به کجا برسیم؟ به اینجا که در زندگی اجتماعی و سبک زندگی اجتماعی و روزمره ایرانیجماعت نیز، میتوانیم از این «وقتی حواست نیست»ها، نکتههای زیادی استخراج کنیم. همینکه طرفهای مقابل ما، ناخودآگاه و بدون تصمیم و سنجش قبلی، صحبت میکنند و به صحبتهای ما پاسخ و در نهایت اینکه، واکنش نشان میدهند. خاصه در شبکههای اجتماعی مجازی، این دست نکتهها را فراوان میشود استخراج کرد. بهطور جدی معتقدم که پستهای شهروندان در شبکههای اجتماعی و واکنشهایی که به پستهای دیگران دارند، میتواند ادامه شخصیت آنها باشد، در جایی دیگر و در ساحتی دیگر. یعنی شما مجموعه پستها و کامنتها و لایکهای افراد را که کنار هم بگذارید، در مجموع به یک شخصیتشناسی از آنها میرسید؛ که این آدم کامل است یا ناقص، عمیق است یا سطحی، کتابخوان است یا صرفاً اطلاعات او به اینترنت بسنده میشود، خویشتندار است یا دمدمیمزاج و تندخو و.... بله، با توجه به همین نکته طلایی است که میتوان خیلی از پستها را نخواند، به خیلی از پستها واکنش نشان نداد، خیلی از کامنتها را بیخیال شد، خیلی از موجهای ایجاد شده و به هشتگهای شکل گرفته در شبکههای اجتماعی بیاعتنا بود و به همین ترتیب تا آخر...
حقیقت این است که شبکههای اجتماعی مجازی، به واقع امتداد همان زبان و ارتباطات اجتماعی ماست و شگفتانگیز اینکه همان ضعفها و نکات منفی را میشود در آنها هم پیدا کرد و جست. همان حسادتها، همان غیبتها، همان چشم و همچشمیها، همان رودربایستیها، همان نفرتها، همان حرفهای خالهزنگی(جدا از بحث جنسیتی درباره این مفهوم و صرفاً توجه به ماهیت عام و روزمره و معمول آن)، همان و همان و همان... وقتی به این دیدگاه برسیم، همان برخوردی را که میتوانیم با گفتوگوهای روزمره داشته باشیم، میتوانیم اینجا هم داشته باشیم؛ بیاعتنا و بیتوجه و بدون تأثیر گرفتن از آنها عبور کنیم و به زندگیمان بپردازیم و این، یعنی تزریق آرامش بیشتر به ذهن و زندگیمان است. در این صورت است که به این درک میرسیم شبکههای اجتماعی مجازی، گاهی چقدر غیرواقعی میتوانند باشند و این، یعنی ابتدای آرامش.