صادق کرمیار، نویسنده و داور آخرین دوره جایزه جلالآل احمد از تأثیرگذاری جشنوارههای ادبی بر فضای ادبیات میگوید
جوایز ادبی ما رنگ سیاسی دارند
نیلوفر ذوالفقاری
صادق کرمیار، هم برای اهالی ادبیات و هم برای طرفداران هنر هفتم، نامی شناخته شده است. او که ابتدا سراغ ادبیات و نوشتن رفته، در میانه راه تصمیم گرفته وارد دنیای سینما شود و با ساخت چند سریال و فیلم سینمایی، نام خود را در فهرست کارگردانان هم ثبت کند. کرمیار با این ایده که نوشتههایش را با نگاه شخصی خود به فیلم تبدیل کند، کارگردانی نوشتههایش را به دیگران نسپرده است. او تجربه طراحی و اجرای بعضی جشنوارههای ادبی مطرح مانند «جشنواره سراسری شعر ایران ما»، «جشنواره طنز طهران» و«جایزه نقد ادب و هنر» را هم در کارنامه دارد و بهعنوان عضو هیأتعلمی در هفتمین دوره جایزه ادبی جلالآلاحمد حضور داشته است. با صادق کرمیار درباره برگزاری جشنوارههای ادبی و تأثیر آنها بر رونق ادبیات، فیلمسازی و دنیای کتاب گفتوگو کردهایم.
علاقه شما به ادبیات از چه زمانی و چگونه شکل گرفت؟
به هر حال، همه نویسندگان از یک دوره سنی به ادبیات گرایش پیدا کردند و کتاب خواندند و در یک دوره سنی شروع به نوشتن کردند تا نخستین کتابشان به چاپ رسید. سؤال اینجاست که آیا دانستن این اطلاعات به خوانش اثر نویسنده کمک میکند یا نه؟ این را میدانیم که دستکم از قرنبیستم به بعد زندگینامه نویسنده بهعنوان خداوندگار متن اهمیت خود را از دست داده است و آثار نویسنده جدای از مولف مورد نقد قرارمیگیرد. در ایران اما متأسفانه بهدلیل اینکه هنوز نقد در ادبیات مدرن ما شکل نگرفته، هنوز متون ادبی با اتکاء به زندگینامه و شخصیت نویسنده موردبررسی قرارمیگیرد. بهنظرم وقتش رسیده که دستکم روزنامهنگاران ادبی آغازگر این جدایی متن از نویسنده باشند تا شاید منتقدان نیز کمکم به مقوله نقد بهعنوان یک کار عملی بپردازند و نظرات شخصی و سلیقهای مقالهنویسان را درباره متون ادبی به نام نقد به خورد خواننده ندهند. هنوز بسیاری از مدعیان نقد ادبی کشور تفاوت نقد با انتقاد را نمیدانند، چه برسد به شناخت نقد بهعنوان دانشی میانرشتهای که کاملا مستقل از زندگینامه و شخصیت نویسنده عمل میکند.
برای اینکه وارد مسیر حرفهای در دنیای ادبیات شوید، سراغ چه آموزشهایی رفتید؟
آموزش در حوزه ادبیات با آموزش برای نویسندگی کاملا متفاوت است. چنانکه میبینیم بسیار اندک و نادرند نویسندگانی که از دانشکده های ادبیات فارغالتحصیل شده باشند و این همه دانشجوی ادبیات در کشور درنهایت یا معلم میشوند و یا به شغلی غیر از رشته تحصیلی خود میپردازند. بگذریم که آموزش ادبیات در دانشگاههای ما نیز از قرن هفتم جلوتر نیامده و اساسا ادبیات داستانی را همچنان در قالب حکایات قرون ماضی میشناسند. اگر هم در دانشگاهی مانند علامه طباطبایی در این زمینه کار جدی انجام میشود، به واسطه حضور دکتر حسین پاینده است، نه بهدلیل وجود نظام آموزشی مدون در دانشگاه. من هم در دانشگاه الهیات خواندم، اما در دورانی که در روزنامه اطلاعات بودم به ادبیات به شکل جدی پرداختم.
چه شد که تصمیم گرفتید به ادبیات مذهبی و تاریخی بپردازید؟
نویسنده هیچوقت تصمیم نمیگیرد در ژانر خاصی بنویسد. عوامل گوناگونی دست بهدست هم میدهد تا یک رمان نوشته شود، کما اینکه من یک کتاب درباره تاریخ مذهبی دارم به نام «نامیرا» و یک کتاب در زمینه تاریخ ایران به نام «دشتهای سوزان». بقیه آثار من در حوزه ادبیات اجتماعی و جنگ نوشته شده است. همانطور که فیلمهای من هم در زمینههای متنوعی ساخته شده، از اجتماعی و تاریخی گرفته تا جاسوسی و طنز و ملودرام که هر کدام در شرایط خاص دوره خود و بر اساس احساس نیاز ساخته شده است.
چرا تصمیم گرفتید خودتان از نوشتههایتان فیلم بسازید؟
اینطور نیست که همه کارهایی را که نوشتهام، خودم ساختهام. اکثر فیلمنامههای مرا دیگران ساختهاند؛ چه زمانی که کارگردانی را شروع نکرده بودم و چه بعد از آن. اما برخی کارهاست که به ضرورت ساختاری و مفهومی تصمیم میگیرم که خودم بسازم؛ بهخصوص کارهایی که بیشتر شناخته شده هستند، مانند نامیرا که به نظر من از کارهایی است که هر کارگردانی میتواند آن را بهگونهای بسازد که با کارگردان دیگر، هم از نظر ساختار و فرم و هم از نظر مفهوم و معنا کاملا متفاوت از آب دربیاید. در تاریخ سینما هم بسیار سراغ داریم که از یک اثر ادبی چندین کار سینمایی ساخته شده و هر کدام ضمن وفاداری به متن اصلی کاملا با یکدیگر متفاوت بودهاند.
اگر نویسنده نبودید باز هم سراغ فیلمسازی میرفتید؟
نویسندگی و فیلمسازی در ایران تنها در یک چیز با هم تفاوت دارند و آن تعداد مخاطب است. از یک کتاب به شکل خوشبینانه 3هزار نسخه چاپ میشود و یک تا 2سال طول میکشد تا3 هزار نفر آن را بخوانند. اما در شکل بدبینانه یک فیلم را 10هزار نفر در اکران اول میبینند و اگر اثر تلویزیونی باشد که آمار مخاطب بسیار فراتر از این حرفهاست. بنابراین فیلم ساختن برای من به معنی ارتباط با مخاطبان بیشتر است.
بهنظر شما فیلمهای مذهبی هنوز هم با استقبال عمومی مواجه میشوند؟
صحبت درباره فیلم مذهبی در این گفتوگوی کوتاه بسیار دشوار است و در واقع حق مطلب ادا نمیشود. اما بهطور خلاصه میتوان گفت اگر با نگاه تبلیغی در دوره تاریخی کنونی که مذهب گفتمان غالب کشور است، فیلم ساخته شود، قطعا شکست تجاری میخورد. مخاطب کنونی سینما بههیچوجه حاضر نیست هزینه کند و به سینما برود تا فیلمسازی بخواهد مذهب خود را تبلیغ کند اما اگر فیلمسازی با نگاه متفاوت فیلم مذهبی بسازد، حتما با استقبال عمومی مواجه میشود. درمورد نگاه متفاوت باید بهطور مفصل صحبت کرد که در این مجال موضوع هدر میرود.
شما تجربه فعالیت در جشنوارههای متنوع ادبی را داشتهاید، نقاط قوت و ضعف این جشنوارهها را چه میدانید؟
من در دورهای که مدیریت بنیاد نویسندگان و هنرمندان سازمان فرهنگی هنری شهرداری را بهعهده داشتم، تلاش کردم از طریق جشنوارههای متنوع ادبی و هنری به رونق بخشیدن به تولید آثار ادبی و هنری کمک کنم و به اعتقاد دوستانی که آن دوران را به یاد دارند، این سیاست موفق بود و همه طیفهای ادبی و هنری احساس میکردند فضای مناسبی برای فعالیت برایشان فراهم شده است. البته ناگفته نماند تلاش من اگر موفقیتی داشته حاصل مدیریت هوشمندانه محمدمهدی عسگرپور در آن دوران بوده که بهدلیل موفقیت ایشان در کارشان متأسفانه مقاومتهای متحجران برای توقف این حرکت رو به جلو به پیروزی تحجر بر تفکر انجامید و همهچیز ویران شد.
جایزههای ادبی چقدر در مسیر حرفهای نویسنده تأثیرگذار هستند؟
آنچه الان بهعنوان جایزههای ادبی میبینیم بیشتر شبیه کارناوال ادبی است و تفاوتی بین دولتی و خصوصی هم ندارد. جوایز ادبی بیش و پیش از آنکه رنگوبوی ادبی داشته باشد، رنگ سیاسی و جناحی دارد که همین مسئله بهعنوان بزرگترین آفت برای جوانمرگی نویسندگان مطرح است.
این روزها مشغول چه کاری هستید؟
این روزها مشغول مطالعه و زندگی با کتاب و دیدن فیلم هستم. بیشتر در زمینههای تاریخ اجتماعی و تئوریهای ادبی میخوانم. اخیرا کتابی درباره فرمالیسم روسی از شفیعی کدکنی خواندم و الان مشغول مطالعه کتاب دوجلدی نظریه و نقد ادبی حسین پاینده هستم که بهنظرم نویسندگان و منتقدان حتما باید این کتاب را مطالعه کنند.
چه چیزی شما را در جهان واقعی خوشحال میکند؟
آگاهی مردم کشورم بیش از هر چیز مرا خرسند میکند. هر چه آگاهی مردم بیشتر شود، از رنجشان کاسته میشود. متأسفانه در این مقطع تاریخی، بزرگترین دشمن آگاهی مردم، جهل دینی است که از کفر خطرناکتر است و این جهل حاصل گفتمان غالب مبلغان دین است. علاوه بر این، خرافات مذهبی در میان مردم، بهویژه قشر تحصیلکرده بیداد میکند، عوام که جای خود دارد. این برای روند آگاهیبخشی به مردم یک سد اسکندر و فاجعه زیستی به شمار میرود. این روزها مکاران بازار باورهای مردم را در دست گرفتهاند و به هر سو که سود بیشتری دارد میکشند. تا وقتی چنین است مردم نباید انتظار داشته باشند رنجشان پایان یابد.
صادق کرمیار نویسندگی و کارگردانی فیلمهای بلند سینمایی تلویزیونی مانند «زیارت»، «کرانههای کبود»، « خانه ساحلی»، «سیم آخر»، «بهانههای عاشقی» و «وقت طلایی» را برعهده داشته است. نخستین فیلمنامه سینمایی کرمیار که با مضمون جنگ و محاصره آبادان بود، در سال 1375به نام «کوسهها» ساخته شد و پس از آن فیلمنامههای «سجده بر آب» و «جان سخت» را نوشت
زبان فارسی نامیراست
تحول فناوری نوین به همراه خود، فرهنگ و روش ارتباطی ویژهای به ارمغان میآورد که هم میتواند نگرانکننده باشد و هم فرصتساز. هم میتواند عاملی برای تسلط فرهنگی محسوب شود و هم زمینهای برای رشد زبان ارتباطی. نگرانی نسبت به آسیبدیدن زبان و خط فارسی نگرانی تازهای نیست؛ اگرچه تازگی این نگرانی در این دوران ناشی از تازگی دگرگونیهای ارتباطات جهانی است. در طول تاریخ ایرانزمین، نقاط عطفی وجود دارد که هر یک میتوانست زبان فارسی را به نابودی و فراموشی بسپارد، اما اینچنین نشد؛ از حمله اعراب گرفته تا یورش مغولان و سپس بازشدن پای غربیان به سرزمینهای پارسیزبان که هر کدام به تنهایی این توان را داشتند تا بر زبان فارسی تأثیر ویرانگر بگذارند. اما پارهای دلایل باعث شد زبان فارسی از تمام این تهدیدها فرصت بسازد و همچنان به مثابه زبان اصلی ایرانیان وسیله ارتباط در حوزههای گوناگون اجتماعی، سیاسی، علمی، هنری و ادبی باقی بماند. بیگمان مهمترین و اصلیترین دلیلی که تاکنون موجب ماندگاری و نامیرایی زبان فارسی شده، وجود ادبیات غنی و ریشهدار فارسی است؛ اشعار رودکی، کتابهایی چون شاهنامه، شعرهای حافظ، آثار سعدی و نظامی و دیگران که هر یک به تنهایی میتوانند هویت یک ملت را بازتعریف و جاودانه کنند. تردیدی نیست که چنین آثار ارزشمندی در خلأ پدید نیامده و یکشبه آفریده نشدهاند، بلکه هر یک از آنها بازده فرهنگ و تمدنی پویا و روبهرشد بوده است.
خاطرات مرد ناتمام
«خاطرات مرد ناتمام» نام سریالی ایرانی به کارگردانی صادق کرمیار است که در زمستان 1391به مناسبت دههفجر در 26قسمت از شبکه یک سیما پخش شد. سریالی خانوادگی که داستان آن مربوط به سالهای 1327تا 1332و روایت تلاش همایون پورسیناست که قصد سفر به خارج از کشور را دارد و در این حین خاطرات پدربزرگش را که به تازگی فوت کرده میخواند. پدربزرگ که در فرانسه داروسازی خوانده و به ایران بازگشته درصدد راهاندازی لابراتوار و تولید دارو برای مردم کشورش است، اما سفارت انگلیس و شهربانی حکومت شاه در مسیر او سنگاندازی میکنند.
یک روز قبل
«یک روز قبل» نام سریالی به کارگردانی صادق کرمیار است که در بهار و تابستان 1389به مناسبت هفته دفاعمقدس ساخته شد و اول مهر همان سال در 7قسمت از شبکه یک سیما پخش شد. داستان این سریال در مورد جاسوسانی است که میخواهند مانع پرتاب ماهواره امید از طرف ایران شوند. حمیدرضا پگاه، سارا خوئینیها و پرویز فلاحیپور بعضی بازیگران این سریال هستند. این سریال در تهران، رامسر و قسمتهایی از آن در لبنان تصویربرداری شده است.
نویسندگی یعنی اعتراض
صادق کرمیار آذرماه سال1338 در تهران متولد شد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در محله امامزادهحسن و سپه غربی گذراند. او بعد از پیروزی انقلاب در امور تربیتی فعالیت کرد و سپس بهعنوان خبرنگار روزنامه اطلاعات مشغول بهکار شد. کرمیار مسئول ویژهنامه «اطلاعات جبهه» در مناطق جنگی در سالهای 65 تا 67 بود و از سال 72 تا 75مسئول صفحه ادبی «جوانههای اندیشه» روزنامه اطلاعات و همچنین معاون سردبیر نشریه سینمایی «مردم و سینما» وابسته به بنیاد سینمایی فارابی. او همزمان در رشته الهیات دانشگاه آزاد نیز به تحصیل ادامه داد و نخستین داستان خود را در سال1367 در روزنامه اطلاعات به چاپ رساند. در سال1369 مجموعه داستان خود را به نام «فریاد در خاکستر» به چاپ رساند و بعد از یک سال مجموعه داستانی ویژه نوجوانان به نام «انتقام در اردوگاه» منتشر شد. او درباره 2زمینه اصلی فعالیت هنری خود یعنی نویسندگی و کارگردانی میگوید: «من 2چهره دارم؛ یکی از آنها چهره فیلمسازی است. آن چهره دیگرم نسبت به جامعه و همهچیز خشن است. نویسندگی یعنی اعتراض. نویسندهای که نسبت به جامعه خودش اعتراض نداشته باشد، نمیتواند بنویسد. البته فیلمسازان میتوانند اعتراض داشته باشند، اما توان بیانش را ندارند. فیلمسازی مبتنی بر صنعت و سرمایه است و سرمایه اجازه نمیدهد شما اعتراض کنید».
دشتهای سوزان
«دشتهای سوزان» روایتگر وقایعی است که در مقطعی خاص در تاریخ ایران رخ داده است. قبل از اینکه خواندن رمان را آغاز کنی، این عبارت توجهت را جلب میکند: «به غیر از شخصیتهای تاریخی همه شخصیتهای داستان خیالیاند.» این کتاب در 362صفحه توسط انتشارات نیستان منتشر شده است.
نامیرا
پیکره اصلی «نامیرا»، جریان پیوستن مردی از قبیله بنیکلب به نام عبداللهبن عمیر به سپاه حسینبنعلی(ع) است. این کتاب روایت سادهای است که از اوضاع کوفه شروع میشود و به واقعه کربلا میرسد. نامیرا در دوره سوم جایزه ادبی جلال آلاحمد شایسته تقدیر شناخته شد. همچنین این کتاب اثر برگزیده چهارمین جشنواره «کتاب دین و پژوهشهای برتر» معرفی شد.
حریم
«حریم» تجربهای تازه در کارهای اوست. او در این رمان از یکسو به سراغ ژانر تازه و کمتر تجربه شده در داستاننویسی بلند خود رفته و از سوی دیگر مهارت و قدرت ذهنی وسیعی را در این حوزه به رخ مخاطب خود کشیده است. رمانی برخاسته از متن اجتماع امروز و شخصیتپردازی شده با چهرهها و افرادی که بخشی از واقعیت دنیای زیستی جامعه ایرانی در دهه چهارم از انقلاب هستند.
آنچه الان بهعنوان جایزههای ادبی میبینیم بیشتر شبیه کارناوال ادبی است و تفاوتی بین دولتی و خصوصی هم ندارد. جوایز ادبی بیش و پیش از آنکه رنگوبوی ادبی داشته باشد، رنگ سیاسی و جناحی دارد