شاملو در آستانه تولدی دیگر
چراغش در این خانه میسوزد
محمود معتقدی _ شاعر و منتقد ادبی
بهدرستی و زیبایی میگوید: «من اینجاییام». او کسی نیست مگر
احمد شـــــاملو (۲مرداد۱۳۷۹-۲۱آذر۱۳۰۴) شاعر، نویسنده، مــــــترجم، پژوهشگر، فرهنگنویس و روزنامهنگار که خود از چهرههای ماندگار و یگانه عصر ادبیات - بهویژه در قلمروی شعر معاصر- است. به چشمانداز چشم و زبانش، یک منظر هستیشناسی از شکلی از زیباییشناسی را بر دوش میکشد. شاملو در این منظر از عشق تا مرگ، از آمدن تا رفتن، از آزادی تا عدالت، همه و همه را بهگونهای بشری مینگریست و با تخیلی مدام از روزگار اینجا و اکنون شاعریاش را به تجربهای ساختمند و درخشان به واگویی میگرفت.
برای خاطر زندگان؛
و در گورستان تاریک با تو خواندهام
زیباترین سرودها را
زیرا که مردگان این سال
عاشقترین زندگان بودهاند
(عشق عمومی / هوای تازه)
بیگمان احمد شاملو یک فرصت بزرگ فرهنگی در روزگار ما بوده و هست که چشمانداز جایگاه و تأثیرپذیری اجتماعی و ادبیاش همچنان انکارنشدنی است.
گفته میشود که شاملو اوایل شاعریاش از قالبهای قصیده و ترانههای عامیانه بهره میگرفت.
شاملو تحتتأثیر نیما یوشیج به شعر نو (که بعدها نثر نیمایی هم نامیده میشد) روی آورد. اما برای نخستینبار در شعر
«تا شکوفه سرخ یک پیراهن» که سال۱۳۲۹ با نام «شعر سفید غفران» منتشر شد، وزن را رها کرد و بهصورت پیشرو سبکی نو را در شعر معاصر فارسی گسترش داد. از این سبک به شعر سپید یا شعر منثور یا شعر شاملویی یاد میشود. بعضی از منتقدان ادبی او را تنهاترین شاعر موفق در زمینه شعر منثور میدانند. شاملو علاوه بر سرایش شعر، آثار تحقیقاتی و ترجمه شناختهشدهای را از خود به یادگار گذاشته است؛ همچون مجموعه کتاب «کوچه» او که بزرگترین اثر پژوهشی در باب فرهنگ عامیانه مردم است. دیگر اینکه آثار شاملو به زبانهای متعددی تاکنون ترجمه شده است. وی در کار شعر با نظریهپردازی مدرنی توانست فضای شعر امروز را بسیار تعالی ببخشد و آثاری که از او تاکنون در حوزه شعر به جای مانده است چشمانداز فضاهای عاشقانه و اجتماعی را با خود به همراه دارد.
او در روزگار خود و روزگار اینجا و اکنون چهرهای ماندگار و دوراندیش و یک معترض فرهنگی بود. چنانچه از نظریههایش برمیآید از تلفیق این دو فضا توانست فضاهای روشن و تاریک زمانه را در قالبی درخشان به جامعه اهل شعر عرضه دارد. به روایتی، بسیاری بر این عقیدهاند که شاملو، حافظ این زمانه است. یادش تازه باد.
پس از درگذشت شاملو، نگارنده به یادش شعری سرودم با عنوان «به یاد جاودانه احمد شاملو»:
دلت از همیشههای جهان / به جسارتی ناب و دلپذیر / از پی عشقی آتشناک / خود برآمده بودهای / حکایتی چنان از جنس نبودن و بودنت / هزار نکته گفتی و / به گفتنی بسدشوار
صدایت نام کوچک درخت بود و دل آشوبه همه دریاهای دور و نزدیک / هنوز به روایت نگاه عاشقت / دل میبری و خانه را همچنان روشن میکنی.