وحید مهدویمعجز_روانشناس و مشاور منابع انسانی
«آینده شغلیاش تضمین میشود. نگران درآمد نخواهد بود؛ چرا که این رشته بازار خوبی دارد و به مرور پولدار هم میشود. پرستیژ اجتماعی دهنپرکنی دارد و همهجا از عزت و احترام مضاعف برخوردار خواهد بود. نهتنها در ایران بلکه در فرایند مهاجرت هم میتواند بسیار مؤثر باشد... .» چنین تفکرات مادی و تلههای ذهنی-روانی و رویاپردازیهایی که باعث میشود بیشتر والدین در انتخاب رشته، پیشنهاد رشتههای پولساز را به فرزندانشان بدهند. البته شاید بتوان گفت حق دارند؛ چرا که در شرایط بحران اقتصادی کشور، تورم افسارگسیخته موجود، بیثباتی و افزایش بیکاری که منجر به ناامنی اقتصادی شده، ذهنها به ناچار گرایشهای مالی پیدا میکند اما شاید ریشه بسیاری از بیثباتیها و بحرانهای امروزی قرار نداشتن مهرهها در جای درست خود باشد؛ آدمهای اشتباهی که تخصص داشتند اما انگیزه و علاقهای در پشت آن نبوده که منجر به بروز خلاقیت و نوآوری شود. برخی از والدین نیز گویی بهدنبال هویت گمشده خود میگردند و لفظ گران دکتر و مهندس شدن، روحشان را آلام میدهد اما برایشان مهم نیست که جامعه از این عناوین اشباع شده و دیگر هیچچیز مانند قبل نیست اما بر این موضوع طوری پافشاری میکنند که گویی در جامعه امروز زندگی نمیکنند و ذرهای از نیازها و خواستههای نسل امروز شناخت ندارند. متصورند که خواهان خوشبختی فرزندشان هستند، ثبات و آرامش او، اما ناآگاهند از اینکه اسیر رؤیاپردازیهای نادرست و توهمات ذهنی غلط خویشند. بیشتر والدین بهدنبال راهی برای پولدار شدن هستند اما نگاه تکبعدی به رشتههای تحصیلی و مشاغل خاص در طول دههها آنها را نهتنها از رسیدن به این هدف دور نگهداشته بلکه عکس آن، بسیار آسیبزا و مخرب بوده؛ چرا که به راحتی استعدادهای درخشان و نبوغ و پویاییای که میتوانست در مسیر علاقه بهکار گرفته شود در نطفه خفه شده است؛ نوجوانانی که در یک چرخه معیوب و ناقص و فرسایشی قرار داده میشوند و در نهایت با دیوار بلند دفاعی کنکور منهدم؛ انتخابی که برایشان دو سر سوخت است و قبولی یا عدمقبولی هم تأثیری در آن ندارد. گرچه افراد، انتخاب براساس پول را نخستین قدم در مسیر خوشبختی میدانند اما به وفور ثابت شده که این مسیر تضمینی قطعی برای رسیدن به موفقیت و خوشبخت شدن در آینده نیست.
رخنه چنین تفکر و فرهنگی موجب شده تا از این نکات غافل شویم که ملاک سعادت و خوشبختی به دکتر یا مهندس شدن نیست. زمانی که مسیری را صرفا با نگاه پرستیژ اجتماعی در پیش میگیریم تمرکزی روی آن نخواهیم داشت و روی سطح حرکت خواهیم کرد. قطعا نبود انگیزهای قوی، پشتکاری هم برای ما بهدنبال نمیآورد و در نهایت نمیتوانیم موفقیت مالی و کسب ثروتی را در پس آن انتظار داشته باشیم. گویی واژه موفقیت و خوشبختی در فرهنگ ما درست معنا نشده. درحالیکه باید پکیج این بسته را مانند به توفیق رسیدن و رشد و توسعه در تمام امور از جمله موفقیت در سلامتی، معنویت، ثروت، آرامش، عشق، تحصیل، زندگی، خدمت به دیگران، ارتباط با دیگران، منش و رفتار فردی و اجتماعی با هم ببینیم و ارزیابی کنیم. نه اینکه با نگاه تکبعدی به آن، مفهوم ناقص و معیوبی را با خود به دوش بکشیم. مهاتما گاندی معتقد است: خوشبختی یعنی چیزی که فکر میکنید، چیزی که میگویید و چیزی که انجام میدهید، باهم هماهنگ باشند. اما در چنین انتخابهایی که ما داریم تا چه میزان این هماهنگی وجود دارد؟
چند درصد از افرادی که انتخابشان براساس پول بوده در حقیقت نفس و واقعیت موضوع به این دو تعریف بالا دست یافتهاند؟ شاید پولدار شده باشند ولی لزوما احساس خوشبختی نمیکنند. بسیاری از فارغالتحصیلان این رشتهها که به اجبار دست به انتخاب زدهاند، احساس رضایتمندی ندارند. چنین انتخابهای تحمیل شدهای مسیر رشد و توسعه شغلی فردی را با چالشهای فراوانی مواجه میکند و فاجعه زمانی رخ نشان میدهد که کار از کار گذشته. تا جایی که حتی پول و ثروت هم نیازهای درونی فرد را اقناع نمیکند و تعارضات درونی و بیرونیاش او را دچار افسردگی، رخوت، کسالت، خستگی و ناامیدی و یأس میکند.
مطالعه زندگینامه افراد موفق دنیا شاید مهر تأییدی باشد بر این موضوع که علاقه مهمتر از فاکتورهای دیگر مانند پول است. بسیاری از این افراد رشتههای تحصیلی و مدرک دانشگاهی بالایی نداشتهاند اما توانستهاند با ایجاد احساس رضایتمندی از موقعیت و علاقه با پشتکار دستاوردهایی را داشته باشند که دیگران با فاکتورهای از پیش تعیین شده به آن نرسیدهاند. تردید نداشته باشیم رشد تکبعدی در هر زمینهای اشتباه و نادرست است و سوق دادن استعدادهای پویای هر جامعهای به سمت یک موضوع و رشته خاص و پرورش اجباری آن استعدادها به روی افرادی که شاید ذاتا هیچ علاقه و انگیزه درونی با آن رشته و شغل ندارند نتیجهای جز بنبست نخواهد داشت. حاصل آن ایجاد گرههای روانی در طول زندگی افراد است تا خود را مدام به چالش بکشند و با زندگی در حسرت گذشته، دید روشنی به آینده نداشته باشند. نتیجه چنین جو مسمومی انسانها را تبدیل به موجودات مرده سرکوب شدهای میکند که فاقد هرگونه خلاقیت و نوآوری هستند و موجودیت و هویت یکدستی ندارند. حال آدمهای چنین جامعهای خوب نیست. بنابراین به مرور با رکود و توقف مواجه میشود چرا که هیچچیز سرجای خودش نیست.
برای رسیدن به جامعهای پویا و رو به رشد بهتر است والدین با پرهیز از ایجاد گرههای روانی نادرست در ذهن فرزندان خود، از بهوجود آمدن تعارضات فاحش درونی جلوگیری کنند و اجازه دهند تا فرزندان بر اساس استعداد، علایقذاتی و درونیشان، فارغ از شرایط بحرانی اقتصادی دست به انتخاب درست بزنند تا به مرور، جامعه پویایی از دست رفته خود را احیا کند.
شنبه 18 آبان 1398
کد مطلب :
87175
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/XDDDk
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved