بهرام امیراحمدیان
جمهوری خلق چین و جمهوری اسلامی ایران بهعنوان دو کشور آسیایی با سابقه تمدنی کهن، از دیرباز دارای روابط تجاری و فرهنگی بودهاند و این روابط طی سدهها ادامه داشته است. مهمترین دوره شکوفایی روابط دو کشور در دوره برقراری راه ابریشم بوده است. اکنون چین در زمینه ابتکار کمربند و راه که از سوی رئیسجمهور شیجین پینگ در سال2013 معرفی شد، در حال تبدیلشدن به پدیده شگرف جهانی است. این ابتکار بیش از آنچه اقتصادی باشد، نشأتگرفته از موقعیت ژئوپلیتیک چین است که گمان میرود از سوی ایالات متحده آمریکا در حوزه اقیانوس آرام و دریای چین در تنگنای استراتژیک قرار خواهد گرفت. ایالات متحده و همپیمانان آن در این حوزه بر این باورند که در آینده چین، قدرت هژمون منطقه خواهد شد و نهتنها منافع آنان تحتتأثیر بازیگریهای چین در منطقه قرار خواهد گرفت بلکه چین به دنبال خودخواهی و اضافهخواهی است و میخواهد با توسعه و پیشرفت اقتصادی محیرالعقول خود، یکهتاز عرصه اقیانوس آرام، دریای چین جنوبی، اقیانوس هند در عرصه دریایی و آسیا و عمدتا اوراسیا در عرصه زمینی شود و به امپراتوری قارهای تبدیل شود.
چین بهعنوان یک ابرقدرت جهانی برای ایفای نقش مورد نظر خود نیازمند همپیمانان منطقهای است. در عرصه اوراسیا جمهوری اسلامی ایران بهعنوان قدرت منطقهای در حال ظهور از جهات مختلفی دارای ویژگیهایی است که میتواند توسط چین در رسیدن به اهداف مورد توجه قرار گیرد. در گام نخست ویژگی مخالفت با یکجانبهگرایی ایالات متحده آنها را به هم نزدیکی میسازد. ایران در آسیای غربی قدرتی مطرح و تأثیرگذار است و چین در راه رسیدن به اهداف خود در منطقه نیازمند همکاری با ایران است. بین ایران و چین در خارج از قلمرو اقیانوسی، آسیای مرکزی بهعنوان عرصهای زمینی قرار دارد که میتواند در پیوستگی جغرافیایی در یک اتحاد استراتژیک مورد بهرهبرداری قرار گیرد. از دهه قبل چین در منطقه آسیایمرکزی با افول قدرت اقتصادی روسیه در منطقه، چسبندگی و نیاز اقتصادی این منطقه را با خود فراهم کرده است، بهطوری که این روابط به دشواری قابل برهم خوردن است. سرمایهگذاری چین زیرساختهای اقتصادی حملونقل و لجستیک در منطقه و کشورهای آسیای مرکزی را با خود همراه کرده است که ادامه این وابستگی را میتوان در چارچوب ابتکار کمربند و راه دنبال کرد. خطوط لولههای انتقال انرژی آسیای مرکزی و روسیه به سوی چین کشیده شدهاند تا نیاز انرژی اقتصاد چین را برآورده سازند که ممکن است در آینده با تضییقاتی روبهرو شود. بنابراین چین در منطقه خاورمیانه به منطقه خلیجفارس روی آورده است که دو قدرت مهم تولید انرژی (ایران و عربستان به همراه عراق و کویت) در این منطقه واقع شدهاند.
اگر چین بتواند روابط استراتژیک یا پیمان همکاری یا اتحاد استراتژیک با ایران منعقد سازد، از موقعیت ژئوپلیتیکی در منطقه برخوردار خواهد بود. ایران تنها قدرت این منطقه است که توان تبدیل شدن به منطقهای استراتژیکی مستقل را داراست، هر چند هند در عرصه اقیانوس هند در پی دستیابی به این مقام است ولی از جهت تامین انرژی مورد نیاز برای قطبهای اقتصادی، صنعتی و نظامی خود، وابسته به خارج است، موردی که ایران بدان نیاز ندارد.
در سالهای اخیر چین بزرگترین شریک تجاری ایران بوده و ایران سهم زیادی در تامین انرژی چین داشته است، هر چند در برهه کنونی تحتتأثیر تهدیدهای اقتصادی غرب این معادله با دشواریهایی روبهروست.
چین نیاز به انرژی ایران و خاورمیانه دارد که حدود 80درصد نفت وارداتی آن از این منطقه تامین میشود، ولی نکته بازدارنده آن گذر از تنگه مالاکاست و حضور ایالات متحده و همپیمانان آن در منطقه میتواند در جریان آرام انرژی اختلال ایجاد کند. ژاپن، فیلیپین، کرهجنوبی، تایوان و حتی مالزی و اندونزی از قدرتگیری چین در شرق اقیانوس آرام و دریای چین جنوبی نگرانند و در اقیانوس هند، هندوستان به قدرتگیری چین تمایل ندارد.
مسئله مهم چین تامین نیازهای جمعیت عظیم آن است که حدود یکششم کل جمعیت جهان است. اگرچه چین دومین قدرت اقتصادی جهان و نخستین قدرت از نظر تجارت خارجی است، ولی نباید از نظر دور داشت که چین از نظر تعداد یک میلیارد نفر بیش از آمریکا جمعیت دارد و اختلاف سرانه تولید ناخالص داخلی چین بیش از 5برابر کمتر از آمریکاست و همین مورد چین را به کشوری فقیر تبدیل میکند. کشانده شدن کشورهای قدرتمند منطقه به مسابقه تسلیحاتی و توازن استراتژیک، سیاست قدرتهای غربی است؛ همان موردی که یکی از اساسیترین عوامل فروپاشی اتحاد شوروی بود.
اکنون در این معادله ایران برای چین و چین برای ایران میتوانند عرصهای برای همکاریهای نزدیکتر در یک جهان پرآشوب غربمحور باشند. چین برخلاف آنچه حزب کمونیست عرصه قدرت را در دست دارد، با نظام تک حزبی اداره میشود، ولی کشوری ایدئوژیک نیست و بنا به دلایلی نمیتواند باشد که مهمترین مورد آن اقتصاد است. چین همچون دوره جنگ سرد علاقهای به هزینه کردن در راه آرمانهای حزبی ندارد. برای چین مهم اقتصاد است و اگر غرب آن را از نظر دربرگیری نظامی (containment) تحت فشار قرار نمیداد، فعالیتهای نظامی خود را افزایش نمیداد و به سوی نظامیگری پیش نمیرفت.
با نگاهی کلی میتوان گفت که در شرایط کنونی چین به ایران و ایران به چین نیاز دارند که میتواند به سوی یک همکاری استراتژیک رهنمون شود. هر دو طرف به نوعی همپوشانی اقتصادی دارند و چین میتواند نیازهای تسلیحات استراتژیک ایران و ایران نیازهای انرژی چین را برآورده سازد. دولت و ملت هر دو سو نوعی دوستی و روابط نزدیک دارند که تصور امکان گسست آن برای هر دو طرف دشوار است. طبیعی است که ایران تصمیم به پیوستن به ابتکار کمربند و راه را داشته باشد زیرا میتواند در راه رسیدن به افق همکاریهای استراتژیک رهنمون شود. دیدار اخیر رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران از چین پیام مهمی به غرب است تا ایران و چین را نادیده نینگارد. قرن بیست و یک، قرن آسیاست.
دو شنبه 29 مهر 1398
کد مطلب :
85953
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/rkZp6
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved