
حاشیهنشینی شیک

رضا واعظیزاده:
آپارتمانهای سر به فلک کشیده در فیلمهای قبل و اوایل انقلاب، نماد تجمل و ثروت بود. در نظر عموم جامعه در دهههای ۴۰ تا ۶۰ خرید آپارتمان، نمادی از سرمایهداری بود که طبقه متوسط در تلاش برای خرید آن بیتابی میکرد. در آن زمان کسی تصور نمیکرد که روزی آپارتمانهای بلند با تعداد واحدهای زیاد از دل بیابان بیرون بزنند و البته نماد فقر و محرومیت باشند. ۹۵هزار واحد آپارتمان در شهر پرند با تسهیلات دولتی و با عنوان مسکن مهر ساخته شد و بیش از ۸۰ درصد آنها افتتاح شده است. در شهرکهای «کوزو» و «کیسون» با تعدادی از ساکنان گفتوگو کردم که کلیدواژه حرفهایشان این بود: «مجبوریم»!
تقلیل مسکن به چهاردیواری
شهر بهعنوان پدیده اجتماعی پیچیدهای بررسی میشود که برای فهم آن باید کارشناسان حوزههای مختلف گرد آیند و با حرکت در مرز رشتههای علمی خود و مطالعهای میانرشتهای موضوعات را بررسی و تحلیل کنند. اما به نظر میرسد سازندگان و متولیان مسکن مهر و ساخت شهرهای جدید در اطرف تهران تنها ایجاد یک سازه مسکونی با خدمات زیربنایی را مد نظر داشتهاند یا حداقل نتیجهاش این شده است. تقلیل مسکن به چهاردیواری مسقفی با در و پنجره که در یک ساختمان چندطبقه قرار گرفته نشان از سطحینگری است که ریشه در پوپولیسم دولتهای نهم و دهم دارد.
حاشیه نشینی و نابرابری
پرند، جزیرهای است در کنار متروپل تهران که کاربرد تعبیر «حاشیهنشینی» درباره آن، ما را در بررسی مشکلات اجتماعی این جزیره، جهت و قالب میدهد. با شنیدن واژه حاشیهنشینی نخستین تصویری که به ذهن میآید زاغهها و منازل نیمساز یا فروریخته قدیمی در حومه شهرها، بهخصوص کلانشهرهاست. اگر مطالعات کارشناسان و نظریات جامعهشناسان شهری را دنبال کنیم درمییابیم که حاشیهنشینی مورد مطالعه آنها شامل زاغهنشینی و محلههای حومه شهرهاست که بدون نقشه شهری و معمولا در زمینهای فاقد مالکیت رسمی ایجاد شده است و ساکنان آن افرادی از جامعه هستند که در رقابت با طبقات مسلط آن کلانشهر ناتواناند و عدمدسترسی به مزایای اجتماعی، آنها را مجبور به حاشیهنشینی کرده است. اما الگوی پرند از 2جهت متفاوت است و نمونه تازهای از حاشیهنشینی را پیش روی جامعهشناسان و پژوهشگران میگذارد. نخست، قانونیبودن و رسمیبودن آن؛ حاشیهنشینی شیک و دولتساختهای که مسئولان با صرف میلیاردها بودجه آن را به طور رسمی ایجاد کردهاند.
و دوم سیمای آن که نهتنها مثل حاشیههای مخروب نیست بلکه به شهرهای متراکم دنیا شباهت دارد. آپارتمانهای بلند، جای آلونکهای کمارتفاع و پست را گرفته است و خیابانکشی و معابر عمومی از قبل طراحی شده است. اما سایر شاخصهای حاشیهنشینی با پرند، اغلب شهرهای جدید و اکثر مسکنهای مهر کشور مطابقت دارد. سطح درآمد، تراکم، آیین رفتار و فرهنگ عمومی غالب، انزوای اجتماعی، خدمات درمان و بهداشت، از شباهتها و سررشتههای مشترک حاشیهنشینان است. اغلب حاشیهنشینان، محل زندگی خود را خوابگاهی تصور میکنند و روزها برای کار به داخل شهر یا مراکز تجاری و صنعتی حومه میروند و شب را در منزل خود هستند اما با ایجاد خانواده و وجود فرزندان، اکنون کودکانی پا به زمین گذاشتهاند که مراحل رشد و جامعهپذیری خود را در همین شهرکها طی خواهند کرد و جوانانی که برنامه خاصی برای اوقات فراغت خود ندارند.
مهاجرت و حاشیه نشینی
مهمترین عامل حاشیهنشینی در دنیا، مهاجرت است. دافعه زندگی در روستا و جاذبه زندگی در شهر، مهاجرت روستاییان و ساکنان شهرهای کوچک را بهسوی کلانشهرها پدید آورده و این اصلیترین علت حاشیهنشینی است. خشکسالی، بیکاری و نبود امکانات لازم برای زندگی، مردم را به سمت شهرهای بزرگ میکشاند.
بهعبارتی استانداردهای زیستی مناطق روستایی با پدیده حاشیهنشینی همبستگی مستقیم دارد. تلاش دولتها در تمام دنیا برای اصلاح توسعه نامتوازن و ایجاد مشوقهای مختلف در روستاها و شهرستانهای مهاجرفرست الگویی رایج برای کنترل و جلوگیری از ایندست مهاجرتهاست. اما در کشور ما در همان روزهایی که دولت شعار تمرکززدایی از تهران را میداد و جدی بود تا تعدادی از دستگاهها و وزارتخانهها را به دیگر شهرهای ایران منتقل کند، با تزریق پول مملکت و درآمدهای فراوان نفتی در طرح مسکن مهر به ترغیب مهاجرت و افزایش جمعیت تهران دامن زده شد و بیکاران و عده زیادی از ساکنان روستاها و شهرستانهای کوچک، برای مهاجرت به پایتخت،
فرصتی مناسب یافتند. اما برخلاف الگوهای رایج حاشیهنشینی، تنها مهاجران نبودند که سکونت در حاشیه را انتخاب میکردند. در سالها و دهههای اخیر، ناکارآمدی اقتصاد ایران و تببین سیاستهای نامناسب، تولید و سرمایهگذاری را به کنار زد و جریان نقدینگی را به سفتهبازی در بازار مسکن کشاند و موجب افزایش افسارگسیخته قیمت خانه شد؛ بنابراین در مسکنهای مهر پرند و دیگر شهرهای جدید تهرانیها نیز جمعیت بالایی دارند. بهراستی یک کارگر یا حتی کارمند با پسانداز چند سال از حقوق خود میتواند در تهران صاحبخانه شود؟ افزایش اجاره منزل، تعدادی از شهروندان تهرانی را سال به سال از مرکز شهر دورتر کرد و دست آخر با رؤیای خانهدارشدن، به پرند کشاند؛ خانهدارشدنی که اگرچه مشکل مسکن را از شانه خانوار برداشت اما مشکلات اجتماعی و خانوادگی دیگری را بر گردن آن نهاد.
فقر نسبی در شهرهای جدید
نگرانی اصلی کارشناسان از پدیده حاشیهنشینی، ایجاد منطقهای جرمخیز است. حاشیهها در دنیا پتانسیل بالقوهای برای ایجاد کلونیهای جرم دارند. حاشیهها، ساکنان خود را از بهرهمندی کامل و مناسب از نهاد آموزش دور میکنند. آمار انصراف از تحصیل و بیعلاقگی به مدرسهرفتن، به علت فرهنگ اجتماعی غالب و همچنین نیاز به کار و درآمد معاش، نوجوانان را به بازارهای کار عمدتا غیرتخصصی و کمدرآمد میکشد و گاهی سبب ایجاد عقدههای اجتماعی و روحی برای آنان میشود.
فقر نسبی حاشیهنشینان شهرهای جدید در مقایسه با شهروندان شهرهای بزرگ کشور بهخصوص پایتختنشینان، بیماریهای اجتماعی مختلفی را گریبانگیر ساکنان این شهرها کرده است. حاشیهنشینی دولتی و رسمی، منابع مالی را به جای حمایت از چرخه تولید و کارآفرینی، وارد حوزه مسکن کرد و نتیجهاش تعداد زیادی آپارتمان بدون تقاضا و خالیاست و افراد واحدهایی هم که در حال سکونت هستند با مشکلات اجتماعی فراوان دستوپنجه نرم میکنند.