آموزش؛ حلقه مفقوده کنترل بحران
یک جامعهشناس: مهمتر از حضور سازمانهای مردمنهاد در مناطق بحرانزده، هماهنگی و اعتماد این مجموعههای مردمی با مسئولان دولتی است
لیلا سعدوندی| کرمانشاه- خبرنگار:
میگویند حادثه خبر نمیکند. این بار اما هشدارهایی برای مهار سیل داده شد، با این حال آنچه اتفاق افتاد چندان رضایتبخش نبود و ویرانیهای بسیاری به بار آمد. سیل در استان کرمانشاه هم هزار و 500 میلیارد تومان خسارت وارد کرد. حقیقت این است که نحوه برخورد با بحران مهمترین اصل مدیریت بحران است. امری که عموم مردم دانش و شناخت چندانی درباره آن ندارند و فقط نیروهای هلالاحمر و برخی نهادهای تخصصی هستند که در مسائل بهداشتی، صدمات و تروماها آموزش دیدهاند.
در مهربانی و دلسوزی مردم ما شکی نیست، اما باید یک چیزهایی را از احساسات جدا کنیم. گاهی پای احساسات در میان است، گاهی مهارت و توانمندی؛ ما زمانی به نتیجه میرسیم که فرق این دو را بدانیم. مساله نحوه برخورد نهادهای اجتماعی و مدنی با بحرانهای طبیعی است. اینکه کارمندان فلان اداره خودجوش روانه محل حادثه شوند یا فلان جمعیت مردمنهاد نیروهایش را وارد میدان کند یا برخی سلبریتیها پا به میان بگذارند خوب است، اما کافی نیست.
جای خالی آموزش
مسئول جمعیت امداد دانشجویی مردمی امام علی(ع) کرمانشاه که در جریان سیل ماههای اخیر وارد عرصه کمک به سیلزدگان استان شد، دراینباره میگوید: متأسفانه ما افراد آموزشدیدهای برای برخورد با بحران در کشور نداریم، کما اینکه درخواست برگزاری کلاسهای آموزشی از سازمان هلالاحمر هم به جای استقبال مسئولان با اشکالتراشی برخی و صرف هزینه همراه است.
«جعفر دانشپرور» ادامه میدهد: با این حال پس از تجربه زلزله که نیروهای مردمی خودجوش و غیرحرفهای وارد عمل شدند، اعمال دستورالعملهای امدادی در برنامه کاری جمعیت امام علی(ع) قرار گرفت و همین امر باعث شد در جریان سیل اخیر حساب شدهتر پیش برویم، تیمهای امدادی خود را فعال کنیم و با مدیریت دانش، نیروها را آموزش دهیم.
وی معتقد است هرچند باید نیروهای کمکی آموزش دیده و هماهنگ در بحرانها وارد عمل شوند و در این خصوص نیاز مبرم به برنامهریزی و آموزش حرفهای داریم، اما اگر همین نیروهای خودجوش نباشند کمکهای دولتی جواب نمیدهد و ممکن است خیلی از این کمکها به دست آسیبیدگان واقعی نرسد.
هماهنگی وجود ندارد
به عقیده یک جامعهشناس، حضور سازمانهای مردمنهاد در مناطق بحرانزده باید متناسب با چارت و اهداف سازمانی آنها باشد، اما مهمتر از آن ایجاد هماهنگی و اعتماد این مجموعههای مردمی با مسئولان و مدیران دولتی است. «بهرام نوابیفر» میگوید: نهادهای اجتماعی اگر پای کار بیایند باید با مسئولان ملی و محلی که آمار دقیقی از زیرساختها دارند هماهنگ باشند زیرا هرگونه ناهماهنگی اتلاف وقت و هزینه را به دنبال دارد. وی با اذعان به اینکه حضور فیزیکی سازمانهای مردمنهاد در بطن حادثه اثرگذار و امیدبخش است، تصریح میکند: حضور نهادهای اجتماعی در مناطق حادثهدیده لازم است، ولی کافی نیست و باید کار را از روال منطقی و حرفهای پیش برد.
به عقیده این استاد دانشگاه، حلقه مفقوده این داستان نداشتن تخصص و آموزش نیروهایی است که برای کمکرسانی وارد عمل میشوند. این جامعهشناس میگوید: باید در شرایط غیربحرانی برای آموزش و نحوه برخورد افراد با بحران کلاسهای آموزشی برگزار کنیم و بخش خصوصی و دولتی در این حوزه نیازمند پشتیبانی مالی و فکری است تا با اولویتبندی اقلیمی، شرایط جمعیتی و اضطرار وارد عمل شود.
وی ادامه میدهد: اگر این هماهنگیها نباشد همان کسانی که قصد کمک دارند آسیب را تشدید میکنند، بنابراین حضور نهادهای اجتماعی و حتی سلبریتیها اگر هماهنگ و همراه با آموزش باشد، قطعاً اثرگذار و نتیجهبخش است و در وقت و هزینه صرفهجویی میکند. نوابیفر پیشنهاد میدهد در همین زمینه علاوه بر جذب بیشتر نیروهای افتخاری در سازمان هلالاحمر تعداد انجیاوهای فعال در حوزه بحران افزایش یافته و کارها حساب شدهتر پیش برود.
هیجانی برخورد میکنیم
یک روانشناس نیز دراینباره میگوید: متأسفانه مردم ما در بحرانها هیجانزده وارد عمل میشوند و توان کنترل احساسات خود و به تبع دیگران را ندارند، هر کس به سهم خود میخواهد کمک کند، اما چگونه؟ «فائزه ضیابری» میافزاید: کنترل احساسات در شرایط بحرانی به آموزش نیاز دارد که مرحله اول آن حفظ خونسردی است، آنوقت است که میتوانیم آن را به دیگران انتقال دهیم.
وی با اظهار تأسف از ضعف عملکرد مدیریت بحران میگوید: مشاهدات نشان میدهد که ما چیزی به عنوان مدیریت بحران نداریم یا اگر هست توانمند نیست. همین مساله آسیبهای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت جسمی، مالی و روانی حادثه را دوچندان میکند. ضیابری ادامه میدهد: برخورد افراد با انواع بحران متفاوت است و هرکس متناسب با ظرفیت درونی خود با حادثه مقابله میکند، اما بیشک افراد مستقل و توانمندی که منبع کنترل درونی دارند توان بیشتری برای برخورد با بحرانها خواهند داشت.
ابتداییترین بازخورد بحران
این مدرس دانشگاه در حالی که ابتداییترین بازخورد بحران را اختلال استرس حاد در افراد حادثهدیده عنوان میکند، میگوید: همین اختلال اگر ادامه یابد تبدیل به اختلال استرس پس از حادثه میشود که در روانشناسی به آن PTSD میگویند و علائم آن شامل احساس کرختی، بیحسی، بیرمقی و عدم انگیزه است. فرد دچار بیخوابی و بینظمی زیستی میشود، تمرکز حواسش از بین میرود و حالت گنگی و گیجی دارد. به گفته وی، این شرایط در کودکان متفاوت است و خود را با بیماریهایی چون دلدرد و یبوست، پرخاشگری و تغییر فاز رفتاری نشان میدهد.
ضیابری اضافه میکند: از آنجا که زمان زیادی از وقوع بحرانهای اخیر نگذشته و هنوز در شرایط گذار هستیم، بهترین کار غربالگری و آمارگیری از افراد حادثهدیده و ارزیابی شرایط آنهاست، باید تیمهای روانشناسی که به مناطق آسیبدیده اعزام میشوند، پای درددل مردم بنشینند و با آنها حرف بزنند زیرا همین حرف زدن بخشی از بحرانهای فکری را کم میکند. او در ادامه میگوید: از آنجا که کرمانشاه استان حادثهخیزی است ما باید تلاش کنیم مردم شهر و استان خود را برای مقابله با بحرانهای احتمالی قوی و توانمند بار بیاوریم، باید ستاد بحران عملاً پای کار بیاید و برنامه بریزد، باید برای توسعه نیروهای هلالاحمر در استان برنامهریزی کنیم و مهمتر از همه در کنار آموزش یک تیم روانشناسی توانمند تشکیل دهیم.
با این اوصاف به نظر میرسد باید در جریان بحرانها در کنار برنامهریزی، آموزش و هماهنگی، فکری هم به حال اعتماد عمومی بکنیم، زیرا اگر همین مردم خودجوش اعتماد صد درصدی به نهادهای دولتی داشتند دیگر پای سلبریتیها به میان نمیآمد و کمکها یکدست و هماهنگ به هلالاحمر و باقی نهادهای دولتی واریز میشد. آنگاه ناهماهنگیها جایش را به هماهنگی کامل میداد و بهتر میشد برای نیروهای خودجوش مردمی که آماده کمک و همراهی هستند، برنامهریزی کرد و آنها را آموزش داد.