رسول بهروش| دیروز 1500نفر از دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتیشریف خطاب به رئیس صداوسیما نامه نوشتهاند که برنامه 90 را برگرداند؛ نامهای که احتمالا به جمع انبوه تقاضاهای مشابه خواهد پیوست و سازمان مخاطبمحور(!) توجهی به آن نخواهد کرد. البته بهنظر میرسد دوستان گرامی در دانشگاه شریف کمی دیر جنبیدهاند؛ چون حتی اگر برنامه 90 با منع مجهول فعلی برای پخش مواجه نبود، باز عادل در مقطع کنونی بهخاطر تعطیلی مسابقات لیگ کرکره آن را پایین میکشید و میرفت تا فصل بعد! این اما تفاوتی در اصل ماجرا ایجاد نمیکند. اصل داستان این است که یک ملت میخواهند یک نفر برنامه داشته باشد و یک مجموعه اجازه نمیدهد. طنز ماجرا هم این است که آن مجموعه بهخودش لقب رسانه «ملی» داده است.
در اینکه جای عادل آنجا در جامجم است و او باید به خانهاش برگردد، شکی نیست اما امروز که به هر جهت این امکان از او سلب شده، شاید فرصت خوبی باشد که مجری 90 برای تبرئه خودش از یک اتهام تاریخی خیز بردارد. در حقیقت بسیاری از منتقدان فردوسیپور عقیده دارند او جز اینکه استعداد و توانایی داشت، تا حدود زیادی وامدار «انحصار» هم بود. میگویند و پر هم بیراه نمیگویند که برنامه 90 در فضای تلویزیون سهکاناله و در غیاب رسانههای موازی مثل اینترنت فرصت کافی پیدا کرد برند خودش را جابیندازد و به اندازه همه عمرش مخاطب جمع کند؛ مخاطبانی که البته حفظ آنها صرفا بر اثر لیاقت، سلامت و مهارت عادل میسر شد. به هر حال اما این ابهام همیشه وجود داشته که شاید اگر این فرصت مناسب به چهرههای مستعد دیگر هم داده میشد، آنها نیز میتوانستند به سطحی از موفقیت عادل و 90 دست پیدا کنند. حمید ماهیصفت که در دوران ماقبل استندآپ کمدینها ستاره همیشه خندان صحنه بود، یکبار در مورد خودش گفته بود: «خیلی پیش آمده که من را با فردوسیپور مقایسه کردهاند اما با همه احترامی که برایش قائلم، خودم را حداقل از یک جهت برتر از او میبینم؛ اینکه من بدون یک لحظه پخش تلویزیونی تبدیل به ماهیصفت شدم، اما عادل یک دقیقه هم بدون تلویزیون دوام نمیآورد.» همچنین هادی صالحنیا که 4سال قبل از فردوسیپور طرح تولید 90 را به تلویزیون داد و مورد قبول قرار نگرفت، بعدها در بخشی از رنجنامه تند و غیرمنصفانهاش علیه عادل نوشته بود: «این مردم شبیه تو زیاد دیدهاند. بترس از روزی که بندهای طنابی که تو را میرقصاند، پاره شود.»
حالا اما رسیدهایم به روزی که عادل باید نشان بدهد یکی شبیه صالحنیا نیست که اگر میکروفنش را قطع کردند، برای همیشه محو شود. امروز زمان برائت از برچسب انحصار است؛ زمانی که عادل میتواند با راه انداختن برنامهای شبیه 90 در بستری متفاوت -از اینترنت و شبکه نمایش خانگی تا هر جای دیگری که امکانش باشد- نشان بدهد همه داراییاش را مدیون باکس اهدایی تلویزیون نبوده است. نک و نال و آه و افسوس بس است؛ از همنشینیهای سوگوارانه دوشنبهشبها هم آبی گرم نمیشود. اگر عادل جوهرش را دارد -که دارد- یکبار دیگر باید روی پای خودش بایستد و البته که 44سالگی برای چنین تصمیمی اصلا دیر نیست. رضا عطاران تقریبا در همین سن و سال از تلویزیون طرد شد تا پولسازترین چهره تاریخ سینمای ایران لقب بگیرد. حسن فتحی حتی یک دهه از امروز عادل مسنتر بود که شهرزاد را برای شبکه نمایش خانگی ساخت و تلویزیون را به خاک انداخت. در سالهای طولانی پخش90، زیاد پیش میآمد که مهمانان برنامه از سر مجیزگویی عنوان تحصیلی فردوسیپور را اول اسمش اضافه کنند و یک «مهندس» غلیظ به ناف او ببندند. مشهورترین جمله هم در مورد مهندسها این است که یا راهی مییابند یا راهی میسازند؛ پس اشکهایت را پاک کن، سکوتت را بشکن و راهی نو بساز آقای «مهندس» عادل فردوسیپور!
ثابت کن فرزند «انحصار» نیستی
در همینه زمینه :