زن در گوش مرد نجوا کرد: «پنجاه و پنج.»
«پنجاه و پنج مایل در ساعت؟»
«نه، کلمه! فقط همین را داریم! زود باش! خواهش میکنم!»
دانههای عرق بر گردن مرد فروریخت، پایش را روی پدال گاز فشار داد.
«اما... خیلی چیزهاست که میخواهم به تو بگویم! خیلی چیزها هنوز گفته نشده!»
زن زمزمه کرد: «ده.»
«ده؟»
«شش.»
«با من ازدواج میکنی؟»
«بله!»
سیلویا رایچمن
FAST TALKER
“Fifty-five,” she whispered him.
“Fifty-five miles per hour?
“No, words! That’s all we’ve got! Hurry! Please!”
Perspiration trickled down his neck; he stepped harder on the accelerator.
“But… there’s so much I want to tell you! So much that hasn’t been said!”
“Ten,” she murmured.
“Ten?”
“Six.”
“Will you marry me?”
“Yes!”
SYLVA REICHMAN
داستانهای55 کلمهای، استیو مانس، ترجمه: گیتا گرکانی
صحبت سریع
در همینه زمینه :