میلاد حسینی
رمان «من منچستریونایتد را دوست دارم» یکی از جدیترین رمانهای سالهای اخیر ایران است و در فرم روایی بسیار جلوتر است از رمانهای عصر خود. ساختاری منجسم و هماهنگ با نگاه تاریخی حاکم بر رمان و ترکیبش با جملههای بلند، سازنده کلیتیاست خواندنی و سفری که مثل خونی آلوده در تنی بیمار تکثیر میشود. رنگ سرخ خون عملا محور روایتش و نام نهچندان مرتبط رمان هم برگرفته از خون است و صحنه پایانی رمان که تنها حضور تیم منچستریونایتد در داستان است هم به نوعی نشانه چرخش لکههای قرمز است بر بستری دیگر. نویسنده از تداعیگری خون و ربطدادنش به تکههایی از تاریخ معاصر در رمان بعدیاش «سرخ سفید» هم استفاده کرده و عملا از شکل کلی همین فرم بهره برده است.
مهدی یزدانیخرم نامی آشناست در ادبیات داستانی. حتی پیش از انتشار این رمان هم با رمان اولش توانست نامزد جوایز شود و جدا از آن بهعنوان روزنامهنگاری جوان و پرکار مطرح شده بود که نگاهی دقیق و روشن داشت به ادبیات و مدام درباره کتابها و وضعیت ادبیات مینوشت. او کماکان پُر کار است و همان مسیر را ادامه داده و اساسا نویسندهایاست جسور که خیلی زیاد میخواند و جهان اطراف را رصد میکند و از جنس نویسندگانیاست که نوشتن مداوم و بودن در صحنه را ترجیح میدهد به گوشهنشینی و غرزدن و راحتطلبی.
اما من منچستریونایتد را دوست دارم رمانیاست بسیار خاص. رمان با دانشجوی تاریخی با دندانهای جرمگرفته و کیفی بر دوش و در حال پرسه در تهران آغاز میشود و همهچیز شکلی عادی بهخود دارد تا لحظهای پای خون به میان میآید و ساختار دوار رمان آغاز میشود. منچستر رمانیاست بدون قصه محوری منسجم و تنها تکهای از زندگی همان دانشجوی تاریخ نخ باریک روایت است. اما جهانی پُر خردهروایت میسازد که در آن قصههای فرعی حرف اول را میزنند و صحنههایی با خشونت زیاد از تاریخ معاصر ایران گرفته میشود و تصویری میسازد از اوضاع اجتماعی دهه بیست. رمان از سال ۱۳۲۰ آغاز میشود و تا چند روز پیشاز کودتای مرداد ۳۲ ادامه دارد. نویسنده به نوعی موازی تاریخ رسمی حرکت کرده و بیشتر در جستوجوی احوالات اجتماعی زیستن در تهران گذشته و کاملا رمانیاست علیه نوستالژی و اصلا نزدیک چنین امری هم نمیشود. گذشتهای که در من منچستریونایتد را دوست دارم ترسیم میشود به هیچوجه قصه روزگار قدیم و نشستن لب حوض و مهربانی یک پدر و سرخوشی فرزند نیست که اینجا دقیقا یک دختر بر لب حوض سرش بریده میشود و این امری نه عجیب که حقیقی بوده. چهره تهران اشغالشده و خون کف خیابان روایت تکنیکی منچستر را ساخته و آنرا بدل به رمانی جدی کرده؛رمانی که در زمانه انتشارش برخی نویسندگان آن را بهترین رمان فارسی سالهای اخیر خواندند؛نظری که میتواند درست باشد و من منچستریونایتد را دوست دارم تجربهای نو است هم در ساختار و هم در شیوه قصهگویی و حتی این روزها هم کماکان خوانده میشود.
تجسمی 91
25سال بعد از چرنوبیل
علی بختیاری
نمایشگاهی با عنوان «25بهترین گرافیستهای جهان 25سال پس از چرنوبیل» در اوکراین برگزار شد. همانطور که از نام نمایشگاه پیدا بود تمرکز این رخداد بر فاجعه اتمی چرنوبیل و روشنگری برای پیشگیری از فجایع همسان و صلحطلبی از طریق گرافیک بود. مجید عباسی، طراح و گرافیست ایرانی تنها ایرانی حاضر در این نمایشگاه بود. او با اثری که کمی پیشتر از نمایشگاه در سال 1390با عنوان «دیروز پنسیلوانیا و چرنوبیل، امروز فوکوشیما، فردا؟» طراحی کرده بود، موفق به کسب جایزه اول این رخداد جهانی شد که بخشی از هشتمین سهسالانه زیستمحیطی خارکوف بود.
کتاب 91
عطش دانستن از سایه
مرتضی کاردر
امیرهوشنگ ابتهاج (ه. ا. سایه) بیش از 70سال است که شاعری میکند و بخشی از حافظه مخاطبان شعر فارسی را بهخود اختصاص داده است؛ با غزلهایی که نمونههای درخشان غزل کلاسیک فارسی در روزگار معاصر محسوب میشوند و شعرها و تصنیفهایی که آنقدر در حافظه مردم ماندگار شده که بسیاری گمان نمیکنند شاعری از معاصران آن را سروده باشد حتی اگر بدانند شاعرش امیرهوشنگ ابتهاج است. با این همه اطلاعاتی که مخاطبان درباره او دارند بسیار اندک است و به اندازه جایگاهی که او در حافظه تاریخیشان دارد، نیست. از همین روست که وقتی «پیر پرنیاناندیش» که حاصل صحبت و مصاحبت میلاد عظیمی با سایه است منتشر میشود، با وجود اینکه قیمتش گران است و خریداریاش راحت نیست، بسیاری از مخاطبان به هر طریقی که شده تهیهاش میکنند و کتاب به چاپهای مکرر میرسد. به گمانم استقبال از پیر پرنیاناندیش بیش از آنکه به کتاب برگردد به عطش مخاطبان برای دانستن از سایه برمیگردد که سالهایی را در خارج از ایران و سالهایی را در سکوت گذرانده و شعر تنها راه ارتباطی او با مخاطبان بود. کتاب اطلاعات بسیاری از جزئیات زندگی سایه و دیدگاههای او درباره شاعران و شخصیتهای معاصر بهدست میدهد؛ دیدگاههایی که گاه نظر رسمی محسوب نمیشود و بیشتر حرفها و نکتههای محفلی است و شاید بهتر بود که در ویرایش نهایی کتاب به شکلی دیگر بیان شوند.
داستان 91
همهچیز خون است
در همینه زمینه :