
همهچیز را به من بگو!

کتاب «همهچیز را به من بگو!» نوشته الیزابت استراوت با ترجمه علیاکبر عبدالرشیدی از سوی نشر گویا منتشر شده و به کاوش در روابط انسانی، عشقهای قدیمی و تلاش برای بهجا گذاشتن اثری در جهان میپردازد. این کتاب خواننده را به شهر کوچک و ساحلی کراسبی در ایالت مین آمریکا در فصل پاییز میبرد. ماجراهای داستان بهتدریج لایههای پنهان زندگی شخصیتهایش را آشکار میکند و خواننده را به شنیدن رازها و ناگفتههای آنها دعوت میکند. محوریت داستان روی شخصیتهایی چون باب برگس، مردی 65ساله که با وجود دریادلی ظاهری در شناخت خود و ارزشهایش دچار سردرگمی است، قرار دارد. الیزابت استراوت با چیرهدستی روابط پیچیده انسانی، عشقهای فراموششده، بار سنگین خاطرات گذشته و تلاش مداوم انسانها برای یافتن معنا و بهجا گذاشتن اثری از خود در این جهان را به تصویر میکشد. در خلال داستان، با شخصیتهای دیگری همچون اولیو کیتریج و لوسی بارتون هم برخورد میکنیم که هر یک داستانها و دغدغههای خاص خود را دارند و به نوعی با زندگی باب برگس و فضای کلی داستان گره میخورند. بخش اول کتاب به معرفی این شخصیتها و فضاسازی در شهر کراسبی اختصاص دارد و بهتدریج خواننده را با حکایتهای درهمتنیده زندگی آنها آشنا میسازد. در این داستان که با نگاهی عمیق به روابط انسانی و روحیات شخصیتها شکل گرفته است، خواننده با وکیل شهر، باب برگس مواجه میشود که درگیر یک پرونده قتل است و در عین حال، دوستی عمیق و صمیمانهای با نویسنده مشهور، لوسی بارتون برقرار میکند؛ دوستیای که از طریق گفتوگوهای عمیق و بازگو کردن داستانهای زندگی به آنها کمک میکند تا با ترسها و حسرتهای خود روبهرو شوند.