دفاع از شبکههای اجتماعی در حدود آزادی
ضیالدین صبوری/کارشناس اجتماعی
ضرورت حفظ آزادی رسانه آنگونه که اخیراً در بیان رئیسجمهور آمده بود، از جهات مختلف قابل تحلیل است.
نخست اینکه رسانه و فضای مجازی در جهان امروز یک واقعیت و بخش جداییناپذیر زندگی امروزی بشر است و ایجاد جدایی و فاصله میان نسل جوان و حوزه رسانه، امری محال و غیرممکن است.
دوم اینکه بایستی ضمن پذیرش حضور و نقش پر رنگ فضای مجازی، از ظرفیتهای آن در امر توسعهیافتگی بهره گرفت. نگاه به فضای مجازی و رسانه باید توأم با فرصت و در عین حال مراقبت و رقابت باشد. امروزه بخش اعظم فعالیتها در بخش اشتغال در کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه، به سوی خدمات در فضای مجازی سوق یافته است. بهعبارت دیگر، ملاک اصلی پیشرفت و توسعهیافتگی کشورها در عصر جدید، حضور موفق در حوزه سایبری و IT است. شرکت اپل در سال گذشته میلادی ۲ میلیارد دستگاه گوشی هوشمند و لپتاپ به جهان عرضه کرده است. تقریباً از این میزان ۷۰۰ میلیون آن مربوط به مدل گوشیهای اپل است که از سوی این ابرشرکت تجاری و صنعتی به نقاط مختلف دنیا صادر شده است.
بدینترتیب میتوان ادعا کرد که اپل در واقع به نماد پیشرفت و سمبل تکنولوژیک جدید دولت آمریکا تبدیل شده و با حمایتهای پیدا و پنهان دولتمردان آمریکایی، توانسته بازاری را به وسعت جهان برای خود در اختیار بگیرد.
از دیگر شرکتهای موفق در عرصه صنایع دیجیتال میتوان از 2 شرکت بزرگ مانند سامسونگ که با فروش نزدیک به 400 میلیونی جایگاه خاصی در عرصه رسانهای دنیا و مدلهای گوشی دارد و همچنین هوآوی که رفتهرفته جایگاه جهانی برای خود دست و پا کرده، نام برد.
شرکت هوآوی سال ۲۰۱۷ میلادی ۱۵۰ میلیون گوشی فروخت و در سال ۲۰۱۸ توانست این میزان را به ۲۰۰ میلیون گوشی ارتقا دهد که با توجه به نوپا بودن این شرکت و روند صعودی آن، پیشبینیها حکایت از آن دارد که تا سال ۲۰۲۵ میزان فروش این شرکت به یک میلیارد خواهد رسید.
این آمارها و سایر آمارهایی از این دست، گویای یک چیز است و آن اینکه نگاه دولتها در شرایط جدید جهانی نگاهی معطوف به منافع ملی و آمیخته با رقابتمحوری و کسب جایگاه بینالمللی در عرصه فضای مجازی است.
با ملاحظه این منطق حاکم بر نگاه جدید دولتهاست که به آسودگی میتوان گفت دولتهای چین، کرهجنوبی و ایالات متحده آمریکا نهتنها وارد چالش و کشمکش با شرکتهای رسانهای و فعالان این حوزه نمیشوند بلکه با همراه ساختن سیاستهای خود با این شرکتها، نهایت بهرهوری و استفاده حداکثری در راستای اعتلای جایگاه و موقعیت اقتصادی کشورشان را تعقیب میکنند.
از همین رو، ضروری است که امروز نگاهها و تصورات در ایران نسبت به فضای مجازی متحول شود و رسانه را نه در جایگاه دشمن بلکه بهعنوان دوست و شریک قابل اتکا که دارای ظرفیت بسیار اثرگذار برای زیستمان جهان جدید است درنظر گرفت.
پرونده مباحثات موجود درباره بایدها و نبایدهای فیلترینگ بایستی یکبار برای همیشه در کشور مختومه و به بایگانی تاریخ سپرده شود و انرژیها به سمت تقویت این حوزهها معطوف شود.
یکی از دلایل قابل دفاع در این زمینه این است که با فیلتر تلگرام، گزارشهای اقتصادی حاکی است که بین 10تا ۱۵ هزار کسب و کار آنلاین در کشور از بین رفته است. با یک حساب سرانگشتی، اگر برای هر کسب و کار 4 نفر را درنظر بگیریم، حدود ۴۰ هزار نفر شغل خود را از دست دادهاند.
بهنظر میتوان این سؤال را مطرح کرد که در شرایطی که سایه سیاه فشارهای اقتصادی بر کشور سنگینی میکند، چه ضرورت و توجیهی برای حذف این میزان شغل آنلاین وجود دارد؟
این درحالی است که به تجربه ثابت شده است که فیلتر کردن نهتنها باعث محدود شدن دسترسی به شبکههای اجتماعی نشده، بلکه با داغ کردن بازار فیلترشکنها، بر میزان کاربران این شبکهها افزوده شده است. پیامد دیگر این امر، سیاسی شدن شبکههای اجتماعی است و حضور در این شبکهها بهخودی خود امری سیاسی تلقی میشود. واقعا باید پرسید که چرا امری که فینفسه تهدیدی برای دولت نیست و اساساً ظرفیت بالایی در حوزه فرهنگ و ارتباط نزدیکتر با مردم به شمار میآید، چرا با فیلترینگ بهترین زمینههای ارتباط گسترده با مردم را از دست داده و در واقع، چرا دولت بهدست خود، راهها و منافذ ارتباطی خود را از طریق محدود کردن شبکههای اجتماعی بسته و این بستر ارتباطی آماده را تهدیدی برای خود تلقی کرده است؟!! زمان برای بازنگری موضوع و بازگشت به مسیر منطقی هیچگاه دیر و مسدود نیست.