• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
پنج شنبه 28 دی 1396
کد مطلب : 4509
+
-

تصویری خاطره‌انگیز

رحیم نوروزی

گفت و گو
تصویری خاطره‌انگیز

وصال بناری: از آن دست هنرمندانی ا‌ست که معرفی‌ او نیازمند کارنامه و برشمردن آثار نیست؛ چون مخاطب با دیدن نام رحیم نوروزی، تصویری از کارهای مختلف او را در ذهنش متصور می‌شود. نامی آشنا و چهره‌ای مردمی که مخاطب‌های سینما تلویزیون و تئا‌تر، سال‌های سال خاطره با بازی‌های متعددش ساخته‌اند.

 بار دیگر زمان جشنواره فجر از راه رسیده. از حال و هوای این روزهای خانواده تئا‌تر بگویید؟

به یاد دارم که روزگاری، جشنواره تئا‌تر، انرژی و هوای ویژه‌ای داشت. شور و انگیزه جانانه‌ای به بدنه تئا‌تر کشور تزریق می‌کرد. تئا‌تر هنوز کالای مصرفی نبود. رفاقت و همدلی حتی با گروه‌های رقیب وجود داشت. تئا‌تر درون خودش یک فرهنگ شهروندی و مرام و مسلکی داشت. جشنواره بهانه‌ای برای همدل و همگن شدن و همراهی بود نه بازارمکاره‌ای برای فروش کالاهای بنجل.... اما شکل امروزی‌اش با احترام به معدود کارهای ارجمندی که شکل می‌گیرد، آنقدر فرق کرده که سخت ممکن است بتوانیم همچون روزگار جوانی ما، نام جشنواره را روی آن بگذاریم. بنابراین بهتر است‌‌ به تصویر خاطره انگیزی بسنده بکنم.

«هفت عصر هفتم پاییز» که شما در آن حضور دارید، به اعتقاد بسیاری صاحب‌نظران، بدون رحیم نوروزی ممکن بود به شکلی دیگر رقم بخورد؟

 گمانم در جریان انصرافم از حضور در این اثر نباشید.

انصراف؟!

برای حضور در این اثر، در جشنواره، به‌صورت رسمی انصراف داده‌ام.

چرا و فکر می‌کنید در این فرصت کوتاه، امکان جایگزینی هست؟

اطلاع ندارم حتی کدام یک از دوستان قرار است به جای من به روی صحنه بیاید. فقط اینکه به دوستان عزیزم اعلام کردم که فرصت حضور فشرده بر تمرینات را ندارم. آن هم به این دلیل که با محاسباتی که از پیش بوده، قرارداد حضور در پروژه‌ای دیگر را بسته‌ام و حالا باید برای فیلمبرداری در اختیار تیم کارگردانی دیگری باشم. به دلایلی از این قبیل، امکان حضور مداوم را نداشته و اگر می‌توانند بپذیرند که با کیفیتی در حد و اندازه اجراهایی که برای عموم داشتیم، در جشنواره حاضر بشویم، طبیعتا با مشکلی مواجه نمی‌شوم. اما باتوجه به تغییراتی که گویا برای دکور و همچنین در متن برنامه‌ریزی شده، چنین امکانی میسر نبود و در نتیجه با یکدیگر خداحافظی کردیم. به‌طور حتم عزیز توانمندی بجای من به ایفای نقش خواهند پرداخت.

این اسامی؛ مهدی هاشمی و گلاب آدینه، محمد رحمانیان، محمد چرمشیر، پری صابری، هما روستا و حمید سمندریان، محمود استادمحمد و بهرام بیضایی شما را به یاد چه چیزی می‌اندازند؟

اوه باز هم قضاوت درباره دیگران؟

بحث قضاوت نیست به فهرست که توجه کنید متوجه منظورمان خواهید شد. برخی خاطراتی ذکر کردند و برخی صرفا یادی گرامی داشتند و...

جامعه امروز ما در حال عبور از مرحله ویژه‌ای‌ست. از یک طرف تعارف و تکلف و چرب زبانی در منتهی درجه خود است. از طرف دیگر؛ به وقیح‌ترین شکل ممکن در حال سنگ پراکنی به یکدیگر هستیم. این مسیر صفر و صدی، این دوقطبی خیر و شر ما رو از نقد راستین دور کرده. در ارتباط با اسامی هم تا جایی که البته با اندیشه‌هایم در تعارض نباشد تلاش می‌کنم مراعات کنم.

آقای رحمانیان.

برای کارهای گذشته ایشان احترام بیشتری می‌گذارم.

آقای بیضایی.

آقای بیضایی به هر حال یک شخصیتی قابل تقدیری هستند. بی‌شک نام‌شان جاودانه خواهد ماند. این سعادت را داشته‌ام که در نمایش «افرا» شاگردی ایشان را بکنم و زیر سایه ایشان نقشی کوچک را بازی بکنم. در کارنامه کاریم این تجربه، چراغی روشن است که به آن بالیده و افتخار می‌کنم.

بانو گلاب آدینه.

ایشان می‌فرمایند، وقتی برای تماشای یک اثر نمایشی می‌روم، برای رنج و تلاش بازیگران کلاه از سر بر می‌دارم. من هم برای بانو گلاب آدینه، کلاه از سر برداشته و تعظیم می‌کنم.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید