• سه شنبه 11 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 21 شوال 1445
  • 2024 Apr 30
پنج شنبه 15 آذر 1397
کد مطلب : 39937
+
-

ستاره‌های این روزهای ما

کارگر ساده اهوازی و رئیس شرکت گاز اسفراین با حضور به‌موقع خود در زمانی که مردم نیاز به کمک داشتند، اتفاق خوب این هفته را رقم زدند

ستاره‌های این روزهای ما

نرگس قوی‌زری

قهرمان‌ها و ستاره‌ها که همیشه نباید از دل مسابقات و رقابت‌ها بیرون بیایند! برنده‌ها که نباید حتما در رقابت با دیگران و هم‌پایه‌های خود معرفی شوند، خیلی وقت‌ها هم می‌شود یک فرد ساده بدون داشتن تمرینات سخت و بازی‌های تدارکاتی و بدون شرکت در مسابقات بین‌المللی فقط با یک فکر خوب و قلبی مهربان تبدیل به یک قهرمان شود. فقط کافی است در مکان درست و در زمان درست تصمیم درستی بگیرد و با همه مردم آن جامعه همدل باشد و بداند در دل و فکر آنها چه می‌گذرد. قهرمان یک جامعه می‌تواند یک کارگر ساده اهوازی باشد که بدون هیچ تجهیزاتی شیرجه می‌زند درفاضلاب و راه آب را باز می‌کند تا یک روستا را از سختی و مشکلات آب‌گرفتگی نجات دهد. برنده می‌تواند یک مدیر خوش‌قلب و وظیفه شناس شرکت گاز در اسفراین باشد که برای از بین بردن مشکلات مردم در سرمای زمستان سرتاپایش گلی شده و خودش دست به‌کار شده است. این روزها قهرمان آن کسی است که دلش بیشتر برای مردم می‌تپد و دستش برای یاری رساندن به آنها دراز شده است؛ قهرمانانی بدون مدال.

   یک شیرجه‌ فراموش نشدنی

مرد جوان نفسش را حبس می‌کند و می‌رود زیر آب؛ آب سیاه و کثیف در یک گودال که اطرافش زباله است. چنددقیقه بعد از زیر آب بالا می‌آید درحالی‌که 2 دستش پر از زباله است. رفته بود تا راه آب را باز کند. رفته بود تا یک روستا را از بوی تعفن، از آب فاضلابی که در خانه‌ها و خیابان‌ها جاری شده بود نجات دهد و موفق شد. طارق زرگانی دیپلمه است و 31سال دارد و پس از مرگ پدر در کنار مادر و خواهر خود زندگی می‌کند. هرچند 6برادر و 3خواهر او ازدواج کرده‌اند اما این قهرمان خوزستانی هنوز موفق به ازدواج نشده و چند سال پیش پول ازدواجش را خرج دوا و دکتر مادرش کرده است. او 6سال است که در دهیاری قلعه‌چنعان به‌عنوان کارگر خدماتی مشغول به‌کار است.

قصه‌ او از جایی شروع شد که بارش‌های شدید و طولانی پاییزی باعث آبگرفتگی معابر روستایشان شده و آب باران و فاضلاب به خانه‌های مردم راه پیدا کرده بود. خودش که از شرایط آن روزها حرف می‌زند بیشتر روی رنج مردم و اهالی روستا تأکید می‌کند؛ رنجی که آسایش عمومی اهالی روستا را برهم زده بود و آنها برای یک استحمام ساده و استفاده از سرویس بهداشتی هم دچار مشکل شده بودند؛ چون آب فاضلاب بیرون زده و خانه‌های مردم را هم گرفته بود. مدرسه‌ها تعطیل و زندگی مردم مختل شده بود.

   مردم از من کمک خواستند

خودش می‌گوید: وضعیت که بحرانی شد، مردم چندباری سراغ من آمدند. چون می‌دانستند من در این کارها کمی واردم. پرسیدند چه‌کار باید کرد و چطور این مشکل حل می‌شود؟ من هم نمی‌دانستم چه‌کار باید کرد. فقط وقتی رنج اهالی روستا را می‌دیدم ناراحت می‌شدم. وقتی می‌دیدم زن و بچه مردم برای یک دستشویی رفتن ساده باید بروند ته روستا ناراحت می‌شدم. هرکاری کردیم نتوانستیم راه آب را باز کنیم، باید یک نفر به داخل آب می‌رفت و زباله‌هایی که مانع عبور آب می‌شد را خارج می‌کرد و به غیر از آن درِ منهول را برمی‌داشت تا آب باران با شدت بیشتری تخلیه شود. لباسم را درآوردم و در آب شیرجه رفتم و خدا را شکر که توانستم کاری کنم که آبگرفتگی در آن خیابان زود به پایان برسد.

دلش از محرومیت روستایش پر است. دلش از مشکلات و سختی‌هایی که خودش و اهالی روستا با آن مواجهند، پر است؛ آنقدر که وقتی مهمان برنامه تلویزیونی فرمول یک می‌شود نه ماجرای آن روز را تعریف می‌کند نه حال و روز خودش را بعد از آنکه از گودال بیرون آمد، بلکه می‌گوید: رفتن من داخل فاضلاب مهم نیست. مسئله مهم محرومیت است؛ از محرومیت است که من می‌روم داخل فاضلاب. اینکه من داخل این آب‌ها رفتم مهم نیست؛ مهم این است که خیلی‌ها چشمشان الان باز شد و وضعیت مردم قلعه‌چنعان را دیدند. هرچند ممکن است من به‌خاطر ورود به این آب و فاضلاب بیمار شوم اما واقعاً دیدن زندگی مردمی که غرق در آب و فاضلاب بودند برایم ناراحت‌کننده بود. می‌خواهم صدایم را به همه برسانم.‌ ای مسئولان! ‌ای نمایندگان! این محرومیت‌ها را از روی دوش ما بردارید. واقعا داریم رنج می‌بریم. من هیچ‌چیزی برای خودم نمی‌خواهم هرچند در این سن خیلی آرزوها دارم که به آنها نرسیده‌ام اما اگر کسی صدای من را می‌شنود به مردم قلعه‌چنعان کمک کند.

قلعه‌چنعان روستایی با 3هزار و 500خانوار و جمعیتی بالغ بر 15هزار نفر است که در 12کیلومتری اهواز و در امتداد خطوط نفت و شرکت فولاد خوزستان واقع شده و جزو توابع شهرستان کارون است؛ شهرستانی که قرار بود با جداشدن از اهواز راه آبادی پیش بگیرد اما این‌روزها مردمش به جای شادی، پس از بارش باران باید به فکر این باشند که چطور نگذارند خانه و زندگی‌شان غرق در فاضلاب و آب‌های باران ‌شود.

   بحران در هشت صبح

خداورده اکبرزاده، رئیس شرکت گاز اسفراین است که عکسش با کت و شلوار گلی به‌عنوان مدیری که باید دستش را بوسید منتشر شده است. اکبرزاده که 27سال سابقه کار در صنایع نفت دارد و حالا نزدیک به 3سال است رئیس شرکت گاز اسفراین شده، درباره آن عکس می‌گوید: 3روز بارش مداوم و شدید باران باعث شده بود آب در روستاها سرازیر شود. آب چندین روستا به روستای کلاته‌سنجر که روستایی پایین دست است می‌رود و در آنجا جمع می‌شود؛ روستایی که در جاده سبزوار است. خبر رسید که تجهیزات گاز به خاطر آبگرفتگی و باران به خطر افتاده است. یک گروه از همکاران را عازم کردیم و فرستادیم تا تجهیزات گاز را از خطر حفظ کنند. ساعت 8‌صبح بود. بعد از مدتی خبر دادند که شرایط دشوار است و به کمک احتیاج دارند. خودم با گروه دوم همراه شدم.

فاصله روستای کلاته‌سنجر با اسفراین خیلی زیاد است و حدود 45خانواده در آن زندگی می‌کنند. اکبرزاده می‌گوید: وقتی به روستا رسیدیم دیدیم آب به خانه و زندگی مردم راه پیدا کرده. بیشتر خانه‌های آنجا هم بافت قدیمی دارد و مردم به سختی افتاده بودند برای همین خودم هم دست به‌کار شدم و علاوه بر ایمن‌سازی‌ تجهیزات گازی، با تجهیزات و وسایلی که داشتیم شروع کردیم به کمک کردن به مردم. با پمپ و لجن‌کش سعی کردیم آب گرفتگی را رفع کنیم.

اکبرزاده درباره عکسی که با لباس گلی از او منتشر شده، می‌گوید: مشغول کار بودم و متوجه اطرافم نبودم. فرماندار هم به آنجا آمده بود و همراهش خبرنگار محلی بود. آن خبرنگار این عکس را از من گرفت و من بعدا دیدم همه جا منتشر شده است. به هر حال این نخستین بار نیست که وضعیت بحرانی اتفاق افتاده است اما این‌بار رسانه‌ای و خبرش منتشر شد.

این خبر را به اشتراک بگذارید