• یکشنبه 30 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 11 ذی القعده 1445
  • 2024 May 19
پنج شنبه 10 آبان 1397
کد مطلب : 36091
+
-

یادی از سیل فاجعه بار نیمه‌های دهه 60

سیلاب‌سنگی از شمال تا جنوب تهران

سیلاب‌سنگی از شمال تا جنوب تهران

لیلا باقری

باران، نبودنش یک دردسر است  و زیاد  ‌بودنش دردسری دیگر. این می‌شود که ما در رسم و رسوم قدیمی هم دعا و مراسمی برای باران‌خواهی داریم و هم مراسم‌هایی برای بند‌آمدن باران یا به‌اصطلاح «باران‌بس». در ایران به‌دلیل بلاخیز‌بودن، سیلاب هم از دیگر بلایایی است که گاهی گریبان مردم را می‌گیرد. به‌دلیل بارش‌های فراوانی که حالا ما به آن تغییرات جوی می‌گوییم، اما در گذشته این مدل بارش‌هایی را که محصولش سیلاب و خرابی بود، به نیروهای شیطانی نسبت می‌دادند. معروف‌ترین سیل در پایتخت هم سال 66 اتفاق افتاد که به سیل گلابدره یا سیل تجریش معروف است؛ سیلی که خانواده‌های زیادی را در این منطقه، داغدار از دست دادن اعضای خانواده خود کرد.

  رگباری که سیلاب شد

4مرداد 1366 در شمال تهران بارش‌های رگباری برای 107دقیقه ادامه داشت؛ چیزی حدود 28میلی‌متر و فاجعه آغاز شد. روایات متعددی هم برای این سیلاب فاجعه‌بار وجود دارد؛ ازجمله اینکه آمار دقیقی برای میزان کشته‌شد‌گان این سیل اعلام نشد اما حدود 300نفر جان باختند و برخی جنازه‌ها را آب تا جنوب شهر برد و حتی برخی مفقود شدند. دلیل مشخصی هم برایش عنوان نشده است. عده‌ای می‌گویند به‌خاطر گرفتگی و تنگی مسیل سر راه سیلاب، این فاجعه رخ داده است و برخی محلی‌ها سدی عمرانی را مسئول این فاجعه می‌دانند.

اما به‌طور مختصر می‌توان گفت که ساعتِ یکِ بعد‌از‌ظهر روز یکشنبه ۴‌مرداد ۱۳۶۶ در اثر بارش شدید، سیلاب در دره‌های دربند و گلابدره شروع شد. گلابدره رود کوچکی است در شرق رودخانه دربند. سیل بعد از عبور از غرب امامزاده قاسم در کانالی از طریق خیابان ظهیرالدوله و از زیرپل خیابان دربند به طرف
 جنوب غربی رفت و در جنوب تجریش وارد رودخانه تجریش شد. بارش رگبار و تگرگ شدید به‌دلیل تنگ‌شدن مسیل رود، باران موسمی را به سیلی مخرب و کشنده تبدیل کرد. بخشی از این سیل در میدان تجریش وارد زیرگذر در حال ساخت شد و بخشی دیگر وارد تکیه بازار تجریش و راهروی بازار تجریش. گل و لای به طرف بیمارستان شهدا هم رفت و از سمت شرق و ورودی خیابان مقصودبیگ و ولیعصر(عج) در سمت جنوب و غرب پیشروی کرد. 300نفر جان باختند و ۷۵۷میلیارد ریال خسارت مالی وارد شد.



  سیلاب ‌سنگ بود!

برای شنیدن روایتی دیگر از سیل تجریش با محمود رمضانیان یکی از امدادگران پیشکسوت جمعیت هلال‌احمر جمهوری اسلامی صحبت کردیم. رمضانیان با تأکید بر اینکه این اتفاق سیل نبود بلکه «سیلاب‌سنگ» بود، عنوان می‌کند: «زمانی که من همراه با یک گروه از امدادگران به منطقه اعزام شدیم، هنوز آب فروکش نکرده بود. ما برای پیداکردن اجساد و انجام دیگر کارهای امدادی باید صبر می‌کردیم تا آب فروکش کند. تنها کاری که از دستمان برمی‌آمد، رد‌کردن مردم و هدایتشان به یک جای امن از طریق حرکت‌دادن‌شان روی سقف ماشین‌ها بود؛ راهی که البته خطر هم داشت و چندباری هم در آب افتادیم.»

رمضانیان درباره نوع این سیلاب توضیح داد: «آب به‌دلیل قدرتی که داشت، سنگ‌های بزرگی را با خود حمل کرده و به سمت تجریش آورده بود. یکی از سنگ‌ها آنقدر بزرگ بود که روزهای بعد، توسط چند جرثقیل شهرداری جابه‌جا شد و مدتی هم به‌عنوان یادبود سیلاب، آن سنگ را در میدان گذاشتند. وقتی تعداد زیادی سنگ همراه با سیل می‌شود، دیگر سیلاب خالی نیست و سیلاب‌سنگ می‌شود و تخریب‌های زیادی را به‌همراه می‌آورد. در آن سیل، سنگ‌ها باعث مسدود‌شدن راه‌ها و مسیل‌ها شدند و خانه‌های زیادی را در سر راه خودش تخریب کرد.»

به گفته رمضانیان، وقتی که آب فروکش کرد، تازه تلاش‌ها برای رهاسازی اجساد یا افراد گیر کرده در گل‌و‌لای و همچنین جست‌وجو برای مفقودان شروع شد.

  سیل شکل و شمایل سرپل را تغییر داد

علیرضا زمانی، نویسنده و تهرانشناس نیز روایت‌هایی از زبان مردم محلی، درباره سیل سال‌66 عنوان می‌کند: «برخی مردم محلی عنوان می‌کردند که دلیل ایجاد این سیل، سد موقتی بود که ارگانی برای کارهای عمرانی ایجاد کرده بود. سد بالاتر از تجریش بوده و باعث جمع‌شدن آب بر اثر باران‌های رگباری می‌شود. کمی که می‌بارد، سد طاقت نمی‌آورد و می‌شکند و آب با فشار عظیمی می‌آید و باعث تخریب‌های زیادی در تجریش و بازار و تکیه می‌شود.»
زمانی درباره میزان تخریب‌ها هم می‌گوید: «سیل، ویرانی‌های زیادی در پل تجریش ایجاد کرد؛ به اندازه‌ای که شکل میدان بعد از سیل و انجام مرمت‌ها عوض می‌شود. تکیه قدیمی تجریش هم تخریب و بعدها از نو مرمت می‌شود.»

روایت‌هایی هست که از ادامه‌دار‌شدن سیل تا جنوب شهر می‌گوید و ریختن بخشی از آن به نهر فیروزآباد. این پژوهشگر که در آن زمان از ساکنان منطقه‌10 تهران بوده است، خاطره این سیل را به یاد دارد و می‌گوید: «بعد از بارندگی، آب جوی‌ها به شدت بالا آمده بود و همین باعث نگرانی پدر و مادرم شد و ما را به طبقه دوم خانه بردند. بعد از بند آمدن باران و فروکش‌کردن آب، بیرون از خانه رفتم و سمت منطقه‌9 و کوچه‌های تنگی که جوی‌ها و راه آب‌هایشان به نهر فیروزآباد می‌ریخت. در این نقطه‌ها به‌دلیل تنگی جوی و گرفتگی‌شان آب بالا زده و وارد خانه‌ها شده بود.»

  سیلاب و دلایل انسانی‌اش!

به گفته زمانی، بعد از آن سیلاب هولناک، تهران دیگر خاطره‌ای از سیلی خطرناک ندارد. هرچند که باز سیلاب، تهرانی‌ها و ساکنان روستاهای اطرافش را غافلگیر کرده است، مانند سیلی که چندسال پیش به‌دلیل تخریب سیل‌بندها وارد تونل خط 4 مترو شد. یا سیل کن که باز به‌دلیل رعایت‌نشدن حریم رودخانه، یک باران موسمی را تبدیل به سیلاب کرد. حالا دیگر سیلاب‌ها منشأ شیطانی ندارد. نه‌تنها منشأ شیطانی ندارد که کارشناسان با کمی بررسی پی می‌برند که دستکاری‌های انسانی باعث این‌همه تخریب می‌شود. مثلا اینکه نباید رودخانه‌ها و مسیل‌ها را در ساخت‌وساز شهری از بین برد یا حریم‌شان را رعایت نکرد. نباید داخل رودخانه‌ها چیزی کاشت یا ساخت و خیلی نبایدهای دیگر. این روزها ما مردم باورمان را به خیلی چیزها از دست داده‌ایم و البته ترس‌مان را. برای همین است که طبیعت و قهر و خشمش را هم فراموش کرده‌ایم؛ قهری که گاهی باعث باریدن می‌شود و گاهی باعث نباریدن و چون فراموش کرده‌ایم نمی‌دانیم باید منتظرش باشیم و به استقبالش برویم یا برای بی‌دردسر آمدن و رفتنش کاری بکنیم.

خرده فرهنگ ها

 برای آمدن باران دعا کنیم

خدا بزن بارونک...


ما محتاج بارانیم، حتی اگر آنقدر ببارد که سیل بشود. برای همین مراسم‌های مفصل‌تری برای «باران‌خواهی» داریم تا «باران‌بس». اینجا، خیلی مختصر مروری می‌کنیم بر برخی از مراسم‌های جالب و متنوع باران‌خواهی در ایران.

«نماز باران» هنوز هم یکی از متداول‌ترین مراسم‌های درخواست باران است؛ در همه کشورهای مسلمان دنیا. در مشکین‌شهر، مردم هنگام رفتن به مصلا برای خواندن نماز باران، شیخ ده با عَلَم سیاه جلوی مردم حرکت می‌کند و همه با هم سینه و زنجیر می‌زنند. وقت خواندن نماز هم کلاه خود را درمی‌آورند. بعد از نماز هم گاو نری را قربانی می‌کنند و گوشت آن را همراه با نان مخصوصی که با آرد و تخم‌مرغ و کره و شکر پخته‌اند، بین فقرا پخش می‌کنند.

«عروسی قنات» یکی از زیباترین و قصه‌وارترین رسوم باران‌خواهی است. ممکن است هنوز هم در برخی ‌شهرهای ایران مانند اراک، تفرش، ملایر، تویسرکان و... اجرا شود. در این رسم زنی تنها را به عقد قنات درمی‌آورند و او باید در قناتی که آبش کم شده یا به‌اصطلاح قهر کرده است، بماند و نماز بخواند. این عقد با شادی و هلهله اهالی و پخش خیرات و برکت همراه است.



«بوکه بارانه» یا عروس باران در کردستان مرسوم است. در این رسم دختران روستا در خانه یکی از اهالی جمع می‌شوند و مترسکی از چوب و پارچه‌های رنگارنگ می‌سازند و نامش را بوکه بارانه می‌گذارند. بعد با مترسک در کوچه می‌روند و شعر می‌خوانند و طلب باران می‌کنند. مترسک را هم زیباترین و نیرومند‌ترین دختر روستا بلند می‌کند و جلوی بقیه دختران حرکت می‌دهد. بعد همه با هم آواز مخصوصی می‌خوانند و از خانه‌ها تخم‌مرغ و سنجاق سینه می‌خواهند.

«چمچه خاتون» نام دیگر یکی از مراسم‌های باران‌خواهی است در قزوین. مردم این دیار یک ظرف بزرگ آب یا قدح را روی پشت‌بام می‌برند و با یک چمچه- چیزی شبیه به کفگیر و از جنس مس- کم‌کم آب داخل قدح را به آسمان می‌پاشند. البته کار به همین آسانی نیست و طی یک مراسم خاص و پرطمطراق و توسط زنی از زنان محله انجام می‌شود؛ آن هم در حضور دیگر زنان.

«کلی‌کوسه» رسم دیگری است بین بختیاری‌ها. این رسم در نقاط دیگری به نام «کوسه‌برنشین» اجرا می‌شود. در این رسم مردی را به‌عنوان کوسه انتخاب می‌کنند و برایش ریش و سبیل می‌گذارند و در کوچه‌ها دوره می‌افتند و آوازی را می‌خوانند: «هار هار هارونک، خدا بزن بارونک، ‌ای خدا بزن بارون، سی دلِ عیالون، یه من گندم داشتوم، سر یه تلی کاشتوم، گندما زیر خاکن، ز تشنئی هلاکن، هار هار هارونک، خدا بزن بارونک...»

با نگاهی به باورهای عامیانه مردم، ایران گردآوری دکتر حسن ذوالفقاری

اولین ها

اولین سد قوسی‌شکل جهان در ایران

کفن‌پوشی برای لایروبی سد کهن کریت


«سد کریت» در طبس یکی از نقطه‌های جذاب ایران است؛ سدی که جدای از ارقامی که شگفت‌انگیزی این سد را هویدا می‌کند، داستان‌های قهرمان محور زیبایی هم درباره‌اش وجود دارد. اما اول بدانیم که این سد، کهن‌ترین سد قوسی‌شکل جهان است با 60متر ارتفاع که 550سال بدون رقیب بوده است. این سد قدیمی در 56کیلومتری جنوب شرقی شهرستان طبس قرار دارد. در نزدیکی روستای چیروک و روی رودخانه کریت ساخته شده است. مردم هزارسال پیش در این پهنه خشک فهمیدند که تنها را زنده‌ماندن، جمع‌آوری بارش‌های پراکنده پشت این سد است.

به گفته کارشناسان، بندهای قوسی مقاومت بیشتری در مقابل فشارهای ناگهانی، زلزله و حوادث طبیعی دارد. برای همین یکی از ویژگی‌های منحصر‌به‌فرد این بنا که هنر سدسازی ایرانیان را آشکار می‌کند، قوسی‌بودن آن است. این سد در 4 مرحله احداث شده و ضخامت تاج آن تنها ۱/۲ متر است. احداث سد روی طاق برای حذف تونل انحراف، به‌کارگیری برج آبگیری برای کاهش سرعت آب و استفاده از گزینه مقاوم سیلاب نمونه‌های عالی از خلاقیت و روش ابتکاری در ساختن این سد است و آجرهای مربعی‌شکل، سنگ و ساروج، آهک و خاک رس از عمده‌ترین مصالح به‌کار‌رفته در سد است.



اما این سد با همه عظمتش یک ایراد داشت؛ جایی برای سرریز آب در آن تعبیه نشده بود. برای همین هر سال باید یک جوان دلیر برای لایروبی سد که از آب‌های فصلی پر می‌شد، داوطلب می‌شد تا بتوانند برای فصل جدید آبی تمیز پشت سد جمع کنند. برای همین قبل از شروع فصل بارش، یک جان‌فدا ،کفن به تن می‌کرد و از بالای برج آبگیر پایین می‌رفت؛ درحالی‌که مردم پایش را با طناب بسته بودند، با سر وارد می‌شد و دریچه را باز می‌کرد. دریچه باز و آب با چنان قدرتی وارد می‌شد که جان فرد را می‌گرفت و حتی ممکن بود استخوان‌هایش را هم خرد کند. با این حال، مردم برای او دعا و نماز می‌خواندند و قربانی می‌کردند شاید زنده برگردد. اما طبق آمارها از هر 100نفر تنها یک‌نفر زنده بازمی‌گشت. آن وقت‌ها مردم آب را مقدس می‌دانستند و نه‌تنها جان‌فدا داشتند، بلکه آیین‌هایی هم برای حفاظت از آب شکل گرفته بود.

اسطوره ها

 نگاهی به ایزدبانوی آب در ایران باستان

فرشته زیبای نگهبان قطره‌های باران...


باران می‌بارید و مردم نمی‌دانستند از کجا می‌آید و چرا. برای همین عاشقش بودند و دوستش داشتند و البته از غضبش هم که در قالب بد‌موقع باریدن و سیلابی باریدن ظاهر می‌شد، می‌ترسیدند. همین ترس و عشق همزمان، باعث شد کلی قصه و افسانه برایش ببافند. آن‌هم در کشوری خشک که همیشه لب‌های ترک‌بسته‌اش نیازمندِ ‌تر‌شدن از باران است.

پرستش باران میان شاخه‌های اصلی آریایی‌های اروپایی کهن، رایج بود. اهورامزدا هم بهشان وعده می‌دهد «به زمین باران بباراند تا برای مومنان غذا و برای گاوان سودمند علف بیاورد.» «آناهیتا، آناهید یا ناهید» در ایران باستان خدای آب بود؛ خدایی که زیبا توصیفش کرده‌اند؛ ایزدبانویی که فرشته بلندبالایی است، کنار تمام چشمه‌ها. شاید هم آن فرشته‌ای که در عرفان اسلامی همراه هر قطره باران به زمین می‌آید: «هر قطره باران را یک فرشته از آسمان فرود می‌آورد و پس از آنکه به زمین رساند، به آسمان برمی‌گردد.»



ایزدبانو آناهیتا؛ آب‌های نیرومندِ بی‌آلایش که سرچشمه همه آب‌های روی زمین است. ایزدبانویی که نماد همه باروری‌هاست. ایزدبانو در جایگاه آسمانی خود نشسته است و سرچشمه بزرگ‌ترین دریای روی زمین است. او نیرومند است و درخشان، بلندبالا و زیباست و پاک و آزاده توصیف شده است. پس داشتن تاجی زرین و هشت‌پره و صدستاره و لباسی زیبا و زرین بر تن و گردنبندی درخشان برگردن والاترین تصویری است که ایرانیان باستان از این الهه متصور می‌شوند. و البته این توصیف دقیق می‌تواند نشانه‌ای از این باشد که تندیس این ایزدبانو در گذشته‌های دور در مراسم‌های پرستش او وجود داشته است. پرستندگان ناهید در زمان کم‌آبی به نیایش او می‌پرداختند و برایش قربانی می‌کردند و او که گمان می‌کردند بر گردونه‌ای سوار است و به فرمان اهورامزدا از فراز آسمان باران و تگرگ و برف و ژاله برای مردم نازل می‌کند. برسوس، تاریخ‌نویس قدیمی یونان هم روایت می‌کند که شاه مجسمه‌هایی را از او در شهرهای دوردست بابل ، دمشق‌. همدان و شوش برپا کرده بود و ناهید، ایزدبانوی محبوب بسیاری از سرزمین‌ها شد.



البته روایات دیگری هم هست که می‌گوید درنظر قدیمی‌ها، در همه موارد ایزدان و خدایان آسمانی در بارش برف و باران دست ندارند، بلکه گاهی دیوان و شیطان و اهریمنان هم دخالت می‌کنند و به همین دلیل است که گاهی باران ناموزون و کم و زیاد می‌بارد. صدای رعد و برق هم صدای دیو باران است که میان ابرها تنوره می‌کشد.

بد نیست این نکته را هم یادآوری کرد که نام قدیم شهر انار «آبان» بوده است. دکتر باستانی پاریزی در این‌باره نوشته است: «آبادی‌ای مثل انار را که در بیابان برهوت و لوت کرمان است، منسوب به ناهید (آناهیتا) می‌دانم؛ چه می‌دانیم که درخت انار و همچنین ماهی، دو مظهر ناهید بوده‌اند.»

این خبر را به اشتراک بگذارید