• یکشنبه 16 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 26 شوال 1445
  • 2024 May 05
یکشنبه 1 مهر 1397
کد مطلب : 31445
+
-

آتشفشان دماوند و خطر لوله‌کشی گاز لاریجان

آتشفشان دماوند و خطر لوله‌کشی گاز لاریجان

عباس محمدی/مدیر گروه دیده‌بان کوهستان

در پی گفت‌وگوهایی که به‌تازگی درباره‌ امکان آتشفشانی کوه دماوند درگرفته، مهدی زارع -استاد پژوهشگاه بین‌المللی زلزله‌شناسی و مهندسی زلزله- به موضوعی اشاره کرده که نمونه‌ چشمگیری است در تأیید این نکته که بسیاری از مواقع «می‌توان تهدیدها را به فرصت بدل کرد». زارع از امکان استفاده از انرژی «زمین‌گرمایی» برای تأمین برق شهرها و روستاهای دره‌ هراز گفته است.
رساندن گاز با لوله‌کشی به شهرها و روستاها، از آن طرح‌هایی است که مانند سدسازی باید مورد نقد جدی قرار گیرد. برپایه‌ مشاهده‌های شخصی می‌توانم بگویم هر کجا که لوله‌کشی گاز رفته، مصرف بی‌رویه‌ انرژی چند برابر شده است. روشن‌کردن زودهنگام موتورخانه‌های شوفاژ و بخاری‌های گازی در پاییز، دیر خاموش‌کردن این وسیله‌ها در بهار، رساندن گرمای همه‌ اتاق‌های خانه در زمستان به گرمایی برابر با گرمای روزهای تابستانی(!) و پخت‌وپز، بی‌اعتنا به شعله‌ مناسب برای این کار، از پدیده‌هایی است که در پی گازکشی رخ می‌دهد.
آنچه امروزه بیشتر بر آن تأکید می‌شود، تبدیل گاز به برق و جایگزین‌کردن وسایل برقی به‌جای وسایل گازسوز است. برق، ایمن‌تر است و مصرف آن را بهتر از گاز می‌توان کنترل کرد، آلودگی آن در فضاهای سربسته کمتر است و آلوده‌سازی فضای شهر توسط برق در مقایسه با گاز کمتر صورت می‌گیرد. استفاده از برق، مزیت‌های دیگری هم دارد. اگر لوله‌کشی گاز برای شهرها و روستاهایی که در دشت‌ها قرار دارند، توجیه داشته باشد، برای شهرها و روستاهای کوهستانی اصلا چنین نیست. در سال 94که هر دلار حدود 3300تومان بود، ابراهیم‌زاده-مدیرعامل شرکت گاز مازندران- گفته بود که برای «نصب هر علمک در مناطق هموار و جلگه‌ای حدود 25میلیون ریال هزینه می‌شود ولی در بخش کوهستانی لاریجان نصب هر علمک 290میلیون ریال هزینه دارد». یعنی فقط هزینه‌ نصب علمک در یک منطقه‌ کوهستانی حدود 11برابر منطقه‌های هموار است. بیفزایید به این هزینه، هزینه‌ لوله‌های اصلی، هزینه‌ نگهداری و سرویس، هزینه‌ خطر بوم‌لرز (زلزله) و رانش که چندین برابر خطر در دشت‌ها ست. همچنین باید هزینه‌ از دست رفتن خاک و دیگر دارایی‌های طبیعی را هم که بر اثر فرسایش در زمین‌های شیب‌دار پیش می‌آید و چندین برابر زمین‌های هموار است، درنظر داشت. و از همه‌ اینها گذشته، «هزینه‌ فرصت»‌های از دست‌رفته را هم نباید فراموش کرد؛ اگر بودجه‌های عظیمی که صرف رساندن گاز به خانه‌های غالباً ویلایی می‌شود، صرف عایق کردن در و پنجره و دیوارها یا صرف دادن وام‌های بی‌بهره به روستاییان برای خرید و نصب پنل‌های خورشیدی شود، چقدر به سود اقتصاد ملی می‌شود؟!

اما در شرایطی که برخی مردان سیاسی، سرسختانه مدافع «مگاپروژه‌»های بودجه‌خواری همچون لوله‌کشی گاز به لاریجان، سد هراز، آزادراه و متروی تهران- آمل هستند، چه باید گفت؟!
در نگاه دوستانه به زمین، بهترین جا برای منابع هیدروکربنی (نفت، گاز، زغال‌سنگ) همان اعماق زمین است؛ بیرون کشیدن و به‌ویژه سوزاندن بی‌ملاحظه‌ آن، خلاف عقل سلیم و مغایر با هدف‌های «پیمان‌نامه تغییرات اقلیمی» است که در سال 1371در سازمان ملل تصویب شده و ایران هم از سال 1375به آن پیوسته است. از این گذشته، با یک دیدگاه آینده‌نگر‌ملی هم لازم است که ما اتکای خودمان را به نفت و گاز کم کنیم تا زیست‌مان را در این سرزمین، با استفاده از امکانات پراکنده و کوچک‌تر، پایدار‌ سازیم. جالب‌توجه است که مسئولان کشور، در شرایط تشدید تحریم‌ها از «نعمت تحریم» می‌گویند که گویا می‌تواند وابستگی ما را به نفت کم کند، اما در شرایط گشایش نسبی روابط خارجی، نهایت تلاش خود را برای استخراج و فروش نفت به‌کار می‌بندند! آیا بهتر نیست که در همه‌ شرایط، به فکر متنوع ساختن منابع درآمدی کشور و نیز متنوع‌کردن منابع انرژی، به‌ویژه دنبال انرژی‌های تجدیدپذیر باشیم؟ با این تفکر، منابع محلی انرژی مانند انرژی زمین‌گرمایی دماوند که به گفته‌ زارع امکان تأمین همیشگی برق 100هزار نفر  از ساکنان دره‌ هراز را دارد، باید بیش از اینها مورد اعتنای مسئولان قرار گیرد...؛ البته به شرط آنکه زدن چاه و دیگر اقدام‌ها برای این کار، بدل به سفره‌ای نو برای بودجه‌خواران نشود! 
 

این خبر را به اشتراک بگذارید