• پنج شنبه 11 بهمن 1403
  • الْخَمِيس 30 رجب 1446
  • 2025 Jan 30
سه شنبه 23 مرداد 1397
کد مطلب : 26999
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/w2Pz
+
-

سوءتفاهم تاریخی

چرا منتقدان در زمان حیات علی حاتمی ارزش‌های آثار او را درک نکردند؟

تیغ و ابریشم
سوءتفاهم تاریخی

شهاب مهدوی

تقریبا همه آنچه به عنوان «سعدی سینما»، «شاعر سینمای ملی»، «ایرانی‌ترین سینماگر» و... درباره علی حاتمی خوانده‌ایم به تاریخ بعد از 15 آذر 1375 بازمی‌گردد؛ به دوران پس از درگذشت علی حاتمی. حاتمی وقتی زنده بود و فیلم می‌ساخت،به عنوان یکی از فیلمسازان نسل طلایی سینمای ایران، به لحاظ فردی جایگاهی محترم داشت. او چهره مورداحترام سینمای ایران بود ولی هر وقت فیلمی روی پرده داشت، منتقدان با بی‌رحمی سراغش می‌رفتند. به شکلی عجیب همه حاتمی را دوست داشتند  ولی در بیشتر نوشته‌های دهه 60 و اوایل دهه 70 این نکته به چشم می‌خورد که فیلم‌های حاتمی سینما نیستند. 

این ماجرا به شکل‌ دیگری در سال‌های قبل از انقلاب هم رخ داده بود.  جز «حسن کچل» و «طوقی» که حاتمی جوان را به عنوان یکی از چهره‌های موج نوی سینمای ایران شناساند و منتقدان هم نقدهای مثبتی درباره‌شان  نوشتند ،«باباشمل»، «قلندر»، «خواستگار» و «ستارخان» کمتر مدافعی میان سینما‌نویس‌ها داشتند. مورد عجیب اینکه حتی «سوته‌دلان» هم در آن زمان نتوانست جایگاه انتقادی قابل‌اعتنایی کسب کند. 

شاید پرهیز حاتمی از واقعیت‌گرایی مطلوب منتقدان و پیروی نکردنش از موج‌های روز باعث می‌شد که در فضای چپ‌زده نقدنویسی دهه‌های 50 و 60 ،منتقدان روی خوشی به فیلم‌های حاتمی نشان ندهند. البته بخشی از ماجرا هم به سبک علی حاتمی بازمی‌گردد؛ سبکی که موجب سوءتفاهم‌های فراوانی در عرصه نقدنویسی شد. از دل این سوءتفاهم‌ها و درک نکردن جهان خاص فیلمساز، این جمله بیرون آمد: «آثار حاتمی «سینما» نیستند.» در مورد سریال «هزاردستان» یا فیلم «مادر» مردم فرسنگ‌ها جلوتر از منتقدان بودند و ارزش‌‌های این آثار را درک کردند. اما منتقدان در دوران فعالیت حاتمی معمولا شیوه انکار را در پیش گرفتند. برای تخطئه فیلم‌های کیمیایی ذکر خیری از «قیصر» و «گوزن‌ها» به عمل می‌آمد، در مورد حاتمی هم با سوته‌دلان این اتفاق رخ می‌داد. در کل آنچه امروز در فضای انتقادی در مورد سینمای حاتمی رخ می‌دهد، فاصله‌ای زیاد با رفتاری دارد که منتقدان  در زمان حیات فیلمساز نشان می‌دادند.  بازخوانی بخش‌هایی از چند نقد قدیمی نشان می‌دهد که فیلم‌های محبوب امروز در گذشته با چه قضاوت‌هایی روبه‌رو شده بودند. 

این سوته‌دلان 200 سال عقب مانده‌اند!

«سوته‌دلان» که بنابه توافق جمعی، بهترین فیلم حاتمی از بهترین‌های تاریخ سینمای ایران است، در زمان اکران با بی‌اعتنایی منتقدان مواجه شد. از معدود نقدهایی که در آن سال‌ها بر سوته‌دلان نوشته شد، نقد تند و تیزی بود که در روزنامه کیهان به‌چاپ رسید و سال‌ها بعد مسعود مهرابی در کتاب تاریخ سینمای ایران بخش‌هایی از آن را تجدید چاپ کرد؛نقدی با عنوان «این سوته‌دلان 200 سال عقب مانده‌اند» که با نام مستعار بهار ایرانی منتشر شد و گویا نویسنده‌اش علی امینی نجفی بود؛نقدی که در آن گرایش چپ نویسنده کاملا مشهود است و حاتمی به واپسگرایی متهم می‌شود: «... مضمون فیلم حاتمی ریشه در واقعیات ندارد و از شرایط عینی جامعه مایه نمی‌گیرد. او یک بار گفته است که «من رئالیست نیستم». بدیهی است که جز مفهوم مجرد و سنتی «واقعیت» در ذهن او نمی‌گنجد، و تازه این حرف در زمانی گفته می‌شود که حتی «واقع‌گرایی انتقادی» هم کارش را کرده و حالا دیگر هنرمندان به افق‌های بازتر و نگرش‌های عمیق‌تری از واقعیت چشم دوخته‌اند. نحوه دیگر گفته حاتمی- که آن را با آن همه غرور و افتخار بیان می‌کند- می‌تواند چنین باشد: «آقایان! من 200سال از زمان عقب هستم.» دست‌مریزاد و این کاملا درست است. واقعیت خارجی کمترین نقشی در سینمای حاتمی ندارد. داستان سوته‌دلان ظاهرا در تهران نیم‌قرن اخیر می‌گذرد، اما بی‌هیچ تعارف، هیچ نشانه‌ای از مناسبات اجتماعی و ویژگی‌های تاریخی این دوران را در خود ندارد و تنها به نمودها و نشانه‌های ظاهری و روساختی این دوران اشاره دارد؛ از قبیل سینما، ماشین، تلفن و... .
اما از آنچه در عمق این جامعه جریان دارد( کدام جامعه؟) و به روابط آدم‌ها شکل می‌بخشد( کدام روابط؟!) و ما- اگر جسارت نباشد، بلانسبت- به آن «واقعیت» می‌گوییم، خبری نیست. گفتارهای فیلم را بی‌تردید می‌توان از زبان سرخپوستان هزار سال پیش و حتی ساکنان احتمالی مریخ هم شنید؛سینمایی که مثل خود کارگردان 200 سال از زمان عقب است. سینمایی که از عنصر واقعیت بی‌بهره است و چون چنین است، به‌ناچار به رویه کژدیسه و دگرگونه واقعیت پناه می‌برد: توهم .و دقیقا از همین‌جاست که سردابه هزارتو و بی‌پایان ذهنیات آشفته و گنگ آغاز می‌شود و نگرش فوق‌طبیعی به اندیشه هنرمند سایه می‌افکند».

(بهار ایرانی، روزنامه کیهان، شماره 10381، 12 بهمن 1356)

حاتمی طراح دکور است نه فیلمساز

داستان منتقدان با سینمای علی حاتمی در سال‌های پس از انقلاب هم تغییری نکرد. منتقدان دهه 60 کلا خیلی با فیلمسازان هم‌نسل حاتمی مهربان نبودند و با نخبه‌گرایی عجیب و غریبی با آثار فیلمسازان بازمانده از موج نوی سینمای ایران طرف می‌شدند. با تغییر شرایط سیاسی- اجتماعی در سال‌های پس از انقلاب، نخستین گام موج نوین‌های دهه 50 با مخالفت و توقیف مواجه شد. در این میان تفاوتی هم‌بین علی‌ حاتمی با مثلا مسعود کیمیایی و بهرام بیضایی وجود نداشت. کارگردان‌هایی که اتفاقا اولین فیلم پس از انقلابشان جزو بهترین آثار کارنامه‌شان به‌شمار می‌آید؛ «خط قرمز» (مسعود کیمیایی)، «مرگ یزدگرد» (بهرام بیضایی) و «حاجی واشنگتن» (علی حاتمی). لحن نوشته‌های منتقدان که این فیلم‌ها را در اولین دوره جشنواره فیلم فجر در بهمن 1361 دیدند اغلب تند و منفی بود. در مورد حاتمی این داستان مسبوق به سابقه‌شان بود و این‌بار انگ‌های سیاسی هم به اتهامات قدیمی مثل واپسگرایی، اضافه شده بود. حتی در نوشته‌هایی که از موضع سیاست با حاجی واشنگتن مواجه نمی‌شدند هم این نکته به‌چشم می‌خورد که حاتمی در بهترین شرایط می‌تواند طراح و دکوراتور خوبی باشد. مثل این نقد بی‌امضا که لحن مناسب‌تری نسبت به دیگر نوشته‌های روزنامه‌های آن سال‌ها درباره حاجی واشنگتن دارد و در نشریه «سینما در ویدئو» چاپ شد که از سال 62 با نام ماهنامه فیلم روی دکه‌ها آمده و هنوز معتبرترین نشریه سینمایی ایران است: «... زمینه کار جولانگاه بسیار خوبی برای حاتمی است. از عنوان‌بندی تذهیبی و دستخط کلمه شاه قاجار گرفته تا درشکه و روبنده و بازار مسگرها و جبه و قلیان و پسته و... ،همه چیز در جای خود و در خدمت اقلیم حاتمی است. صحنه‌آرایی‌ها و استفاده از میز و نیمکت و چلچراغ و فرش در منتهای ذوق و ظرافت است. حاتمی به‌عنوان یک طراح دکور و صحنه‌پرداز چیزی را فروگذار نکرده است و اصلا ای‌کاش همیشه حاتمی در همین حد می‌ماند و بقیه را مثلا به شخص قابل دیگری وامی‌گذاشت. هرآنچه از حاتمی انتظار داریم در حاجی واشنگتن وجود دارد و غیرمنتظره‌ای درکار نیست....علی حاتمی در حیطه فیلمسازی مشکل‌آفرین است... . در کار با دوربین کار جدیدی ارائه نمی‌دهد و طبق سنت فیلمفارسی در میزانسن‌های چندنفره دوربین از پشت پنجره و دکورها و جمع آدم‌ها بیخودی راه می‌افتد و مدام حرکت افقی می‌دهد. سنتی است که مدام تکرار می‌شود و همه به‌کار می‌برند و چرایش معلوم نیست (فصل ملاقات با وزیر خارجه را به‌یاد بیاوریم)... در کل فیلم، صحنه‌آرایی‌ها و غم‌غربت‌ها و پسته و قلیان و چیزهایی در این ردیف شیرین و گرم است و حاتمی به‌عنوان یک صحنه‌پرداز و طراح دکور بیشتر قابل‌تقدیر است تا یک فیلمساز».
(ماهنامه فیلم، شماره 3، اسفند 1361)

ورق زدن یک آلبوم کهنه خانوادگی

احتمالا امروز تنها مخالف «مادر» میان منتقدان، مسعود فراستی است ولی زمان اکران فیلم بیشتر منتقدان با لحن منفی درباره این اثر حاتمی نوشتند. شباهت حال‌وهوای مادر با سوته‌دلان باعث شده بود عده‌ای از مخالفان فیلم با ارجاع به ساخته قدیمی حاتمی او را در بهترین حالت کارگردانی بنامند که در پیله گذشته گرفتار آمده و مدام درحال درجا زدن و پسرفت است. نکته عجیب اینکه عده‌ای از منتقدان،مادر را فیلمی فاقد حس و حال و گرما دانستند.
«نوشتن درباره یک فیلم بد، کار دشواری است. در مورد فیلم مادر چه باید گفت؟ گذشته از چند بازی خوب که آن هم بیشتر تئاتری است تا سینمایی و یکی دو بخش تقریبا قابل اعتنا، بقیه صحنه‌های فیلم و آن همه دیالوگ‌ها و مونولوگ‌های دراز، خسته‌کننده و بی‌محتوا، از حد متوسط هم پایین‌تر است. فیلم مادر برای علی حاتمی - از پس بیش از 20 سال کار در زمینه سینما- مایه تأسف است. حاتمی در این سال‌ها رشدی نداشته است. با نگاهی به کارهای سال‌های اخیر این فیلمساز و مشکلات و درگیری‌هایی که با سانسور داشته است، شاید بتوان دلیل این عدم‌پیشرفت را تا حدی پیدا کرد. علی‌ حاتمی، از بس درگیر مسائل و مشکلات حاشیه‌ای شده و با سانسور- به انحا و اشکال گوناگون- دست به گریبان بوده است، از نظر ذهنی و هنری نتوانسته است به رشد طبیعی و دلخواه برسد و آثار سینمایی قابل عنایتی بسازد».
(ناصر زراعتی، آدینه شماره 49، شهریور 1369)

«فیلم حاتمی نه راجع به فرزندان و نه تجربه ایام کودکی آنها و نه مسئله مرگ است. تماشاگر در یک‌سری «عکس‌»های مجزای نسبتا قدیمی با تزئین جدید، یک آلبوم کهنه خانوادگی را ورق می‌زند. تماشای این عکس‌ها، یک‌جور احساس زیبا در آدم به‌وجود می‌آورد، اما در کل چیزی که مربوط به احساس درونی و در ارتباط روحی با آدم‌ها باشد، وجود ندارد...».
(پرویز نوری، هدف، 25 مرداد 69)

این خبر را به اشتراک بگذارید