• پنج شنبه 12 تیر 1404
  • الْخَمِيس 7 محرم 1447
  • 2025 Jul 03
سه شنبه 10 تیر 1404
کد مطلب : 258245
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/jqRBv
+
-

باشکوه پرواز کرد

روایت‌هایی از زندگی شهید متین صفائیان نوجوان ۱۶ ساله‌ای که قهرمان رشته اسکیت تهران بود

گزارش
باشکوه پرواز کرد

سمیرا باباجانپور-روزنامه‌نگار

۲۵ خرداد ۱۴۰۴ میدان قدس در حوالی تجریش در شمال تهران مورد حمله رژیم جنایتکار صهیونیستی قرار گرفت. به‌واسطه این حمله ناجوانمردانه متین صفائیان نوجوان ۱۶ ساله به همراه تعدادی از هموطنانمان شهید شد. متین نخستین فرزند خانواده صفائیان اصالتاً خراسانی بود ولی سال‌ها به همراه خانواده در محله جماران تهران زندگی می‌کرد. پیکر پاک شهید نوجوان را درآرامستان خواجه‌ربیع مشهد و در کنار پدربزرگ شهیدش به خاک سپرده‌اند. 

عبدالحسین صفائیان،  پدر شهید متین صفائیان:
متین، شوق پرواز داشت

عبدالحسین صفائیان پدر شهید متین صفاییان نه رنگ به رخسار دارد و نه تابی برای صحبت؛ « باید به مادرش تبریک بگویم. تربیت چنین جوانی در این روزگار کار ساده‌ای نبود؛ جوان درس‌خوان، ورزشکار، اهل مسجد و نماز. آه که متین من به‌معنای واقعی متین و پاک بود.» متین صفائیان از همان کودکی عاشق ورزش بود. رشته اسکیت را دوست داشت چراکه می‌توانست به‌واسطه آن سرعت را تجربه کند. بی‌وقفه در کنار درس و مدرسه اسکیت‌سواری می‌کرد و با عضویت در تیم نوجوانان توانسته بود مقام‌های متعددی کسب کند. اسکیت رشته ساده‌ای نیست. اسکیت یعنی بارها زمین خوردن و برخاستن، بی‌ترس و محابا پیش رفتن و متین عاشق همین بود. پدر می‌گوید: «دوست داشت در آینده یک مدرسه اسکیت راه‌اندازی کند. باور داشت که ورزش برای سرگرمی، شور و هیجان جوانی بهترین گزینه است. بعدازظهرها به ۶ - ۷ نفر آموزش می‌داد. مدرک غریق‌نجاتی‌اش را گرفته بود. به زبان انگلیسی و فرانسه تسلط داشت و یکی از دانش‌آموزان موفق مدرسه امام موسی صدر منطقه یک بود. حالا شما بگویید من در فقدان چنین فرزندی که آرزوی هر پدر و مادری است چه کنم؟ او در رشته ریاضی تحصیل می‌کرد و مصمم بود خلبان شود. او شوق پرواز داشت.»


اعظم عصاران، مادر شهید متین صفائیان: 
در جوار پدربزرگ شهیدش آرام گرفت
روز حادثه متین به بازار تجریش رفته بود تا برای معلم و مدیر مدرسه‌اش هدیه‌ای بخرد. قصد داشت برای قدردانی از آنها به مدرسه برود. در مسیر با مادرش تماس می‌گیرد و اطلاع می‌دهد که برای تعویض لباس به خانه می‌آید و بعداز آن به مدرسه می‌رود. اعظم عصاران، مادر متین می‌گوید: «وقتی خبر شهادت سردار سلامی را شنید لوح تقدیری را که از دستان سردار گرفته بود در دست گرفت و گفت: «مامان، خیلی حیف شد.» بغضی در چشمانش بود. بیست‌ماهه بودم که پدرم، شهید علی‌اکبر عصاران، سال ۱۳۶۲ در منطقه گیلان غرب شهید شد. تنها با خاطراتش زندگی کردم. بااینکه هیچ‌گاه پدرم را به خوبی درک نکردم ولی آن‌قدر حضور معنوی پدرم در خانه پررنگ بود که متین همیشه می‌گفت دلم می‌خواست پدربزرگم را از نزدیک ببینم. همیشه عادت داشت بگوید: «پدربزرگ ندیده‌ام.» حالا به آرزویش رسید و پدربزرگش را دید و بالاخره در کنار مزار پدربزرگ شهیدش آرام گرفت.»

حمید ریاحی استاد اسکیت متین صفائیان: 
چقدر این اسم برازنده‌اش بود

حمید ریاحی، مربی تیم ملی اسکیت‌برد، از وقتی متین ۷ ساله بود او را می‌شناخت. از همان روزهایی که متین وقتی کفش اسکیت را می‌پوشید و در محوطه تمرین بارها به زمین می‌خورد و برمی‌خاست. او می‌گوید: « تکه‌ای از جانمان را با خود برد. متین به‌معنای واقعی آرام و صبور بود. چقدر این اسم برازنده‌اش بود. اهداف بزرگی را در این رشته دنبال می‌کرد و به‌حق هم شایسته بود. روزی که بمباران‌ها شروع شد تماس گرفت و گفت: بیاییم باشگاه؟ گفتم: فعلاً تمرین نکنیم بهتر است. بعد از طریق خانواده‌اش متوجه شهادت او شدم. مادرش زنگ زد و گفت: «متین دیگر تمرین نمی‌آید.» 

 

این خبر را به اشتراک بگذارید