
بازیهای بومی و محلی در 2 بوستان منطقه7 احیا می شود
نسل به نسل با هفت سنگ

مهدی اسماعیل پور| خبرنگار:
منطقه 7
قبل از اینکه گرمای هوا به مردم تلنگر بزند که تابستان دارد از راه میرسد، پیچیدن صدای بازی بچهها در صبح کوچه و محله، از آغاز فصل گرما و شروع تعطیلات مدارس خبر میداد. هیاهوی دختربچهها و پسربچههایی که همزمان با بالا آمدن آفتاب از خانه به کوچه و خیابان سرازیر میشدند و با توپ و سنگ و تفنگهای پلاستیکی سکوت سنگین محله را میشکستند. یکی توپ دولایه را زیر بغل میزد و آن یکی عروسکش را در بغل میگرفت و از خانه بیرون میآمد. بچهمحلها دور هم سرگرم لیلی، هفتسنگ، وسطی، بالابلندی، کشبازی، قایمباشک، دریبل توگل، طنابکشی، الکدولک، گرگم به هوا، دستش ده و چند بازی گروهی شاد و مفرح دیگر میشدند. بازیهایی که حسابی عرق بچهها را درمیآورد و انرژیشان را تخلیه میکرد.
این فضا برای بچههای دهههای پنجاه و شصت کاملاً آشناست و صدها گیگابایت خاطره خاکخورده را از پستوی ذهنشان بیرون میکشد. اما از اواخر دهه هفتاد که شیوع سریع و سهمگین تکنولوژی، سبک و سیاق زندگی تهرانیها را تغییر داد، کوچه و محله از بچهها خلوت و حسابی سوتوکور شد. تقریباً 20 سالی میشود که آن روزها و آن حال و هوای محله از بین رفته و به فراموشی سپرده شده است. اتفاقی که کارشناسان امر و جامعهشناسان با بر شمردن معایب و مضراتی که برای مردم و محله دارد، از لزوم احیای آن میگویند.
تلاش2 ساله برای احیای
بازیهای بومیـ محلی
آنهایی که پاتوق ورزش و بازیشان باغموزه قصر است او را خوب میشناسند. با یک پرسوجوی ساده میشود او و پاتوقش را پیدا کرد. احمد مقیمی ساکن 65 ساله محله سبلان شمالی یکی از کسانی است که دغدغه زنده نگه داشتن بازیهای بومیـ محلی را دارد. 18 سالی میشود که مربی آمادگی جسمانی، ایروبیک و ورزشهای رزمی و دبیر ورزشهای بومی ـ محلی است. با مقیمی و بچههای گروهش در باغموزه قصر آشنا شدیم. 2 سال است که آنها صبحهای پنجشنبه و جمعه در باغموزه قصر یا بوستان اندیشه دور هم جمع میشوند و بازی میکنند. از طنابکشی و لیلی گرفته تا هفتسنگ و وسطی و مارپله. در این گروه شاداب و با نشاط از کودکان و نوجوان تا مردان و زنان سالخورده و موسپیدکرده حضور دارند و دوشادوش هم بازی میکنند. وقتی مقیمی لباس محلی برتن و گونی به دست وارد محوطه بوستان میشود، ولولهای در بین اعضای گروه به راه میافتد. گونی او پر از لوازم و ابزارهای مخصوص برای بازیهای محلی است: «متأسفانه نسل جدید بازیهای بومی ـ محلی را فراموش کرده که این موضوع جای تأسف دارد. گردو بازی، قاپبازی، هفتسنگ یا لیلی بخشی از فرهنگ ما محسوب میشود که باید آنها را زنده نگه داریم 2 سال است که با حمایت و کمک اداره ورزش شهرداری منطقه 7 برای گسترش و زنده کردن ورزشهای بومی و محلی کار و تلاش میکنم. بساطم را به مدارس، دانشگاهها و بوستانهای منطقه میبرم و به بچهها قوانین و قوائد بازیها را آموزش میدهم و یکی دو ساعت کنار هم بازی میکنیم و حسابی به همه خوش میگذرد. دلیل انتخاب باغموزه قصر و بوستان اندیشه بهعنوان پایگاههایی برای انجام بازیهای بومی و محلی این است که جمعیت بیشتری به بوستانها رفتوآمد دارند.»
بچههای مشتاق و والدین کمکار
این کارشناس بازیهای بومی ـ محلی میگوید پیشرفت تکنولوژی و رواج تبلت و موبایل دلیل اصلی فاصله گرفتن بچهها از بازیهای پر تحرک و جذاب محلی نیست. به نظر او مقصر و متهم اصلی، والدین کمکار و کمحوصله هستند: «شوق و علاقهای که بچهها برای انجام بازیهای محلی دارند برای من بسیار جالب است. استقبال بچهها به حدی زیاد است که اغلب زمان در نظر گرفته شده برای انجام و آموزش بازیها 2برابر میشود. مثلاً اگر قرار است یک ساعت برنامه داشته باشیم، برای اینکه به همه نوبت بازی برسد کارمان 2 ساعت طول میکشد. این موضوع نشان میدهد اگر بچههای امروز سرشان داخل موبایل، تبلت و کامپیوتر است، مقصر اصلی ما بزرگترها و پدر و مادرها هستیم. وقتی میبینم بچههای 10ـ15 ساله اصلاً نمیدانند الک دولک و هفتسنگ و یکقلدوقل چیست و چطور باید آنها را بازی کرد واقعاً تأسف میخورم. خودم میبینم بچهها با چه شور و شوق و علاقهای سمت این بازیها میآیند. پس فقط میتوان یک نتیجه گرفت و آنهم کمکاری پدر و مادرها و مسئولان در آموزش و برپایی این بازیها برای بچههاست.» با نگاهی به اطراف خودمان چارهای جز تأیید این صحبتها نداریم. بچههایی که سرشار از انرژی تخلیه نشده و علاقهمند به داشتن یک همبازی در فضای کوچک آپارتمان هستند و پدر و مادرهایی که به هر دری میزنند تا آنها را در یک کنج و گوشه از خانه ساکن و سرگرم کنند. یکی دست بچهاش موبایل و تبلت میدهد و دیگری با تهدید و دعوا و تشر سعی در کنترل و ساکت کردن فرزند دلبندش دارد!
«جشنواره هفتسنگ»
تا «خیابان در اختیار بچههاست»
رئیس اداره تفریحات سازمان ورزش شهرداری تهران از نگاه ویژه مدیریت شهر تهران به بازیهای بومی و محلی میگوید: «بازیهای بومی و محلی برای شهرداری تهران و اداره ورزش از جایگاه ویژهای برخوردار است. در تمام جشنوارههایی که برگزار میشود حتماً بخشی از فعالیتهای ما به بازیهای محلی مانند طنابکشی، لیلی، هفتسنگ و بازیهایی از این دست اختصاص دارد. «جام هفت سنگ محله ها» که خرداد هرسال با استقبال و مشارکت خوب شهروندان مناطق 22گانه برگزار میشود از دیگر برنامههای اداره ورزش شهرداری تهران است که در راستای احیا و گسترش بازیهای بومی و محلی اجرا میشود. جشنواره «خیابان در اختیار بچههاست» نیز از دیگر برنامههای ویژه شهرداری و اداره ورزش است. این جشنواره بخشهای مختلفی از جمله طنابکشی، ماروپله، برج هیجان، بازیهای فکری، ترامپولین، شطرنج، پینگپنگ، تنیس و مینیگلف، دوچرخهسواری، ماروپله ترافیکی را شامل میشود تا کودکان و خانواده را به کوچه و خیابان بکشانیم و یادآوری کنیم که برخلاف تصوری که در عموم جامعه بهوجود آمده، اتفاقاً کوچه و محله ها جایی برای بازی و تفریح کودکان و دورهمی خانوادههاست. ادارههای ورزش مناطق هم هرکدام برنامههایی را در این زمینه اجرا میکنند.» سؤالی که اکنون مطرح میشود این است که فعالیت و برنامههایی که شهرداری و اداره ورزش انجام میدهند برای احیای بازیهای بومی و محلی و کشاندن بچهها به کوچه و محله برای بازی و تحرک کافی است؟ و اینکه اصولاً شهرداری به تنهایی از عهده چنین کار بزرگ و پیچیدهای برمیآید؟
«کاظم دستگردی» تأکید میکند برای بازگرداندن شور و نشاط به کوچه و محلهها و ترغیب کودکان و خانوادهها به حضور در محلهشان لازم است تا همه سازمانها و ادارههایی که به نوعی در زمینه ورزش، کودکان و خانواده فعالیت دارند بهصورت هماهنگ و یکپارچه به این موضوع ورود کند: «تلاش و برنامههای اداره ورزش شهرداری تهران هر چقدر هم متنوع و گسترده باشد قطعاً برای احیای بازیهای بومی و محلی و کشاندن کودکان و خانواده به داخل کوچه و محله کافی نیست. برنامههای ما برای زنده نگه داشتن ورزشهای بومی و محلی و جلوگیری از سرقت و ثبت آنها توسط کشورهای دیگر است. اتفاقی که متأسفانه برای ورزشهایی مانند چوگان افتاد. در واقع ما از این میراثهای فرهنگی و معنوی مراقبت میکنیم. لازم است تا تمام سازمان و ادارههایی که در زمینه ورزش و کودک و خانواده فعالیت میکنند مانند آموزش و پرورش، فدراسیون ورزش روستایی و بازیهای بومی و محلی بهصورت هماهنگ و یکپارچه وارد میدان شوند.»
بچهها امنیت محله را تأمین میکردند
اگر اهالی ورزش برای احیای ورزشهای بومی و محلی تلاش میکنند و دغدغه کمتحرکی و سلامت جسمانی مردم، بهویژه کودکان را دارند یا اگر متولیان و فعالان فرهنگی از لزوم حفظ این بازیها بهعنوان بخشی از هویت مردم و محله میگویند، جامعهشناسان هم از زوایای دیگری بر لزوم احیای فرهنگ بازی کودکان در کوچه و محله تأکید دارند.
«رؤیا نوری» جامعهشناس، معتقد است با آمدن بچهها به کف کوچه و خیابان برای بازی و تفریح، بسیاری از مشکلات و معضلات اجتماعی موجود در محلهها نیز از میان خواهد رفت: «در گذشته بازیها فقط تفریح و سرگرمی نبودند و کارکردهای پیدا و پنهان پرشماری داشتند. در آن بازیها کودکان در فضای حقیقی آزمون و خطا میکردند و در عالم واقعیت محک میخوردند و تجربه کسب میکردند. یعنی مانند بازیهای رایانهای این محک مجازی و غیرواقعی نبود. مهارتهای جسمی و ذهنیشان بالا میرفت. کار و مشارکت گروهی و تعلق به گروه را یاد میگرفتند. مهارتهای اجتماعیشان افزایش پیدا میکرد. نیازشان به دیده شدن و مورد تشویق جمع قرارگرفتن برطرف میشد. در تیمهای محلی جایگاهی پیدا میکردند و به محله و حتی به شهر خودشان علاقهمند میشدند.
حضور بچهها درکوچه باعث میشد تا پای خانوادهها هم به کوچه و محله باز شود. در نتیجه تمام افرادی که در محله سکونت داشتند برای هم شناخته شده بودند و اگر فرد غریبهای به محله میآمد سریع شناسایی میشد. مجموع و برآیند این فرایند به سلامت و امنیت محله منجر میشد. به این نکته توجه داشته باشید که داشتن احساس هویت و تعلق، در فرد احساس امنیت، ایجاد میکند. اما امروزه با توجه به از بین رفتن و فراموش شدن بازیهای بومی و محلی و خلوت شدن کوچه و محلهها، احساس امنیت هویت و همچنین احساس تعلق به محله از بین رفته یا بسیار کمرنگ شده است. کودکان و نسل جدید با مشکلات و بحرانهای جسمی و روحی، روانی، فکری و هویتی روبهرو شدهاند.» یکی دیگر از پیامدهای مثبت بازی کودکان در محله و دور هم بودن خانوادهها احساس رضایت و شاد زیستن بود.
بازی کن تا محلهای شاد داشته باشی
به نظر این جامعهشناس، حسرت امروزی ما نسبت به ایام گذشته هم حاصل از بین رفتن و فراموشی بازیهای بومی و محلی و خلوت شدن کوچه و محله از کودکان و خانوادههاست: «یکی از مهمترین کارکردهای بازیهای قدیمی که در محلهها رواج داشت، ایجاد شادابی و نشاط در بچهها و خانوادهها بود. این بازیها به تمام نیازهای فکری و جسمی فرد مثل دیده شدن، حضور در جمع و پیدا کردن دوست پاسخ میداد و از طرف دیگر در طول روز تمام انرژی و نیاز فرد به هیجان، تخلیه و برطرف میشد. در نتیجه با اینکه امکانات و سطح رفاه و کیفیت زندگی به مراتب پایینتر از امروز بود، مردم احساس خوشبختی و آرامش و آسایش بیشتری میکردند و در یک جمله مردم و جامعه شادتر و راضیتری داشتیم.»