• پنج شنبه 28 تیر 1403
  • الْخَمِيس 11 محرم 1446
  • 2024 Jul 18
یکشنبه 8 بهمن 1402
کد مطلب : 216908
+
-

همه می‌دانستند؟

فیلم جنایی
همه می‌دانستند؟

آقای کارگردان مثل همیشه انبوهی از تعلیق و تکامل را برای قصه‌اش درنظر گرفت و راهی اسپانیا شد تا فیلمی بسازد که آدم‌ربایی و گروگانگیری بشود کلمه کلیدی داستانی که اصغرفرهادی ساخت. فرهادی فیلم «همه می‌دانند» را متاثر از یک سفر قدیمی به اسپانیا و خبر اول روزنامه‌های آن روز این کشور اروپایی نوشت. وقتی فرهادی به اسپانیا سفر کرده بود صفحه حوادث روزنامه‌ها همگی عکسی از دختر جوانی را منتشر کرده بودند که توسط گروگانگیرها ربوده شده بود.
کارگردان ایرانی سال‌ها بعد قصه فیلم همه می‌دانند را با الهام از این حادثه نوشت و آن‌را ساخت. فیلم، قصه لورا با بازی پنه لوپه کروز است که از آرژانتین برای شرکت در یک مهمانی خانوادگی به شهر زادگاهش در اسپانیا می‌رود. او همراه فرزندانش در حال مهیا‌شدن برای این جشن مهم است که ناگهان با یک فاجعه روبه‌رو می‌شود: اثری از دخترش نیست.
پاکو، یکی از شخصیت‌های اصلی فیلم، از آغاز مردی است دوست‌داشتنی و مسئولیت‌پذیر؛ کسی که به طعنه مهاجرستیز فرناندو می‌خندد، یار و یاور اعضای خانواده است، مجلس گرم‌کن است، نخستین نفری است که در باران تند شب عروسی به‌دنبال موتور‌برق می‌رود، با تعهدی عجیب و شاید بابت ته‌مانده عشق‌ قدیمی‌اش، نفر اول جست‌وجو به‌دنبال دخترگمشده است و نهایتا پس از بحران و پس از افشای راز هم همین است که بود، بی‌آنکه چیزی به او اضافه یا از او کم شده باشد. شاید تصویر رستگاری پاکو در پایان فیلم یکی از غریبه‌ترین صحنه‌هایی باشد که فرهادی در سال‌های اخیر آفریده.
به همین سادگی جشن و البته تمام قصه فیلم متمرکز می‌شود بر یک روایت حادثه‌گونه و تلخ و فرهادی تا فیلم را به پایان برساند حسابی تماشاگرش را با نفس‌های حبس شده در سینه غافلگیر می‌کند.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید