• یکشنبه 4 آذر 1403
  • الأحَد 22 جمادی الاول 1446
  • 2024 Nov 24
چهار شنبه 21 تیر 1402
کد مطلب : 197092
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/mw8v0
+
-

پهلوی اول؛ نخستین حاکم دست‌نشانده خارجی در ایران

روایت
پهلوی اول؛ نخستین حاکم دست‌نشانده خارجی در ایران

نزدیک به یک قرن از آغاز حکومت پهلوی توسط رضاخان می‌گذرد. هر‌اندازه که حافظه تاریخی مردم ایران ضعیف باشد، باز هم جنایات رضاشاه و فرزندش محمدرضا را فراموش نخواهند کرد. اما اینکه عده‌ای در خارج و داخل کشور تلاش می‌کنند تا فسادها و خیانت‌های پهلوی را به‌عنوان خدمات معرفی کنند، جای تعجب دارد. در آستانه سالگرد حمله خونین رضاخان به مسجد گوهرشاد لازم است بار دیگر نگاهی به عملکرد سراسر فساد و ستم پهلوی اول بیندازیم. به همین دلیل با حسین محمدی‌سیرت، پژوهشگر تاریخ معاصر و عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق(ع) همراه شدیم و درباره عملکرد رضاخان در حوزه‌های مختلف با او به گفت‌وگو پرداخته‌ایم. گفت‌وگوی همشهری با این پژوهشگر در ادامه آمده است.

تفاوت عمده رژیم پهلوی با سایر حکومت‌های ایرانی را در چه مواردی می‌توان بررسی کرد؟
حکومت پهلوی 2 تفاوت عمده با همه رژیم‌ها و حکومت‌هایی که در کل تاریخ ایران وجود داشته‌اند، دارند. نخستین تفاوت پهلوی‌ها با سایر رژیم‌های ایرانی این بود که پهلوی نخستین حکومت ایرانی بود که توسط بازیگران خارجی برنامه‌ریزی و درون مرزهای کشور اجرا شد. در حقیقت جامعه ایرانی دخالتی در تشکیل رژیم پهلوی نداشته است. این در حالی است که سایر حکومت‌های ایرانی بالاخره توسط بازیگران داخلی و کسانی که عرق ملی داشته‌اند، پدید آمدند. دومین تفاوت پهلوی‌ها با سایر ساختارهای حکومتی در ایران این بود که پهلوی نخستین رژیمی بود که نسبتش با دین و جامعه متدین ایرانی در تعارض بود؛ درحالی‌که حتی پیش از اسلام نیز حکومت‌های ایرانی معتقد به دینی به اسم زرتشت بودند. حتی شاهان قاجار که خیانت‌های بزرگی به کشور کردند، در رویارویی با علما و قشر مذهبی جامعه در نهایت عقب‌نشینی و احترام آنان را به هرشکلی که بود، حفظ می‌کردند. اما رضاخان اینگونه نبود. او نخستین‌بار به‌طور مستقیم به مبارزه با علما و شعائر دینی مثل حجاب پرداخت.
درباره نیت پهلوی اول از برخی کارهای خدماتی به مردم نقطه‌نظراتی وجود دارد، نظر شما چیست؟
به هرحال هر حکومتی که روی کار می‌آید، هرچند کم اما اتفاقات مثبتی را نیز به‌وجود می‌آورد. این اتفاقات در کجا رخ داد؟ در زمان پهلوی اول رضاشاه برای توسعه جامعه و گذر از جامعه سنتی به جامعه مدرن نیازمند مشورت بود. در حقیقت یکی از شانس‌هایی که او آورد، همراه‌شدن روشنفکرانی با او بود که دارای ریشه‌های بومی بودند. مثل محمد‌علی فروغی یا علی‌اکبرخان داور. این افراد با وجود اینکه تحصیلات مدرن داشتند، اما به‌شدت دارای ریشه‌های سنتی و ایرانی بودند. رضاشاه به‌علت بی‌سوادی خود مجبور می‌شود به این افراد اعتماد کند. در حقیقت بخش عظیمی از اتفاقات مثبت در پهلوی اول مربوط به بی‌سوادی و بی‌ادعایی رضاخان در علم و سواد بوده است. اما این روند ادامه‌دار نبود و هرچه زمان جلوتر می‌رفت، رضاشاه این نخبگان را حذف می‌کرد. پس یکی از خیانت‌های پهلوی اول با حذف جریان نخبگان همراه بود و دیدیم که بعد از این حذف عملا دیگر خدمتی از پهلوی اول نمایانگر نشد. یادآوری این نکته نیز ضروری است که اندک خدمات رضاشاه، روح وابستگی را در خود داشت و درنهایت هدفی را دنبال می‌کرد که انگلستان می‌خواست.
  عملکرد پهلوی اول در حوزه فرهنگ چگونه بود؟
در موضوع فرهنگ، رضاخان را در یک ستیز ‌ناشیانه و عریان با فرهنگ بومی می‌بینیم. از بحث کشف حجاب گرفته تا متحدالشکل کردن لباس‌ها و تخریب آثار فرهنگی، همگی نشان‌دهنده نابودی تمدن ایرانی و اسلامی توسط رژیم پهلوی اول بوده است. برای مثال، رضاشاه در طرح نوسازی تهران تمامی دروازه‌های تاریخی این شهر را که در زمان قاجار ساخته شده بود، نابود کرد. یکی دیگر از مواردی که تقریبا تمامی مورخان و حتی آنهایی که طرفدار حکومت پهلوی هستند آن را تأیید می‌کنند، دیکتاتوری و استبداد سیاسی رضاشاه است. این استبداد به حدی بود که پس از تبعید رضا پهلوی هیچ‌کس در ایران از غم رفتن او گریه و زاری و حتی اعتراض هم نکرد، بلکه برخی از مورخان معتقدند پس از تبعید رضاخان، مردم به خیابان‌ها آمدند و شادی کردند. حذف جریان روحانیت و حوزه و در تقابل قرار‌دادن آن با دانشگاه، حذف جریان روشنفکری و حتی حذف نخبگان همراه از دیگر عملکردهای رضاشاه در مبارزه با فرهنگ، هنر و علم ایرانی بود.
 در حوزه سیاسی چه رفتاری از رضاشاه را شاهد بوده‌ایم؟
مجلس شورای ملی در پهلوی اول تقریبا کنش خاصی نداشت؛ چرا‌که اساسا تمامی اختیارات دست شخص رضاخان بود. تقریبا تمامی انتخابات‌هایی که برگزار می‌شد، نمادین بود. این موضوع تقریبا در تمامی اسناد و خاطرات نیز آمده است که انتخاب افراد و تصمیم‌گیری‌ها در امور سیاسی توسط شاه پهلوی انجام می‌گرفت و کسی حق دخالت در آن را نداشت. ارتش مهم‌ترین و مورد علاقه‌ترین رکن کشور برای رضاخان بود. به‌طوری که تقریبا 40درصد از بودجه کشور خرج آن می‌شد، اما خب، تقریبا هیچ عملکرد خاصی از این ارتش ندیدیم. تا جایی که روس‌ها از شمال کشور بدون کوچک‌ترین درگیری وارد ایران شدند. اگر با دقت نگاه کنیم متوجه این موضوع نیز می‌شویم در دهه‌30 که رضاخان دیگر از حکومت برکنار شده بود و محمدرضا نیز هنوز حکومت را به‌طور کامل در دست نگرفته بود، شاهد رشد چشمگیر جریانات سیاسی و فکری از طیف‌های مختلف در کشور بوده‌ایم. بیگانگان نیز در این برهه از تاریخ به‌دلیل درگیری در جنگ جهانی دخالت چندانی در موضوعات داخلی ایران نمی‌کردند.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید