مرد بازنده
برخلاف اغلب فیلمهای ایرانی که کمدی و درام اجتماعی هستند، «کتچرمی» به ژانر متفاوتی تعلق دارد
حمید همایون
انتخاب «کتچرمی» بهعنوان فیلمماه ربطی به کیفیت آن ندارد؛ همانطور کهماه گذشته نوشتن از «فسیل» در این صفحه متأثر از کیفیت آن نبود. از «فسیل» نوشتیم، چون در دورهای که تماشاگر سینمای ایران به وضوح کاهش یافته، این فیلم توانست رکوردهای فروش را جابهجا کند و تماشاگران زیادی را به سالنهای سینما بکشاند. این بار هم که از«کتچرمی» مینویسیم، صرفا بهدلیل تفاوت ژانرش با فیلمهای روی پرده است. در سینمای تجاری ایران که معمولا غالب آثار کمدی یا درام اجتماعی هستند، نمایش فیلمی مثل «کتچرمی» که میتوان آن را در ژانر تریلر جنایی با مایههای نوآر جای داد، پدیداری است که پرداختن به آن نکاتی را درباره سینمای ایران روشن میکند.
ناسازگاری پیوندی
با اینکه «کتچرمی» فیلم ژانری محسوب میشود، یا بهعبارت دقیقتر سعی کرده از برخی الگوها و ویژگیهای ژانری تبعیت کند اما با این حال یک فیلم ژانری ناب و خالص نیست؛ به این معنا که نمیتوان آن را یکسره تریلر جنایی یا نوآر یا درام اجتماعی قلمداد کرد. «کتچرمی» فیلمی هیبریدی (پیوندی) است که از تلفیق چند عنصر از ژانرهای مختلف و بهرهگیری از مؤلفههای اصلی چرخه فیلمهای خشونت و فقر که در چند سال اخیر در سینمای ایران باب شده، پدید آمده است. اما همین پیوند و تلفیقش هم تازه نیست. از نظر خط داستانی، روایت و شخصیتپردازی باید «مرد بازنده» ساخته محمدحسین مهدویان را که سال پیش اکران شد، سَلَف «کتچرمی» و الگوی اصلی آن دانست؛ خصوصا که هر دو فیلم تهیهکننده و بازیگر اصلی یکسان دارند و مهدویان نیز در«کتچرمی» مشاور کارگردان است. همانطور که مرد بازنده سودای خلق یک نوآر ایرانی را داشت، «کتچرمی» هم همین وسوسه را داشته، ولی شکست فیلم مهدویان، چه در گیشه و چه در ارزیابی انتقادی، گروه سازنده «کتچرمی» را بر آن داشته برای اطمینان از موفقیت فیلم مؤلفهها و سازمایههایی از فیلمهایی همچون «ابد و یک روز» (سعیدروستایی،1394)، «مغزهای کوچک زنگزده» (هومنسیدی،1397)، «متریشیشونیم» (سعیدروستـایی،1397) و «شنایپروانه» (محمدکارت،1399) را به داستان خود اضافه کنند. نماهای مستندگونه و با دغدغه بازنمایی کژیها و رنجهای اجتماعی همچون صحنههای مرکز نگهداری از زنان معتاد، سکونت حاشیهنشینها در واگنهای اسقاطی لب خط و شرطبندی روی مبارزه سگها بهدنبال الصاق نوعی رئالیسم اجتماعی به فیلم و جلب رضایت آن دسته از تماشاگرانی است که هر نمایی را اشارهای به واقعیت بیرونی و نوعی موضعگیری در قبال شرایط سیاسی و اجتماعی میدانند. شاید بتوان گفت سازندگان «کتچرمی» بر این گمان بودهاند که پاشنه آشیل اثر قبلیشان یعنی «مردبازنده» کممایهبودن وجه رئالیستیاش بوده و به خیال خود با افزودن مقادیری واقعیت اجتماعی به الگوی روایتی محبوبشان که تلفیقی از تریلر جنایی و نوآر است، کوشیدهاند این بار به موفقیت برسند؛ هرچند باز ناکام ماندهاند. «کتچرمی» فیلمی دو پاره و ناموفق است؛ فیلم بهعنوان تریلر جنایی ـ نوآر بهدلیل ناتوانی از گرهافکنی جذاب و بهمثابه درام اجتماعی به سبب نگاه توریستی به مسائل و مشکلات اجتماع، ناتوان از اثرگذاری است.
تناقض ذاتی
بدبینی و ناامیدی و سوءظن قهرمان داستان، فساد در ارکان مختلف اجتماع شهری، ابهام در ارزشهای اخلاقی و دشواری پیبردن به حقیقت به فیلمی که مایههای نوآر دارد نوعی عدمقطعیت میبخشد. اما در «کتچرمی» خبری از ابهام و شک و تردید ملموس و واقعی نیست. حل و فصل ماجرا بهدست مأمور امنیتی ـ و نه بهدست عیسی در مقام کارآگاه خصوصی ـ راه را بر هر عدمقطعیت و شک اگزیستانسیالیستی میبندد. برخلاف نمونههای مشهور نوآر که کارآگاه خصوصی یا قهرمان داستان که پلیس و مأمور قانون نیست، پروندهای را مختومه و فسادی را افشا میکند، در اینجا مأمور امنیتی که حد اعلای نمایندگی اقتدار مطلق است، موفق به اجرای قانون و رفع هرگونه شک و شبهه در مسامحه در برقراری عدالت میشود. عیسی که یکبار بهخاطر باورها و طرز برخوردش با دخترش طعم تلخ از دست دادن فرزند را چشیده، با اینکه این بار هم در مراقبت از دختر معنویاش، ثریا، شکست خورده، دچار شک و تردیدی بنیادین نمیشود. کل ماجرایی که عیسی از سر گذرانده، به این میانجامد که دست از شماتت خود بردارد و مرگ دخترش را بپذیرد.
در واقع، بحران پدرانگی عیسی، در مقام پدری مأیوس و مغموم، با پذیرش مرگ دخترش التیام مییابد و تماشاگر نیز به پذیرش اقتدار مطلقی که همهچیز را زیرنظر دارد و راه را بر فساد فردی میبندد، ترغیب میشود. وجه دیگر این اقتدار مطلق کارکردی است که بهعنوان حافظ ارزشها دارد. سرهنگ احمد خسروی در «مرد بازنده» و عیسی فرهمند در «کتچرمی»، هر دو زندگی خانوادگی از همگسیخته و پریشانی دارند. خسروی هم مثل عیسی تنها زندگی میکند و باز هم مثل عیسی که رابطه مسالمتآمیزی با دخترش نداشته، پسرش را درک نمیکند. غیاب خانواده در هر دو فیلم با حضور مأمور امنیتی که پدرانه/ برادرانه مراقب همهچیز هست و جلوی فساد فردی افراد بلندمرتبه و تندروی افرادی مثل عیسی و احمد را میگیرد، تعدیل میشود. یکپارچگی و انسجام ناشی از حضور مأمور امنیتی اجازه بروز بدبینی و ناامیدی مطلق را نمیدهد و این پیام ضمنی را در خود دارد که خطاهای فردی، هر قدر هم گسترده و عمیق، در نهایت در داخل سیستم با مجازات روبهرو میشود. در همین نقطه است که تناقض رویکرد اجتماعی فیلم با جهانبینی آن جلب نظر میکند. آن نمایش به ظاهر رئالیستی مصایب اجتماعی با برخورد کلیشهای و غیررئالیستی با نماینده اقتدار، تناقضی را به وجود میآورد که نابسندگی رویکرد فیلم را در پرداختن به مسئلهاش آشکار میسازد.
اگر از منظر استودیوی سازنده به تحلیل کتچرمی بپردازیم، علت مشکلات روایی و نقصانهای ماهیتی آن را بهتر درک میکنیم. «کتچرمی» را نباید صرفا به چشم تریلری جنایی ـ نوآر نگریست؛ بلکه باید آن را بازنمایی ناخودآگاه نوعی از فیلمسازی دانست که برای ورود مخاطب بیشتر به حلقه تماشاگرانش گوشهچشمی به الگوها و سرمشقها دارد، اما در نهایت نمیتواند از پیامهای فکری متداولش دل بکند.
شناسنامه فیلم
فیلم: کتچرمی
کارگردان: حسین میرزامحمدی
تهیهکننده: کامران حجازی
نویسنده: مسعود هاشمینژاد
بازیگران: جواد عزتی، سارا حاتمی، صابر ابر، گلاره عباسی، پانتهآ پناهیها، ستاره پسیانی، عباس جمشیدیفر و مائده طهماسبی
فیلمبردار: آرمان فیاض
موسیقی: مسعود سخاوتدوست
تدوینگر: عماد خدابخش
محصول: بنیاد سینمایی فارابی
تاریخ اکران: 17خرداد 1402
داستان فیلم:
عیسی فرهمند (جواد عزتی)، بازرس سازمان بهزیستی که مرگ دختر نوجوانش در اثر مصرف موادمخدر از او آدمی واخورده و خمشگین و کنارهگیر ساخته، در جریان تحقیق از یک مرکز خصوصی نگهداری دختران بدسرپرست و بیسرپرست از طریق دختر معتادی به نام ثریا (سارا حاتمی) درمییابد که از دختران این مرکز برای قاچاق موادمخدر استفاده میشود و با انگیزه شخصیای که دارد تصمیم به افشای ارتباط میان حامی مالی بانفوذ مرکز و قاچاق دختران میگیرد. او در این مسیر از دخترخالهاش، پونه (گلاره عباسی) که متخصص پزشکی قانونی است، کمک میگیرد تا رد بخیههای روی بدن دختران این مرکز را که از عمل خارجکردن بستههای بلعیدهشده مواد بهجامانده بررسی کند. در این بین، یک مأمور امنیتی به نام صالحی (صابر ابر) نیز فعالیتهای دکتر رفیعی، حامی مالی مرکز را زیرنظر دارد. رئیس عیسی در بهزیستی از نافرمانی او به ستوه میآید و از کار برکنارش میکند. ثریا که از مرکز نگهداری زنان معتاد گریخته، به عیسی پناه میآورد و به او میگوید درصورتی که عیسی بتواند برای مادر او، زری (پانتهآ پناهی) که بهدلیل قتل شوهرش، مصیب، به اعدام محکوم شده رضایت بگیرد، حاضر است در دادگاه علیه دکتر رفیعی شهادت دهد. عیسی که در جلب رضایت خانواده مصیب ناموفق است، متوجه میشود دکتر رفیعی خواهان اجرای حکم زری است و خانواده مصیب را تطمیع کرده است. ثریا، بعد از اطلاع از ناکامی عیسی در جلب رضایت، خودکشی میکند و عیسی سرخورده از اجرای عدالت با ماشین، دکتر رفیعی را زیر میگیرد. صالحی به عیسی اطلاع میدهد که زری قصاص نشده و رفیعی هم زنده است و اگر عیسی دست از خودسری بردارد، او میتواند با مدارکی که دارد و با همکاری پلیس، رفیعی را دستگیر کند. در آخر، عیسی برای قبر دخترش سنگ سفارش میدهد و به مزار او میرود.