حسین کاظمزاده*
رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان وزارت امورخارجه و سفیران جمهوریاسلامی ایران، با تبیین ضوابط و شاخصهای سیاستخارجی موفق، «عزت» بهمعنای نفی و پرهیز از دیپلماسی التماسی، «حکمت» به مفهوم تعاملها و فعالیتهای خردمندانه و محاسبه شده و «مصلحت» بهمعنای انعطاف برای دور زدن موانع سخت و ادامه دادن مسیر را 3کلیدواژه اساسی در دیپلماسی کشور خواندند. رصد این کلیدواژهها در بیانات ایشان ما را با اصول اساسی جمهوری اسلامی آشنا میکند.
3کلیدواژه «عزت»، «حکمت» و «مصلحت» (که گاهی بهجای سومی، واژه فقهی تقیه هم استفاده میشود)، بیانگر اصول کلی سیاست و حرکت جمهوریاسلامی چه در داخل و چه در خارج است؛ چه در سیاست و چه در اقتصاد: «ما در سیاستخارجی گفتیم «عزت و حکمت و مصلحت»؛ در اداره کشور هم همینجور است، در مسائل داخلی هم همینجور است، در اقتصاد هم همینجور است.» (1398/2/7)
اولا باید توجه کرد که این 3 حقیقت در اداره کشور، مکمل یکدیگرند و باید با هم ملاحظه شوند. شاید بتوان این3 حقیقت را ناظر به 3 بعد اصلی انسان و جامعه دانست. «عزت» ناظر به بعد گرایشی و حب و بغضها، «حکمت» معطوف به بعد معرفتی و «مصلحت» هم ناظر به عملیاتی کردن این دو در صحنه رفتار فرد و جامعه. البته هریک از این 3حقیقت، در ابعاد دیگر وجودی انسان و جامعه هم معنا پیدا میکنند؛ یعنی عزت در رفتار هم امتداد پیدا میکند، حکمت هم همینطور: «حکمت این است که شما بتوانید مواضع طرف مقابل را حکیمانه به مواضع خودتان نزدیک کنید؛ اینها در تضاد با هم نیستند. حکمت، عزت و مصلحت مکمل هم هستند و باید درجهت مصالح ملی باشند و در درجه اول باید با حفظ عزت ملی و عزت هویتی همراه باشند؛ یعنی تسلیم، انسلام، انظلام، نه در مرحله باورهای قلبی و نه در مرحله عمل و قرارداد، نباید وجود داشته باشد؛ این با حکمت امکانپذیر است.» (1390/10/07) در جای دیگر عزت را ساده و مختصر اینگونه تعریف کردهاند: «عزت یعنی تحمیل هیچکس را قبول نکردن.» (1370/4/18)
ارتباط شبکهای این 3عنصر با هم این حقیقت را روشن میکند که مصلحتسنجیها باید مبتنی بر عزت و حکمت باشد؛ یعنی اتکا به آن حالت عزت و شکستناپذیری حق مقابل باطل، مبتنی بر اصول خدشهناپذیر مواجهه با دشمن و... و به این ترتیب مرز میان «دیپلماسی التماسی» و «نرمش قهرمانانه» روشن میشود: «ما تعبیر «نرمش قهرمانانه» را بهکار بردیم؛ یک عدهای آن را به معنای دست برداشتن از آرمانها و هدفهای نظام اسلامی معنا کردند؛ اینها خلاف بود.» (1392/8/29)
اهدافی وجود دارد که آنها را عزت و حکمت مشخص میکند و مصلحت، آن روشهای متنوع و منعطفی است که راه را برای رسیدن به آن اهداف، هموار میکند: «نرمش قهرمانانه بهمعنای مانور هنرمندانه برای دست یافتن به مقصود است؛ اهدافی وجود دارد؛ نظام اسلامی در هر مرحلهای یکی از این اهداف را دنبال میکند، برای پیشرفت، برای رسیدن به نقطه تعالی و اوج، برای ایجاد تمدن عظیم اسلامی؛ باید سعی کند به این هدف در این مرحله برسد.» (1392/8/29)
نمونه واضح تاریخی: صلح امام حسن مجتبی(ع) پرشکوهترین نمونه تاریخی نرمش قهرمانانه بهشمار میرود. البته این انعطافها نباید سبب شود که در تحلیل میدان و دوست و دشمن دچار خطای محاسباتی شویم: «این کشتیگیری که دارد با حریف خودش کشتی میگیرد و یک جاهایی بهدلیل فنی نرمشی نشان میدهد، فراموش نکند که طرفش کیست؛ فراموش نکند که مشغول چه کاری است؛ این شرط اصلی است؛ بفهمند که دارند چهکار میکنند، بدانند که با چهکسی مواجهند، با چهکسی طرفند، آماج حمله طرف آنها کجای مسئله است؛ این را توجه داشته باشند.» (1392/26/6)
دشمنیها نباید فراموش شود. خائنان باید به سزای خود، ولو در فضای بینالملل برسند، اما در برخی موارد برای رسیدن به این هدف حتی از حربه مذاکره و طراحیهای پیچیده استفاده میکنیم: «خیال نکنید اینها(طرح دوستی با دشمن) از اسلام نیست؛ نخیر، از اسلام است، آنجایی که جای آن باشد، از اسلام است. کمااینکه رسول اکرم(ص) با خیلیها -ازجمله با یهود اطراف مدینه- مذاکره کرد. از این 3طایفه، یکیشان را به قتل رساند، 2طایفه را نفی بلد کرد.» (1368/11/9)
اما در باب مصلحت؛ اولا اینکه مراد از مصلحت درنظرگرفتن مصالح کلی ملی و کشور است و مصالح شخص و اشخاص خاصی مدنظر نیست. حتی ممکن است، مصالح ملی به ضرر فرد و افرادی تمام شود، هیچ ایرادی ندارد: «اگر کاری به مصلحت کشور و به مصلحت انقلاب است، اما به مصلحت شخص من نیست، گو مباش؛ چه اهمیتی دارد؟» (1370/4/18)
نکته بسیار مهم دیگر در باب مصلحت این است که این مصلحتسنجی علاوهبر اینکه با توجه به عزت و حکمت باید دیده شود، باید در بستر مبارزه و خنثی کردن طرح دشمن ملاحظه شود. واژه تقیه در منظومه فکری رهبرمعظمانقلاب به خوبی این مطلب را میرساند: «ممکن است شما بگویید تقیه مال آن زمانی بود که یک دولت مسلطی بود، ما هم مخفی بودیم و از ترس او چیزی نمیگفتیم؛ نه، همان وقت هم تقیه، مسئله ترس نبود؛ «التقیه تُرس»، تُرس است، اما تَرس نیست. اَلتقِیه تُرسُ المُؤمِن؛ تقیه سپر است. سپر را کجا بهکار میبرند؟ بنده همان وقت در صحبتهای قبل از انقلاب با بعضیها میگفتم: سپر را که کسی زیرلحاف بهکار نمیبرد؛ سپر، مال داخل میدان جنگ است، مال هنگام درگیری است. پس تقیه در زمینه درگیری است؛ چون تُرس است، حرز است، سنگر است، سپر است. همانوقت هم اینجور بود؛ تقیه که میکردیم، معنای آن این بود که شمشیر را بلند میکردیم و ضربه را بر هیکل و پیکر نحس او وارد میکردیم، اما جوری که او نه شمشیر را ببیند، نه دستی که شمشیر را گرفته ببیند، نه بلند کردن را ببیند و نه فرود آمدن را بفهمد؛ فقط یک وقت درد آن را احساس کند.» (1368/11/9) و به این ترتیب، تقیه و مصلحتسنجی از محافظهکاری و راحتطلبی تفکیک میشود.
3حقیقت مکمل در اداره کشور
*استاد حوزه و د انشگاه