• پنج شنبه 23 اسفند 1403
  • الْخَمِيس 13 رمضان 1446
  • 2025 Mar 13
یکشنبه 20 خرداد 1397
کد مطلب : 19173
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/V54B
+
-

تولید سیاسی فضاهای عمومی؛ یک درآمد

تولید سیاسی فضاهای عمومی؛ یک درآمد


حسام سلامت/ دانشجوی دکتری جامعه‌‌شناسی
آیا میان رژیم‌های سیاسی از حیث فهمشان از فضاهای عمومی و آرایش‌ها، چیدمان‌ها و مختصات فضایی می‌توان تفاوت گذاشت؟ به بیان دیگر، آیا هر رژیم سیاسی یک رژیم فضایی مختص به خود ندارد؟ مثلا در یک رژیم فاشیستی فضاهای عمومی به چه شکلی سامان پیدا می‌کنند، بنا به چه اهدافی طراحی می‌شوند، برحسب چه منطق معمارانه‌ای فرم می‌گیرند و قرار است چه کارکردی داشته باشند؟ در فضاهای عمومی چنین رژیمی بدن‌ها و سوژه‌ها چگونه چیده می‌شوند، آرایش می‌یابند و توزیع می‌شوند؟ در یک رژیم دموکراتیک چطور؟ آیا می‌توان از یک فضای عمومی فاشیستی و یک فضای عمومی دموکراتیک سخن گفت؟ اگر مفروض‌مان به‌درستی این باشد که تولید فضا، امر خنثی و بی‌طرفانه‌ای نیست که صرفا بر حسب معیارهای علمی یا ضابطه‌های مهندسانه‌ «فارغ از ارزش» انجام گیرد و از این رو، هر شکلی از فضاسازی همواره در خدمت پیشبرد نوع خاصی از مناسبات قدرت است یا دست‌کم با نوع خاصی از مناسبات قدرت پیوند دارد آن‌وقت می‌توان نشان داد که سامانمندی فضاهای عمومی به مثابه‌ قسمی نظم‌بخشی به چیزها و انسان‌ها، در هر رژیم سیاسی از منطق مشخصی پیروی می‌کند که قاعدتا با تثبیت، بازتولید و تحکیم نظام پیچیده‌ قدرت ـ مستقیم یا باواسطه ـ در نسبت است. هر فضای عمومی در مقام یک فضای اشتراکی به میانجیگری دست‌کم 3رویه یا سازوکار اجرایی، ساخته می‌شود؛ اول: در محدوده‌ کم‌وبیش تعریف‌شده‌‌اش نقاط، خطوط، قلمروها، جایگاه‌ها و مرزها را بر حسب مختصات درونی خود توزیع می‌کند؛ دوم: نوع خاصی از روابط بیناانسانی و شکل‌گیری جمع‌ها یا اجتماعات بینافردی را به اعتبار آرایش داخلی خود ممکن می‌سازد؛ و سوم: بنا به منطق فضایی خود به نوع خاصی از حرکت‌ها، توقف‌ها، مانورها و ژست‌ها مجال بروز و ظهور می‌دهد. علاوه بر اینها، هر فضای عمومی یک «چشم قدرت» مختص به خود هم دارد که بدن‌ها، سوژ‌ه‌ها و ارتباط‌ها را رویت‌پذیر می‌کند. حال می‌توان پرسید که فضاهای عمومی در این یا آن رژیم سیاسی، این رویه‌ها یا سازوکارهای سه‌گانه را چگونه پیش می‌برند و چه شکل و ترتیبی به آنها می‌دهند؟ پیشاپیش می‌توان حدس زد و به اعتبار تجارب تاریخی نیز نشان داد که ساماندهی فضاهای عمومی در یک رژیم دموکراتیک، به تعبیر دقیق‌تر، خودِ یک فضای عمومی دموکراتیک تا چه پایه دست‌اندرکار تولید امکان اجتماع‌سازی مردم در کسوت یک «جمع» (public) و بسط فرصت‌های رودرویی و معاشرت و گفت‌وگوست و معماری این فضاها به‌واقع تا چه حد به شیوه‌ای طراحی شده‌ است که به شهروندان قدرت مانور، بازی و حرکت بدهد. هر قدر که فیزیک هندسی یک فضای عمومی دموکراتیک با گشایش‌ها و امکان‌هایش برای پیوندخوردن انسان‌ها با یکدیگر و ساختن خلق‌الساعه‌ جمعیت‌های خودجوش تعریف می‌شود، یک فضای عمومی فاشیستی به اعتبار فشردگی و انقباض مکان‌های فیزیکی‌اش مشخص می‌شود که به گونه‌ای طراحی شده که یا جمعیت را پیشاپیش پراکنده کند و یا آن را در کسوت یک توده‌ بی‌شکل به قصد پروپاگاندای سیاسی به نمایش بگذارد. معماری هر یک از فضاهای عمومی را می‌توان به اعتبار اینکه از حیث ساختاری تا چه حد مشوق تکثیر خرده‌ارتباط‌های شهروندی و مولد جمع‌های خودانگیخته‌ غیرنمایشی است یا در مقابل، به حکم یک عقل سیاسی کنترل‌گر به خدمت رویه‌های اتمیستی‌شدن افراد و گسیخته‌سازی روابط و توده‌ای‌سازی شهروندان درآمده است، از هم تمییز داد.

این خبر را به اشتراک بگذارید