عیسی محمدی- دبیر گروه اجتماعی
ماجرا از دهه اول آذرماه جاری شروع شد و حالا 3 ماهی هست که درگیر با مسمومیتهای دانشآموزی هستیم. کسی هم قطعی نمیداند که چه اتفاقی افتاده و انگشت اتهام باید به کدام سمت و سو گرفته شود! البته احتمالات اصلی بیان شده است.
نکته مهمی که در این حوزه وجود دارد، زمانی است که از آغاز آن گذشته. زمان، زمان کمی نبوده است؛ اما متأسفانه تا وقتی که این اتفاق در قم میافتاد، حساسیتهای عمومی به آن صورت برانگیخته نشده بود. نه اینکه در اینباره حساسیتهایی وجود نداشته باشد، اما بهشدت امروز نبود. امروزه همه متفقالقول هستند که باید سرنخهای این ماجرا را کشف کرد. اما افسوسی که وجود دارد، زمان از دست رفته است؛ زمانی که از همان نهم آذرماه میتوانست شروع شود و با یک تلاش فراگیر، مانعی بزرگ ایجاد کند تا کار به وضعیت امروز کشانده نشود. کمترین و البته بحقترین انتظاری که مردم دارند، یک توضیح کامل است؛ از سرنخهای واقعی که وجود دارند یا میتوانند وجود داشته باشند. در بحرانهایی از این دست، آنچه همه را عصبانیتر میکند، تردیدهای موجود در تصمیمگیریها یا تحقیقات نهایی است. اجازه بدهید در این مورد، نکتههایی را با هم مرور کنیم تا ببینیم چهکسی یا چه کسانی میتوانستند در مدیریت بهنگام چنین بحرانی، اثرگذار باشند.
طبیعی و بدیهی است که نخستین انتظار، از پدافند غیرعامل کشور میرفت که برای چنین مواقعی تمهیداتی بیندیشد. ماهیت وجود پدافند غیرعامل، حملههایی از این دست است حالا منشأ و مبدأ حمله هر کجا که میخواهد باشد؛ یک گروهک معاند، جنگ ترکیبی دشمن، یک دلیل پزشکی و علمی یا... . اینکه چه کسانی چنین حملههایی را ایجاد کرده و میکنند، البته نکتهای مهم است، اما مهمتر از آن، این است که مقدمات پیشگیری یا مقابله با چنین حملههایی از همان ابتدا طراحی شود. تصور کنید اگر چنین حملههایی منجر به تلفات انسانی بالایی هم میشد، در این صورت آیا شدت بحران قابل کنترل بود؟
نکته بسیار مهمتر بعدی، وحدت در اطلاعرسانی است. در همه کشورهای جهان این امر پذیرفته شده است که در بحرانهایی از این دست، باید وحدت اطلاعرسانی وجود داشته باشد. در غیراین صورت هر کسی میتواند ادعایی مطرح کند و اساسا همین ادعاهای تأیید نشده، باعث شوند تا وضعیت از اینی هم که هست، بغرنجتر شود. وحدت در اطلاعرسانی، اصلی است که هم در مورد مسئولان مرتبط با ماجرا و هم درباره رسانهها مطرح است. اینجاست که یکی از تفاوتهای بزرگ رسانهها و شبکههای اجتماعی مطرح میشوند؛ رسانهها رسالتی اجتماعی دارند و برایشان مهم است که تا وقتی که دقت و صحت امری احصا نشده باشد آن را اطلاعرسانی نکنند درحالیکه صفحههای اطلاعرسان یا شخصی در شبکههای اجتماعی، هر چیزی را که دلشان خواست منتشر میکنند و برایشان مهم، بیشتر نخستین بودن است و بیشتر دیده شدن.
نکته بسیار مهمتر دیگری که در این حوزه وجود دارد، آن است که بخواهیم رسانهها را در مورد اطلاعرسانی درست و حتی کنکاش در مورد این بحران، محدود کنیم. دلیلمان هم این باشد که بله، نباید بین مردم و والدین وحشت ایجاد کرد. اتفاقا وحشت وقتی ایجاد میشود که رسانهها در این مورد قوی عمل کنند و در نتیجه همهچیز، بهدست دیگرانی بیفتد که نه میتوان با آنها وارد تعامل شد تا درست اطلاعرسانی کنند و نه میشود انتظاری دیگر از آنها داشت. اتفاقا در چنین موردهایی چه بسا رسانهها به یافتههایی دست یابند که برای مسئولان و شهروندان نیز بهشدت راهگشا باشد تا اینکه بخواهیم دست و بالشان را ببندیم که مثلا امنیت روانی ایجاد کنیم. حقیقت امر اینکه همین الان هم امنیت روانی جامعه بابت چنین مسمومیتهایی دچار خدشه شده است پس چنین استدلالی اکیدا درست نیست.
در نهایت اینکه واقعا نمیدانیم چه اتفاقی افتاده است؛ حملهای تروریستی، اشتباهی شناختی در حوزه سلامت، نوعی جنگ ترکیبی یا... . برای همه این ایدهها، البته یافتههایی هم وجود دارد، اما یافتههایی که شاید موردهایی را بتواند توجیه کند اما همه موارد را نمیتواند تفسیر کند.
امیدواریم که حین این بحران و بعد از این و در دل همه بحرانهای دیگر، پروتکلهای مشخصی در باب اطلاعرسانی و نوع بررسی و نوع اقناع افکار عمومی و... وجود داشته باشد تا بدون فکر قبلی و بهصورت خودکار، مسئولان بدانند که باید چکار کنند و چطور بحران و افکار عمومی و خبررسانی را مدیریت کنند. غیر از این اگر باشد، هر بار با بحرانهایی از این دست، زمانها و اعتمادهای زیادی را از دست میدهیم.
کمترین انتظار در بحران مسمومیتهای دانشآموزی
در همینه زمینه :