برندگان نوبل و نقش جغرافیای سیاسی
سیاسی بودن جایزه نوبل ادبیات در گفتوگو با منوچهر بدیعی، پرویز شهدی و غلامحسین سالمی
فرشاد شیرزادی-روزنامهنگار
از آخرین نوبلی که به یک نویسنده تراز اول اعطا شد، ۱۲سال میگذرد؛ سال۲۰۱۰، ماریو بارگاسیوسا، نویسنده پرویی که خیلی پیشترها شایسته دریافت نوبل بود و دریافت نوبل برایش کاملاً به تأخیر افتاد.
انتخاب یوسا ازسوی آکادمی سوئد که بهنظر میرسد سیاستهای جهان سرمایهداری را دنبال میکند، خیلی دیر صورت گرفت؛ پس از اینکه جایزه را به نویسندگانی از آفریقای جنوبی، لهستان، مجارستان و چین اهدا کردند؛ نویسندگانی چون کوئتزی، دوریس لسینگ، شیمبورسکا، الفریده یلینک، ایمره کرتس و گائو شینگجیان. نحوه انتخاب و داوری آکادمی سوئد موافقان و مخالفانی دارد.
برخی معتقدند که وقتی نوبل به نویسندهای ناشناخته اعطا میشود، به بهتر شناساندنش کمک میکند، اما در نقطه مقابل بزرگانی معتقدند که برنده نوبل ادبیات باید نویسنده بزرگی باشد که بتواند چنین جایزه مهمی را از آن خود کند. تا به امروز نویسندگانی مانند لئون تولستوی، میلان کوندرا، گراهام گرین، یوکیو میشیما و کارلوس فوئنتس از گردونه جایزه نوبل جاماندهاند. گزارش پیشرو نقد و نظر منوچهر بدیعی، پرویز شهدی و غلامحسین سالمی، از مترجمان شناختهشده کشورمان درباره مهمترین جایزه ادبی جهان «نوبل» است.
نوبل اعتبار سابقش را از دست داده
منوچهر بدیعی، مترجم پیشکسوت زبان فرانسه و انگلیسی و مترجم آثار جیمز جویس در ایران، درباره نویسنده زن فرانسوی برنده نوبل امسال(2022) که چندی پیش از سوی آکادمی سوئد معرفی شد، میگوید: من «آنی ارنو» را به هیچ عنوان نمیشناسم و مدتهاست که علاقهام را نسبت به مسائل ادبی نوبل از دست دادهام.
مترجم کتاب «چهره مرد هنرمند در جوانی» اثر جیمز جویس ادامه میدهد: «به گمان من نوبل بهویژه در دهه اخیر وابسته به جغرافیای سیاسی شده است؛ به همین دلیل ابدا و اصلا دیگر برایم اهمیتی ندارد که چهکسی این جایزه را به خانه میبرد. البته گاهی استثناهایی هم برای نوبل ادبیات به چشم میخورد و آن اینکه مگر هیاهوی خواص اهل ادبیات و البته مخاطبانی که در این حوزه اهلیت دارند، باعث شود جایزه نوبل را به نویسندهای شایسته بدهند؛ در غیر این صورت اگر نگاهی به سیاهه فهرست برندگان نوبل در سالها و دهههای اخیر بیندازید، درخواهید یافت این جایزه ارزش و اعتبار سابقش را نزد اهل ادبیات از دست داده است. بدیعی ادامه میدهد: با مطالعه ادبیات فرانسه بهسادگی درمییابید که همه نویسندگان فرانسوی شناختهشده نیستند و حرفی برای گفتن ندارند یا شاعرانی آمریکایی که به هیچوجه مورد توجه ما نیستند. علاوه بر این، در سالهای اخیر کسانی نوبل ادبیات را بردهاند که نهتنها در کشورشان که در جهان هم جنبه بینالمللی ندارند. آنها به هیچ عنوان قابل مقایسه با نویسندگانی مانند «ژانپلسارتر»، «آلبر کامو» یا «آندره مالرو» نیستند.
منوچهر بدیعی درباره اینکه آکادمی نوبل یکبار جایزه را به «باب دیلون»، آوازهخوان آمریکایی داد یا یکبار به یک مقالهنویس اهل بلاروس به نام «سوتلانا آلکسویچ»، میگوید: مدتهاست که تأکید دارم نوبل وابسته به جغرافیای سیاسی است. گاه با خود فکر میکنم که من هم عمر طولانی در پیش ندارم و نباید وقتم را بیهوده صرف مسائل عبث کنم. تنها در این مدت به موضوعات اصلی ادبیات معطوفم و میخواهم به آنچه ازش عقبماندهام، برسم.
سکوت رسانهها در قبال برنده نوبل
پرویز شهدی، دیگر مترجم پیشکسوت ادبیات فرانسه میگوید: خانم «آنی ارنو» برنده نوبل۲۰۲۲، ۸۲ سال دارد؛ یعنی تقریباً متولد سال۱۹۴۰ است، اما اینکه طی این مدت چگونه کسی آثار او را نخوانده، بر من هم پوشیده است. البته اطلاع دارم که چند کتاب کمحجم از او به فارسی ترجمه شده است. مترجم آثار «ایتالوکالوینو» که سالهاست از زبان فرانسه ترجمه میکند، توضیح میدهد: تا پیش از برنده شدن خانم آنی ارنو بهعنوان دریافتکننده نوبل ادبیات۲۰۲۲ نام او را هیچ جا نشنیده و نخوانده بودم. البته زندگینامهنویسی در بدو امر میتواند ضعف یک نویسنده برنده نوبل تلقی شود؛ حتی به گمانم آکادمی نوبل در بعضی مواقع سیاسی شده است و جایزه را به کسانی میدهد که اصلاً معلوم نیست کی هستند و چه نوشتهاند. کسی هم با اندیشه و قلم آنها آشنا نیست یا دستکم بزرگان ادبیات با نوشتههای آنها آشنایی ندارند. بزرگان نیمه اول و دوم قرن بیستم که برنده نوبل ادبیات میشدند، ملاک و معیار دیگری داشتند و آن زمان دستکم نوبل ادبیات ارزشمند بود. آن نویسندگان هم در دنیا شناختهشده بودند، اما بهطور کلی امروز قدری سیاست زدهاند.
وی ادامه میدهد: زمانی وقتی نویسندهای برنده نوبل میشد، کتابهایشان ترجمه و منتشر میشد. از روی آثارش فیلم تهیه میشد یا مجلههای مختلف به نقد و بررسی آثارش میپرداختند؛ حتی روزنامه همشهری به این مباحث میپرداخت یا صفحه آخر روزنامه ایران به جریانهای روز ادبی اختصاص داشت. این ستون هم در روزنامه ایران حذف شد. درواقع برنده نوبل ادبیات در ایران هم با سکوت رسانهها همراه است و کسی هم سعی نمیکند ادبیات را بشناسد. وقتی تیراژ کتاب به 3۰۰نسخه میرسد، ما دیگر کتابخوان نداریم که سره را از ناسره تشخیص دهد. یادم هست سال۱۳۶۳ که پس از ۱۰سال از فرانسه بازگشتم، در کتابفروشیها که هیچ، حتی در گوشه خیابانها کتابهایی با تیراژ ۱۰و۲۰هزار نسخه به فروش میرفت. وی در پاسخ به این پرسش که «آیا با توجه به تبحرتان در زبان فرانسه قصد ندارید آثار برنده نوبل ادبیات امسال را ترجمه کنید؟» گفت: «زمانی دسترسی به کتاب آسان بود. پیش از هر چیز باید بدانم خانم ارنو چه نوشته و اصلاً قابلیت ترجمه دارد و در سطحی هست که من آنها را ترجمه کنم یا نه؟ چون میدانم که پسِ پشت برنده شدن یک نویسنده در این سالها چه سازوکاری وجود دارد، ترجیح میدهم سراغ آثار این نویسنده نروم و وقتم را تلف نکنم. از سوی دیگر من اصلاً دنبال اینگونه ادبیات نیستم. فردا میبینید از زندگینامه این نویسنده ۴ترجمه زودتر از ترجمه من منتشر شده که ارزش خواندن هم ندارند. شاید یکی از دلایلی که مردم دیگر به کتاب روی نمیآورند، همین ترجمههای دستپاچه در پی انتخابهای شبههانگیز باشد. من کار خودم را میکنم و توجهی هم به برنده نوبل امسال ندارم.
هیچ کتابی را صرفاً به این دلیل که فروش زیاد داشته یا حتی جایزه جهانی را از آن نویسندهاش کرده، چشم و گوش بسته ترجمه نمیکنم. تا آن کتاب پیام و نکته ارزشمندی برای نسل جوان نداشته باشد و فاقد کشش برای خواننده هم نباشد، من آن را ترجمه نمیکنم. در غیر دارا بودن این مولفهها من اگر برنده نوبل هم باشد، سراغ ترجمه آثارش نمیروم. اما در عین حال مشغول ترجمه یکی از برندگان نوبل دهه۵۰ میلادی هستم که بهنظرم بسیار ارزشمند است. به گمانم کتابهایی که تا امروز ترجمه کردهام نه بهخاطر من، بلکه بهدلیل نویسندگانی که قلمشان ارزشمند بوده، مورد توجه قرار گرفته است. به قول سعدی علیهرحمه «غرض نقشی است که از ما بازماند».