• چهار شنبه 12 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 22 شوال 1445
  • 2024 May 01
شنبه 24 دی 1401
کد مطلب : 182722
+
-

شباهت برنده نوبل با سیمین دانشور

گفت‌وگو با دینا کاویانی، مترجم کتاب‌های «آنی ارنو» برنده نوبل ادبیات۲۰۲۲

گزارش
شباهت برنده نوبل با سیمین دانشور

فرشاد شیرزادی-روزنامه‌نگار

«آنی ارنو» چندی پیش جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرد. ارنو رمان‌نویس و داستان‌نویس نیست و مجموعه آثارش خود زندگینامه‌نویسی «عینی» است. به قول مترجم آثار او، دلیل موفقیت او همین موضوع است ‌و در کارهایش هیچ رد پایی از ایهام و تخیل بازآفرینی شده هنری دیده نمی‌شود. دینا کاویانی نخستین مترجمی است که آثار «آنی ارنو» برنده نوبل۲۰۲۲ را به فارسی برگردانده است. او سال1391 دست به ترجمه کتاب‌های ارنو زد و 2کتاب «جایگاه» و «دختر دیگر» او از سوی انتشارات مؤسسه همشهری راهی بازار کتاب شد. گفت‌وگوی ما با دینا کاویانی درباره زبان داستانی ارنو، تکنیک و جهان‌بینی این زن فرانسوی است که در ۸۲سالگی نوبل ادبیات را برد.


«آنی ارنو» نویسنده زن فرانسوی و برنده نوبل ادبیات۲۰۲۲ چگونه زبانی در ادبیات فرانسه دارد؟ سهل و ساده یا سخت وپیچیده و خاص‌پسند؟
ترجیح می‌دهم خانم ارنو را با زنان نویسند‌ه‌مان مقایسه کنم. می‌خواهم همین‌جا قلم او را مستقیما به خانم‌های نویسنده کشورمان ارجاع دهم و در حوزه زبان هم کار او را با آنها مقایسه کنم. کسانی مانند خانم سیمین دانشور. به‌دلیل اینکه خانم ارنو کاملا زبان زنانه‌ای دارد. از این جهت می‌گویم زنانه که خیلی به جزئیات توجه می‌کند و ساده می‌نویسد. ترجمه آثار خانم «آنی ارنو» برایم بسیار راحت بود. به‌دلیل اینکه ساده‌نویس است و در عین حال به جزئیات توجه می‌کند. به گمانم آنچه باعث شد برنده نوبل۲۰۲۲ شود، همین نکته بود. یعنی در هر زبانی نوشته‌های این نویسنده زن فرانسوی برگردان شود، احساس می‌کنید به همان زبان نوشته شده. در واقع بوی ترجمه را احساس نمی‌کنید.
تکنیک داستان‌پردازی خانم ارنو به چه شکل است؟ به نویسندگان ایرانی اشاره کردید. میان نویسندگان ایرانی هم کم نداریم که در تکنیک، صناعت، ساختار و پیرنگ داستان تبحر داشته باشند.
درباره تکنیک داستان‌پردازی خانم ارنو نمی‌توانم زیاد توضیح دهم چون ساده و صریح باید بگویم که تکنیک کار را چندان نمی‌شناسم. همین‌قدر می‌توانم بگویم که خانم ارنو مشاهده‌گر قوی‌ و درخشانی است. او هر آنچه را می‌بیند، می‌نویسد.
در یک کلام عینی‌گراست، درست است؟
شاید بتوان چنین گفت. او آنچه را می‌بیند، می‌نویسد و به همین دلیل است که مجموعه کتاب‌هایش اغلب نوعی خودزندگینامه‌نویسی است. حتی 2کتابی که من ترجمه کردم یعنی «جایگاه» و «دختر دیگر» هر دو بخش‌هایی از زندگی‌اش را روایت کرده. در روایتش از بخش‌های زندگی‌اش لاجرم بخش‌هایی از جامعه فرانسه و تاریخ فرانسه هم بازگو می‌شود و چندان سعی نمی‌کند روایت داستانی به آن بیفزاید. این ویژگی بارز نوشته‌های خانم ارنوست.
به «جایگاه» و «دختر دیگر» اشاره کردید که به نوعی خود‌زندگینامه‌نویسی است. شاید در بدو امر برای مخاطبان ایرانی این شائبه پیش بیاید که چون برنده نوبل امسال کارش را با زندگینامه‌نویسی شروع کرد، نوعی ضعف محسوب می‌شود. از نظر شما چگونه است؟ اگر اطلاعاتی دارید ادامه کارهای خانم ارنو چگونه بوده؟ او اصلا تا امروز داستان و رمان نوشته است؟
به‌نظر می‌رسد که نقطه ضعف نیست و وقتی جایزه نوبل را به خانه برده، مهر تأییدی بر کارها و نوشته‌ها و نوع نگرشش است. در فرانسه هم جدای از اینکه برنده نوبل باشد یا نباشد، پیش از این به یک نویسنده شناخته‌شده تبدیل شده بود. به کتاب‌هایش به‌عنوان بخشی از جامعه‌شناسی فرانسه نگریسته می‌شود. خودزندگینامه‌هایی که او نوشته به قدری بخش داستانی‌اش کم است و روایت‌های داستانی در آنها کمرنگ که می‌توان ارجاع داد و گفت که در آن دوره و برهه زمانی که او از آنها می‌نویسد، مردم در فرانسه چنین زندگی می‌کردند. به‌نظر من نکته مثبتی در کارنامه کاری این نویسنده محسوب می‌شود. ریزه‌کاری‌های داستانی را به مجموعه و روایت اضافه نکرده و با این حال روایتش خواندنی و جذاب است. کتاب‌های او در فرانسه جذاب است اما به هیچ عنوان عامه‌پسند نیست.
در مقایسه با نویسنده‌ای مانند «آنتوان دوسنت اگزوپری» چه تفاوتی دارد؟ اگزوپری میان مخاطبان کتاب در ایران بسیار شناخته شده است و او هم به نوعی خودزندگینامه نوشته و رمان‌ها و داستان‌هایش وصف حال خودش است؛ چه در «شازده کوچولو»، «خلبان جنگ» و «پست جنوب». در مقایسه بااین غول‌های بزرگ ادبیات فرانسه خانم ارنو چقدر می‌تواند عرض اندام کند؟
من هم مانند شما او را با اگزوپری مقایسه می‌کنم که کتاب‌هایش را خوانده‌ام. خانم ارنو خیلی واقع‌گرایانه‌تر می‌نویسد.
جریان سیال ذهن و سابجکتیو در داستان‌های خانم ارنو کم‌رنگ است؟
بله. شما باید روی «شازده کوچولو» تأمل کنید تا دریابید «شازده کوچولو» خود اگزوپری است. آن «گل سرخ» تا یک جاهایی می‌تواند همسرش باشد. شاید این را یک خواننده عادی برداشت نکند. هر کسی هم می‌تواند برداشت متفاوتی از این کتاب داشته باشد. در «خلبان جنگ» هم به همچنین. اما در رمان «جایگاه» خانم ارنو خیلی واضح می‌گوید این شخصیت منم! آن کسی که مُرد، پدر من است. آن کسی که کافه‌اش تعطیل می‌شود و حقوقش قطع شده، مادر من است. آن کسی که در خانواده همسرش جایگاه اجتماعی و اقتصادی بالاتری دارد و ناچارم نکاتی را پنهان کند، منم. این منم که ابایی از گفتن همه اینها ندارم. این همه واقع‌گرایانه با موضوع برخوردکردن و گفتن به‌نظرم نشان از آن دارد که می‌خواهد حرفش را با شجاعت بیان کند. این با اگزوپری که همه‌‌چیز را در فضایی داستانی می‌گوید، متفاوت است. در داستان‌های اگزوپری هر خواننده‌ای می‌تواند برداشتی متفاوت داشته باشد. به‌نظرم همین واقع‌گرایانه بودنش است که او را بدین اندازه محبوب می‌کند.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :