انتقال آب، راه آخر است
کامران داوری؛ عضو هیأت علمی و رئیس پژوهشکده آب و محیطزیست دانشگاه فردوسی
انتقال آب برای تامین نیازهای محدودهای خاص، امری است که بهعنوان تیر آخر ترکش باید مورد استفاده قرار گیرد، نه راه اول. نخستین و بهترین راهحل، این است که ما با آنچه داریم، سازگار شویم تا در نهایت گرفتار مصیبتهایی از جنس آنچه در بسیاری از مناطق دنیا، ازجمله اصفهان خودمان بهوقوع پیوسته، نشویم. اما اگر قرار است انتقال آب بهعنوان راهحلی بیجایگزین باشد، 2نکته باید مورد توجه قرار گیرد؛ تامین هزینه و رعایت مسائل زیستمحیطی. در چنین طرحهایی تامین هزینه باید برعهده کسانی باشد که از آن سود میبرند و همچنین اگر از منطقهای در داخل کشور انجام میشود، باید در مبدأ با رضایت کامل اهالی و اگر از دریا انجام میشود، با رعایت کامل مسائل زیستمحیطی صورت گیرد. به اعتقاد من، باید تا جایی که امکان دارد از طرحهای انتقال آب پرهیز شود و اگر به دلایلی این کار واجب شد، باید بهرهبردار، یعنی کشاورزان و صنایع، هزینه آن را بپردازند تا بدانند که این آب برای توسعه اضافی نیست بلکه برای رفع مشکلات است. تجربه انتقال آب به اصفهان نمونهای از چنین طرحهایی بود که مشکلاتی را در این خصوص بهدنبال داشت. بخش کشاورزی و صنایع این شهر دچار کمبود و مشکل شدند و درخواست آب کردند، بهدنبال این درخواست تونل اول ایجاد شد اما بعد از بهرهبرداری از تونل اول، بخش کشاورزی و صنایع اصفهان به توسعه خود ادامه دادند درحالیکه به سقف توسعه آبی رسیده بودند و آبی وجود نداشت. این باعث شد که دوباره این شهر دوباره دچار تشنگی شود و تونل دوم بهرهبرداری شود و این چرخه دوباره تکرار شد، درحالیکه اگر قرار است برای تامین آب بخش کشاورزی و صنایع اصفهان انتقال آبی صورت گیرد، باید با هزینه خود آنها باشد و نه رایگان و با هزینه ملی. وقتی هزینه پرداخت کنند، متوجه این حقیقت میشوند که این آبی نیست که مجانی تهیه شده باشد، در نتیجه توسعه را ادامه نمیدهند چون هم گران است هم خیلی قابل اعتماد نیست.
نکته دوم این است که وقتی ما یک پروژه انتقال را آغاز میکنیم ناخودآگاه محدودیت منابع آب به فراموشیسپرده میشود؛ این تصور ایجاد میشود که آب هست و دوباره اشتها برای توسعه آبی افزایش پیدا میکند درحالیکه اگر طرحهای انتقال آب با هزینه بهرهبردار تامین هزینه شوند نهتنها بد نیست که بسیار هم خوب است و خود بهعنوان مشوقی برای بازار آب عمل میکند.
وقتی که در کرمان از مسیر گلگهر انتقال آب انجام شد، بعد از اینکه این آب به منطقه رسید و قیمت آن مشخص شد، باعث شد قیمت آب چاههایی که در منطقه وجود داشت 2.5 تا 3برابر افزایش پیدا کند؛ یعنی مردم متوجه شدند آب بسیار قیمتیتر از چیزی است که آنها تصور میکردند. اگر در سایه اجرای طرحهای انتقال آب چنین دیدگاهی شکل بگیرد، میتواند نجاتبخش باشد. اما از سوی دیگر آبی که از طریق پروژههای انتقال تامین میشود در کنار گران بودن، بسیار ریسکی است؛ وقتی از چابهار آب به مشهد منتقل میشود، مسیر بسیار طولانی، پروژه را در معرض ریسکهای فنی، زلزله و حتی خرابکاری قرار میدهد درحالیکه اگر از زیر پای خودمان در مشهد این آب پمپاژ شود، این آب دچار چنین ریسکهایی نمیشود.
موضوع دیگری که در زمینه طرحهای انتقال آب مطرح میشود مسائل زیستمحیطی است. اینکه چنین پروژههایی برای محیطزیست آسیبزا باشد یا خیر، به رعایت حقوق بالادست برمیگردد به این معنا که در این طرحها فشار به بالادست یا مسیر انتقال وارد میشود که اگر این حقوق رعایت شود و مجوزهای رسمی به شکلی صحیح و بدون سیاستبازی صادر شده باشد، اگر نهاد زیستمحیطی ما اقتدار کامل داشته باشد و در اجرای چنین طرحهایی مراقبت کامل انجام دهد نگرانیای در این زمینه وجود ندارد. من نگرانی زیستمحیطی را ناشی از انتقال نمیدانم بلکه ناشی از ناکارآمد بودن عملکرد نهادهای ذیربط در این زمینه میدانم.