
قلب در منظومه حکمت اسلامی

اهالی اندیشه انسانشناسی فلسفی را مبتنی بر مهمترین بخش وجودی انسان یعنی عقل میشناسند. از اینرو برخی معتقدند این انسانشناسی بهطور محسوس و مؤثری از «قلب» بهعنوان جایگاه محبت و نفرت غفلت ورزیده است. در همین راستا کتاب «قلب در منظومه حکمت اسلامی»، به بررسی انتقادی انسانشناسی فلسفی نشسته و چند پرسش مهم را دنبال میکند: فلسفه اسلامی با وجود سهم بسزایی که در انسانشناسی دارد، تا چه اندازه در تحلیل حقیقت قلب انسانی عمل کرده است؟ چه توصیف و تبیینی از حقیقت قلب معنوی دارد؟ قلبی که مهبط عشق و میل و نفرت است در فلسفه اسلامی چگونه وصف میشود؟ چه ابعاد و آثاری پیدا میکند؟ فلاسفه اسلامی ذیل عنوان «عقل» برای قوه اندیشیدن مباحثی را طرح کردهاند؛ آیا با قلب معنوی و عاطفی نیز چنین مواجههای داشتهاند؟ سپس برای تفهیم و پیگیری این پرسشها، بخشی از کتاب به توضیح واژگان مرتبط مانند «روح»، «عقل» و «قلب» از دیدگاه هر 3 مکتب فلسفی و بزرگان آن پرداخته و در بخش دیگری «قلب» در منظومه حکمت اسلامی طی 2 فصل با عناوین کلی «بررسی جایگاه قلب در مبحث علمالنفس» و «طبقهبندی حکما از قلب در سایر مباحث حکمی» مورد بررسی قرار گرفته است. «قلب» با 3 شکل قلب طبیعی و قلب ادراکی و قلب معنوی در کلام فلاسفه و حکما و اهالی عرفان وجود دارد که مولف در فصل خاتمه و جمعبندی اذعان میکند انسانشناسی فلسفی با نادیدهانگاشتن «قلب»، ناقص و ناکارآمد است و فلسفه برای جبران این نقیصه، باید منطقی برای ارتباط عقل و قلب طراحی نماید. این کتاب به قلم محمد متقیان و توسط انتشارات تمدن نوین اسلامی منتشر شده است.