کوچ بنفشههای کدکنی به توکیو
مهدیا گلمحمدی - روزنامهنگار
در فلسفه هنر زیرساخت اصلی هر بنای هنری (در هر هفت رکن آن از موسیقی و هنرهای ترسیمی گرفته تا ادبیات و سینما) را برخی عنصر «هارمونی» میدانند. هارمونی یا ارتباط معنادار میان اجزای تشکیلدهنده اثر هنری بیشتر در موسیقی مورد توجه و تعریف قرار گرفت اما اندکاندک ردپای آن با عنوان تناسب در باقی ارکان هنر هم کشف شد. هارمونی گاهی به قدری پررنگ است که اشتراک آن میان 2اثر هنری متفاوت یکی در شعر و یکی در هنرهای تجسمی به خوبی احساس میشود. نمونه قابل لمس این هارمونی و ارتباط معنادار را در 2اثر هنری یکی شعر «کوچ بنفشهها»ی استاد محمدرضا شفیعی کدکنی و دیگری در اثر معماری متعلق به کیشو کوروکاوا، معمار معروف ژاپنی میتوان دید. این دو هنرمند شاید هرگز یکدیگر را نشناسند و شاید نام یکدیگر را هم نشنیده باشند؛ اما عنصر هارمونی و شاید جاری بودن عددی طلایی در این دو ذهن زیبا باعث خلق 2اثر با ویژگیهای مشترک شده است؛ شعر استاد همچنان باقیست اما همین چند روز پیش خبر رسید که سازه معماری هنرمند ژاپنی پس از چند دهه قرار است تخریب شود و به همین مناسبت و در گرامیداشت آن ابتدا به عناصر و مفاهیم بخشهایی از شعر «کوچ بنفشهها»ی استاد کدکنی توجه کنیم.
در روزهای آخر اسفند/ کوچ بنفشههای مهاجر زیباست/ در نیم روز روشن اسفند/ وقتی بنفشهها را/ با خاک و ریشه میهن سیارشان/ در جعبههای کوچک چوبی/ در گوشه خیابان میآورند/ جوی هزار زمزمه در من میجوشد/ ای کاش/ ای کاش آدمی وطنش را/ مثل بنفشهها/ در جعبههای خاک/ یک روز میتوانست/ همراه خویشتن ببرد/ هر کجا که خواست/ در روشنای باران/ در آفتاب پاک هزاران کیلومتر آنسوتر در سرزمین آفتاب؛ همانجا که نخستین شعاع خورشید صبحگاهی میدمد، (ژاپن) معماری که میتوان او را شاعر مصالح ساختمانی دانست، درست مثل شاعر و استاد عزیز ما میاندیشید. او این تفکر و آرزوی همراه داشتن وطن و مأمن و خانه را به نوعی آجر به آجر، بند به بند و ستون به ستون، تجسم بخشید. چندین و چند سال پیش از سروده شدن شعر «کوچ بنفشهها» در سال1972 میلادی، کیشو کوروکاوا، معمار و هنرمند ژاپنی سازهای مسکونی را بنا کرد با نام «برج کپسولی ناکاگین Nakagin Capsule Tower » این برج شامل مکعبهای مسکونی کوچکی بود که فقط 10مترمربع مساحت داشتند؛ نمادی بودند از تنهایی و دنیای کوچک ما آدمها. اما این موطن و مأمن کوچک از آنرو هماهنگ با هارمونی و تفکر جاری در شعر استاد کدکنی ساخته شده بود که صاحبش میتوانست مکعبهای کوچک این ساختمان را جدا کند و با خود ببرد(هرکجا که خواست). درست مانند آرزوی شاعر که چنین سرود: ایکاش آدمی وطنش را/ مثل بنفشهها/ در جعبههای خاک/ یک روز میتوانست/ همراه خویشتن/ ببرد/ هر کجا که خواست.