خاطرهبازی با حسین کلانی؛ از جشن صعود به المپیک تا حضور خانوادهها در نخستین استادیوم پایتخت
امجدیه پایتخت فوتبال بود
مهرداد رسولی
ماجرای افول و نزول تدریجی امجدیه بهعنوان نخستین استادیوم ورزشی پایتخت یکی از داستانهای تراژیک دوران ما به شمار میآید. کمتر کسی تصور میکرد این ورزشگاه با شور و عشقی که در آن جریان داشت به خاطرهای در ذهن اهالی فوتبال بدل شود و هر روز خبری از تخریب، بازسازی و نوسازی نوستالژیکترین مکان تفریحی- ورزشی تهراننشینها به گوش برسد. حسین کلانی، ستاره فوتبال ایران در دهههای 40و 50، که در امجدیه به فوتبال ایران معرفی شد و در همین استادیوم لقب «سرطلایی» را یدک میکشید، خاطرات بسیاری درباره روزهای باشکوه امجدیه دارد. خاطرات او برای آنها که طرفدار پروپاقرص فوتبال و پای ثابت استادیوم امجدیه بودند حکم بازخوانی کتاب تاریخ فوتبال ایران را دارد؛ آنها که عکسهای فوتبالیستها را جمع میکردند، مشتری دائمی کیهان ورزشی بودند و برای تماشای یک مسابقه فوتبال در امجدیه به سیم آخر میزدند. خاطرات مهندس حسین کلانی درباره نخستین روزهای احداث ورزشگاه پیر پایتخت و بزرگترین جشنهای فوتبالی که بعدها در همین استادیوم برپا شد شنیدنی است.
درباره زمان ساخت امجدیه روایتهای مختلفی وجود دارد. عدهای از ساخت این استادیوم در سال 1306میگویند و عدهای دیگر معتقدند امجدیه حد فاصل سالهای 1315تا 1317ساخته شد. شما ازجمله فوتبالیستهایی به شمار میروید که خانه پدریتان در محدوده اطراف امجدیه بود و بهتر از هر کسی میتوانید ماجرای ساخت این استادیوم در قلب پایتخت را روایت کنید.
روایت نزدیک به واقعیت این است که وقتی برای نخستینبار ایرانیها با انگلیسیها فوتبال بازی کردند و در آن بازی برنده شدند رضا شاه دستور ساخت استادیوم در تهران را صادر کرد. بعد هم زمینهای محل ساخت استادیوم را از فردی به نام امجد نظام خریدند و کار ساختوساز شروع شد. ساخت امجدیه را از زمین فوتبال شروع کردند. آن موقع یک زمین فوتبال در پایین و یک زمین دیگر در بالای استادیوم ساختند و بعدها استخر شنا، سالن کشتی و سالن والیبال و بسکتبال را ساختند و در قسمت جنوبی هم یک زمین تنیس احداث کردند و در سال1317امجدیه آرامآرام سروشکل گرفت. این روایت موثقی است که در سالهای جوانی از بزرگترها شنیدم و تاکنون سینهبهسینه نقل شده است. اگر کسی میخواهد تصویر دقیقی از نخستین روزهای حیات امجدیه داشته باشد باید سراغ ورزشکارانی برود که در این استادیوم زندگی کردند؛ افرادی مثل غلامحسین نوریان، فوتبالیست مطرح دهه30که سالهای جوانیاش را در امجدیه سپری کرد. وقتی ما وارد امجدیه شدیم این ورزشگاه حسابی جا افتاده بود اما ساختوسازها و تغییرات ادامه داشت. مثلاً آن موقع سکوهای شمالی استادیوم بتنی بود اما بعدها روی آن صندلی نصب کردند. ضلع شمال غربی هم بیابان بود اما بعدها این بخش هم به سالنهای مختلف ورزشی تجهیز شد. آن موقع خانه ما در ضلع شمالی امجدیه بود و گاهی اوقات برای تماشای مسابقات فوتبال به تراس خانههایی که به زمین چمن استادیوم مشرف بود میرفتیم.
قبل از ساخت این استادیوم مردم در چه مکانهایی فوتبال بازی میکردند؟
در تهران زمینهای خاکی وجود داشت و جوانها در این زمینها فوتبال بازی میکردند اما اوضاع در شهرستانها فرق داشت. در شهرهای مختلف برخی از مردم، گوشه قبرستانهای قدیمی را صاف میکردند تا بتوانند فوتبال بازی کنند. بعد از ساخته شدن امجدیه، فوتبال ایران صاحب تشکیلاتی شد و همه، مسابقات فوتبال ملی و باشگاهی را در این استادیوم برگزار میکردند. اگر اشتباه نکنم تیم ملی برای نخستین بار مقابل هند در امجدیه بازی کرد و غلامحسین نوریان به اتفاق جلال طالبی جزو بازیکنان آن تیم بودند.
شنا و دوومیدانی در امجدیه اوج گرفت و کشتی ایران از همین استادیوم به دنیا معرفی شد اما انگار امجدیه پیوند عمیقتری با فوتبال داشت و به تعبیر فوتبالیستهای قدیمی امجدیه پایتخت فوتبال ایران بود. فکر میکنید چرا پیوند امجدیه با فوتبال در مقایسه با ورزشهای دیگر عمیقتر بود؟
همینطور است. شما درباره اوجگیری دوومیدانی ایران میتوانید با تیمور غیاثی صحبت کنید یا در مورد بسکتبال قدیم با برادران مشحون همصحبت شوید. اکبر قادری که یکی از نخستین بازیکنان تیم ملی والیبال و بهترین اسپکر ایران بود میتواند از اوجگیری والیبال ایران برایتان بگوید. امثال عبدالله موحد و امامعلی حبیبی میتوانند از روزهای درخشان کشتی ایران در سالن کشتی امجدیه برای شما بگویند. همه این ورزشکاران خاطرات بسیاری از روزهای غیرفوتبالی امجدیه دارند اما اینکه چرا نام این استادیوم با فوتبال گره خورده به رویدادهای فوتبالی آن سالها مربوط میشود که تأثیر زیادی روی توده مردم داشت.
منظورتان صعود به بازیهای المپیک یا راهیابی به جامجهانی فوتبال است؟
بله، وقتی تیم ملی فوتبال ایران برای نخستین بار به بازیهای المپیک1964توکیو راه پیدا کرد، امجدیه به استادیوم تخصصی فوتبال بدل شد. در آن سالها، کشتی و وزنهبرداری ایران در دنیا شناخته شده بود اما این ورزشها در سالنهای محقر که ظرفیت چندانی هم نداشتند برگزار میشد. وقتی تب فوتبال در جامعه بالا رفت و تیم ملی ایران به المپیک توکیو صعود کرد نگاه مردم به این ورزش عوض شد. در آن تیمی که هند را شکست داد و به المپیک رفت بازیکنانی مثل حمید شیرزادگان، عزیز اصلی، پرویز قلیچخانی، فرامز ظلی و... بازی میکردند و مرحوم فکری هم هدایت تیم ملی را بر عهده داشت. فوتبال ایران مثل نهالی بود که بعد از صعود به المپیک جان تازهای گرفت. وقتی تیم ملی از المپیک توکیو برگشت بچههای کم سن و سال در گوشه و کنار محلهشان فوتبال بازی میکردند. مسابقات باشگاهی ایران هم با نظم و سازماندهی بهتری انجام شد تا اینکه جام ملتهای آسیا برای نخستین بار در سال1347در امجدیه برگزار شد. این مسابقات انقلابی در فوتبال ایران به پا کرد. در آن سالها تلویزیون بهعنوان یک پدیده نوظهور تازه به خانهها راه پیدا کرده بود و مردم در خانه کسانی که تلویزیون داشتند جمع میشدند تا فوتبال ببینند. اینگونه بود که فوتبال جنبه عمومی پیدا کرد و با قهرمانی تیم ملی در جامملتها همه شیفته فوتبال شدند.
ظاهراً بعد از رونق گرفتن امجدیه جشنهای ملی را هم در این استادیوم برپا میکردند...
جشنهای خاندان سلطنتی معمولاً در امجدیه برپا میشد و مراسم رژه نیروهای نظامی و رژه دانشآموزی هم بود. البته روایتهایی نقل میشود مبنی بر اینکه کنسرت هم در این استادیوم برگزار میشد اما چنین چیزی صحت ندارد و گروههای ارکستر برای اجرای برنامه به تالار رودکی میرفتند. البته مکانهایی هم وجود داشت که خوانندههای معروف سالی یکبار به آنجا میرفتند و بهطور رایگان برای مردم میخواندند.
حضور خانوادهها در امجدیه آن هم در دهه 40یکی دیگر از اتفاقات خوشایند فوتبال ایران در آن سالها بود. البته برخی از معدود رسانههای آن زمان مثل روزنامه اطلاعات نقدهایی در مورد ورود زنان به امجدیه بهخصوص در روز بازی تیم ملی ایران و اسرائیل در جام ملتهای سال1347مینوشتند اما اکثریت با این موضوع مشکلی نداشتند. فکر میکنید در آن سالها فضا برای ورود زنان به استادیوم مهیا بود؟
ورود زنان به استادیوم از همان نخستین روزهای حیات امجدیه آزاد بود و همه مردم به دور از تعصبات قومی و فرهنگی کنار هم مینشستند و فوتبال تماشا میکردند. یادم هست در آن سالها برخی بانوان با چادر به امجدیه میآمدند و فوتبال تماشا میکردند؛ خانواده فوتبالیستها و مربیها که پای ثابت تماشای مسابقات به شمار میرفتند. ممکن بود برخی از تماشاگران مرد گاهی احساساتی میشدند و لفط ناپسندی بهکار میبردند اما اکثریت رعایت میکردند و به این افراد تذکر میدادند.
در روزهای افول امجدیه فضای این استادیوم به کلی تغییر کرده است. چرا نخستین استادیوم ورزشی تهران چنین به انزوا کشیده شد؟
وقتی جام ملتهای آسیا در سال1347در ایران برگزار شد و بسیاری از تماشاگران پشت درهای بسته ماندند، محمدرضا پهلوی دستور داد استادیوم 100هزار نفری آزادی را بسازند. بعد هم آقای فرمانفرماییان و چند فرد ثروتمند دیگر به کمک فرانسویها آزادی را ساختند و برای بازیهای آسیایی تهران مهیا کردند. بعد از افتتاح استادیوم آزادی، امجدیه به جایی برای برگزاری مسابقات دوومیدانی بدل شد. بعد هم به واسطه واقع شدن در مرکز شهر گفتند هیچ مسابقه فوتبالی نباید در این استادیوم برگزار شود و اینگونه بود که نخستین استادیوم تهران آرامآرام به انزوا رفت.
از آخرین بار که به امجدیه رفتید چند سال گذشته است؟
چندین بار برای تشییع پیکر دوستانم به امجدیه رفتهام و هر بار که زمین چمن استادیوم را میبینم خاطرات روزگار قدیم برایم زنده میشود. باور کنید وقتی به امجدیه میروم هنوز صدای تشویق تماشاگران را میشنوم. چند سال قبل شنیدم که عدهای میخواهند امجدیه را تخریب کنند و به جایش مراکز تجاری بسازند اما برخی از مسئولان جلوی زیادهخواهی این عده ایستادند و باید خدا را شکر کنیم که این استادیوم هنوز زنده است و نفس میکشد.