• پنج شنبه 28 تیر 1403
  • الْخَمِيس 11 محرم 1446
  • 2024 Jul 18
دو شنبه 2 اسفند 1400
کد مطلب : 154457
+
-

گذری مختصر بر علم دینی و الزامات تولید آن از منظر آیت‌الله جوادی‌آملی حفظه‌الله

هرگز فیزیک و شیمی  غیراسلامی نداریم

هرگز فیزیک و شیمی  غیراسلامی نداریم

صحبت از علم دینی سالیانی است که در محافل علوم انسانی مطرح است و هر چند به پیشرفت‌هایی نایل آمده اما همچنان راه طویلی در پیش دارد. درخصوص علم دینی 13مدل یا نظریه اصلی تاکنون قابل‌برشمردن هستند که هر کدام راه مشخصی را طی می‌کنند. این مدل‌ها عبارتند از:«نظریه مکتب تفکیک»، «نظریه سیدمنیر‌الدین حسینی الهاشمی در فرهنگ علوم دینی»، «نظریه دکتر سعید زیباکلام»، «نظریه آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر»، «نظریه استاد علی عابدی‌شاهرودی»، «مدل پارادایمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه (مدل پاد)»، «نظریه آیت‌الله جوادی‌آملی»، «نظریه آیت‌الله مصباح یزدی(ره)»، «نظریه دکتر سیدحسین نصر»، «نظریه دکتر مهدی گلشنی»، «نظریه تأسیس علم دینی دکتر خسرو باقری»، «نظریه مردم‌شناسان دین» و «نظریه حجت‌الاسلام خسروپناه». در این ۱۳ مدل یکی از جدی‌ترین مدل‌ها که به‌نظر می‌رسد بسط آن می‌تواند به تولید علوم انسانی اسلامی نیز سرعت بخشد، مدل آیت‌الله جوادی‌آملی است. آیت‌الله جوادی‌آملی حقیقت علم را کشف حقیقت می‌داند و در این مقام، همه علوم را چه تولید‌کننده آن مسلمان باشد و چه غیرمسلمان، اسلامی تلقی می‌کند. اساس دیدگاه آیت‌الله جوادی را می‌توان در 3محور تقریر کرد (سوزنچی، 1389) که در ادامه مختصراً مرور شده است.

اسلامی بودن علم بماهو علم
آیت‌الله جوادی‌آملی معتقدند که علم، نه وهم و خیال و فرضیه محض، هرگز غیراسلامی نمی‌شود. ایشان به صراحت می‌فرمایند: «علمی که اوراق کتاب تکوین الهی را ورق می‌زند و پرده از اسرار و رموز آن برمی‌دارد، به ناچار اسلامی و دینی است و معنا ندارد که آن را به دینی و غیردینی، و اسلامی و غیراسلامی تقسیم کنیم. بر این اساس، علم فیزیک در شرایطی که مفید یقین یا طمأنینه عقلی است و در مرز فرضیه و وهم و گمان به سرنمی‌برد، یقیناً اسلامی است، هر چند شخص فیزیک‌دان ملحد و یا شاک باشد. اینکه او به سبب اعوجاج و الحادش ارتباط عالم طبیعت با خدا را قطع کرده و خلقت را باور ندارد، موجب آن نیست که فهم او از طبیعت، درصورتی که حقیقتاً علم یا کشف اطمینان‌آور باشد، فاقد حجیت و اعتبار شرعی تلقی گردد و تفسیر فعل خدا قلمداد نشود.  همانگونه که اگر کسی ملحدانه ارتباط قرآن با خداوند را قطع کرد و با این حال به بررسی و تفسیر قرآن پرداخت... نمی‌توان به استناد الحادش، فهم و تفسیر او را گرچه با رعایت شرایط کامل فهم و ادراک معتبر و مضبوط صورت گرفته باشد مخدوش و ناموجه اعلام کرد؛ زیرا تفسیر قول خداوند سبحان، اگر وهم و حدس نباشد و تفسیر صحیح و فهم درست باشد، به اسلامی و غیراسلامی تقسیم نمی‌شود... به همین قیاس ما هرگز فیزیک و شیمی غیراسلامی نداریم. علم اگر علم است نمی‌تواند غیراسلامی باشد؛ زیرا علم صائب، تفسیر خلقت و فعل الهی است و تبیین کار خدا حتما اسلامی است، گرچه فهمنده این حقیقت را درنیابد و خلقت خدا را طبیعت بپندارد.
 اینان [کفار] بخشی از حقیقت را می‌گیرند و بخشی از آن (ارتباط طبیعت با خداوند و مبدأ تعالی) را انکار می‌کنند. کنار گذاشتن بخشی از حقیقت، مانع از آن نیست که بخش مثمر و مثبت آن، که علم صائب و مطابق با واقع است، مطرود شود. آنچه علم صحیح و ثمربخش است قطعا اسلامی و حجت شرعی است و آن دسته از محتوای علوم که وهم است و خیال، در واقع جهل مرکب است و علم نیست تا سخن از اسلامی بودن یا غیراسلامی بودن علوم شامل حال آن شود. (کتاب منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، صص ١٤4 – ١٤3)

چرایی و چگونگی انحراف علم در فرهنگ جدید
آیت‌الله جوادی‌آملی انحراف در علم مدرن را از دوگانه‌پنداری علم و دین دانسته و نقطه شروع آن را انحراف در دین مسیحیت و جدا کردن قلمرو علم از دین توسط کشیشان می‌داند که موجب شد از سوی دیگر صاحبان علوم حسی و فرضیه‌های علمی، بی‌رحمانه به داوری درباره دین پرداخته و به خرافی یا ذهنی بودن و عینی نبودن آن حکم کنند.

الزامات فهم صحیح و تحقق علم دینی
می‌توان با بررسی دیدگاه‌های آیت‌الله جوادی‌آملی بیان داشت که برای تحقق علم دینی و درک صحیح آن، نخست ضروری است که نگاه به دین و در مرحله دوم نگاه به علم تصحیح شود. مراد از اصلاح نگاه به دین آن است که ابتدا دین به دامن «هستی‌شناسی الهی» بازگردد و در مرحله دوم با نگرشی که عقل را خارج و گاه در مقابل دین می‌داند و دین را منحصر به متون دینی می‌کند، مقابله شود و عقل در کنار نقل به‌عنوان یکی از منابع دینی به شکلی جدی تلقی شود. اما درخصوص اصلاح نگاه به علم در واقع آیت‌الله جوادی‌آملی بحث را بر سرچشمه‌های تولید علم بازمی‌گرداند و از منظر فلسفه علم معتقد است از آنجا که هر علمی فلسفه علم خاص خود را دارد (فلسفه مضاف) و هر فلسفه علمی نیز برخاسته از نگرش خاص فلسفی است (فلسفه مطلق) پس اساساً فلسفه مطلق الحادی که دین را خرافه و افسانه پیشینیان می‌خواند نمی‌تواند با دین سرآشتی داشته باشد فلذا اگر قرار باشد علم حسی و تجربی کنونی به جایگاه صحیح خود برگردد و تلقی صحیحی بر علم حاکم شود، علم حسی «باید حد خود را بشناسد و درصدد ارائه جهان‌بینی برنیاید بلکه منابع معرفتی دیگر یعنی وحی، و به تبع آن نقل معتبر و عقل تجریدی (فلسفه)، عهده‌دار ارائه جهان‌بینی باشند.» (منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، ص۱۴۰).

این خبر را به اشتراک بگذارید