• سه شنبه 18 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 28 شوال 1445
  • 2024 May 07
چهار شنبه 29 دی 1400
کد مطلب : 151191
+
-

نظریه‌ای مهم از شهید مطهری که می‌تواند سیاست‌ها و اندیشه‌های تربیتی را دگرگون سازد

تربیت جمعی ، ضامن تربیت فردی

فلسفه تربیت
تربیت جمعی ، ضامن تربیت فردی

محمدصادق عبداللهی- روزنامه‌نگار

تربیت در اسلام امری مهم و محور دین است. درواقع اگر تعلیم و تربیت را در یک واژه به‌معنای «اخلاق» بگیریم، زمانی که رسول اکرم(ص) می‌فرمایند: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الْأَخْلَاقِ» نشان از جایگاه پررنگ مسئله تعلیم و تربیت در اسلام دارد؛ از این‌رو در ۱۴۰۰ سال گذشته اندیشمندان و علمای اسلامی، اندیشه‌های بسیاری را مرتبط به این مسئله بیان داشته‌اند که این اندیشه‌ها گاهی به مسئله تربیت به‌صورت مستقیم پرداخته‌ و درواقع دغدغه متفکر مسئله تربیت انسان بوده و مقاله یا کتاب یا سخنرانی‌ای از خود در این موضوع به جا گذاشته است و گاهی هر چند دقیقا به مسئله تربیت پرداخته نشده، اما اندیشه‌هایی بیان شده است که می‌توان از دل آنها اندیشه‌های مرتبط با تعلیم و تربیت انسان را استخراج کرد.

غفلت از وجهی مهم در اندیشه‌های تربیتی
در عمده اندیشه‌های تربیتی مطرح شده در سالیان، آنچه مشهود است توجه متفکران به تربیت فرد بوده است. درواقع اندیشه‌های بیان شده مسئله اصلی‌شان تربیت یک شخص است و به نوعی پیش‌فرض متفکران آن بوده که با اصلاح اشخاص می‌توان به اصلاح جامعه رسید؛ هر چند که این بیان اطلاق عام ندارد و در میان اندیشمندان اسلامی، بوده‌اند متفکرانی همچون فارابی که به بعد جمعی انسان نیز توجه داشته‌اند، اما عمده اندیشه‌های تربیتی و فلسفه‌های مربوط به این حوزه فردگرایانه است و حتی اگر به جمع هم نگاه می‌شود آن را به‌عنوان مجموعه‌ای از فردها درنظر می‌گیرند.
این در حالی است که تربیت جمعی مسئله‌ای مهم است که موجب می‌شود گاهی شخصیت‌هایی که درجه‌ای از تربیت را نیز دارا هستند در مجموع عملکرد دیگری از خود نشان دهند یا با وجود اشخاص تربیت‌یافته در جمعی به‌دلیل نبود تربیت جمعی، آن جمع در حرکت کلی خود به انحراف مایل شود؛ چنانچه رهبر معظم انقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مدظله‌العالی) در تحلیل تاریخی خود از سرانجام جریان چپ در ایران بیان می‌دارند: «یک تقوای جمعی هم داریم. تقوای جمعی این است که جمع‌ها مراقب خودشان باشند. بی‌مراقبتی جمع‌ها نسبت به مجموعه خودشان، موجب می‌شود که حتی آدم‌هایی هم که در بین آن جمع‌ها تقوای فردی دارند، با حرکت عمومی آن جمع‌ها بغلتند و به جایی بروند که نمی‌خواهند... . در دهه‌های قبل، یک جریانی در کشور وجود داشت به نام جریان چپ. آنها شعارهای خوبی هم می‌دادند، اما خودشان را مراقبت نکردند و تقوای جمعی به خرج ندادند. در میانشان آدم‌هایی بودند که تقوای فردی هم داشتند، اما نداشتن تقوای جمعی، کار آنها را به جایی رساند که فتنه‌گر ضد‌اسلام و ضد‌انقلاب توانست به آنها تکیه کند.» لذا توجه به مسئله تربیت جمعی که می‌توان آن را با قیود و تعاریفی با مفهوم تقوای جمعی نیز به بحث گذاشت، امری بسیار مهم است که در سرنوشت انسان‌ها مؤثر است و غفلت از آن می‌تواند عواقب جبران‌ناپذیری را برای یک جامعه داشته باشد.

جامعه چیست؟
به جهت پرداخت به مسئله تربیت جمعی (تقوای جمعی) سؤالی که در ابتدای امر مطرح است معنا و مفهوم جامعه و نسبت آن با فرد است. در اینجا نظرات متفاوتی ذکر شده است. برخی همانطور که پیش از این نیز ذکر شد، جامعه انسانی را از حیث قرار گرفتن تک‌تک انسان‌ها در کنار یکدیگر جامعه می‌خوانند. درواقع آنها قائل بدان هستند که از قرار گرفتن تک‌تک انسان‌ها ماهیت جدیدی خلق نمی‌شود، بلکه صرفاً نام جدیدی ایجاد می‌شود؛ نامی که هیچ خاصیت و اصالتی جز کنار هم قرار گرفتن انسان‌ها ندارد. همچون جنگل که از کنار هم قرار گرفتن تک‌تک درخت‌ها ایجاد شده است و هیچ خاصیت ویژه‌ای جز همان کنار هم قرار گرفتن درختان ندارد و تنها نامی است که استفاده می‌شود تا مکانی را با انبوه درختان در کنار هم قرار گرفته، خطاب قرار دهیم. اما نگاهی دیگر قائل بدان است که جامعه خود ماهیتی مستقل از فرد دارد. در اینجا جامعه دیگر صرفاً یک نام نیست، بلکه دارای اصالت است. در مقام تشبیه می‌توان از کنار هم قرارگرفتن اجزای بدن انسان سخن گفت که وقتی در کنار یکدیگر واقع می‌شوند، روحی در آنها دمیده می‌شود که مفهوم جدیدی به نام انسان را ایجاد می‌کند.

اصالت با جمع است یا با فرد؟
پس از معین‌شدن معنایی که از جامعه داریم، سؤال دیگری که مطرح می‌شود تعیین ترتیب اصالت فرد و جمع است. در این سؤال بحث بر سر آن است که آیا فرد اصیل است و جامعه انتزاعی و اعتباری؟ یا جامعه اصیل است و فرد انتزاعی و اعتباری؟ یا هر دو دارای اصالت همزمان هستند؟ برخی از اندیشمندان قائل به اصالت فرد بوده و جامعه را اعتباری می‌دانند. این نظر بدین معناست که جامعه صرفاً مجموعه‌ای از انسان‌هاست و هیچ کلی به‌معنای جامعه وجود خارجی ندارد. طبیعتاً اگر متفکری قائل بدین نظر باشد همانطور که در ابتدای بحث نیز ذکر شد، تربیت دینی را نیز محل بحث نمی‌داند و از آن گذر می‌کند. در اینجا آنچه بیش از هر چیز اهمیت دارد، فرد است و از همین رو بر روانشناسی تکیه می‌شود.
گروه دوم از اندیشمندان قائل بدان هستند که هر چند اصالت با فرد است و جمع واقعیتی ندارد، اما روابط افراد یک جمع وجود عینی و واقعی دارد و جامعه بدین معناست. در این نظر آنچه افراد را به یکدیگر وصل می‌کند، قراردادهایی است که انسان‌ها بین خودشان ایجاد می‌کنند. بدین لحاظ می‌توان جامعه انسانی را همچون یک کارخانه درنظر گرفت که هر جزء به جزء دیگر به لحاظ کاری وابسته است و یک جزء به تنهایی نمی‌تواند کارآمد باشد.
نظریه سوم اصالت را به جامعه می‌دهد و فرد را اعتباری قلمداد می‌کند. مبدع این نظریه را دورکیم می‌دانند. او معتقد بود که هر چیزی را که ما به فرد نسبت می‌دهیم درواقع متعلق به جامعه است و فرد تنها آن را همچون آینه‌ای انعکاس داده و گریزی نیز از آن ندارد! به همین جهت است که متفکران این نظریه بعضاً به جبر اجتماعی رسیده‌اند. قائلان به این نظر بر عکس گروه نخست، جامعه‌شناسی را بر روانشناسی ترجیح می‌دهند. اما شهید مطهری(ره) در کتاب «انقلاب اسلامی از دیدگاه فلسفه تاریخ» نظریه دیگری را درخصوص این دوگانه بیان داشته که قابل توجه است و می‌تواند مبنایی دقیق به جهت تربیت اجتماعی باشد. شهید مطهری در این نظر که آن را دارای استنادات قرآنی ذکر می‌کنند، هم فرد و هم جمع را دارای عینیت می‌داند و بدین جهت هم از روانشناسی و هم از جامعه‌شناسی بهره‌ می‌برد. درواقع افراد که عینیت دارند هر کدام دارای روانشناسی مختص به خود هستند و جامعه نیز دارای جامعه‌شناسی مختص به‌خود است. و این نظریه چهارم دقیقاً همان نظریه‌ای است که ما برای آنچه در مقدمه ذکر کرده‌ایم به آن نیازمندیم و دخیل کردن آن در اندیشه‌های تربیتی می‌تواند تحولی در این حوزه و سیاست‌های آن ایجاد کند. درواقع در این نظریه جدای از آنکه باید به تربیت فردی پرداخت باید تربیت جمعی را نیز درنظر گرفت؛ چنان که وقتی شهید مطهری با اتکا بدین نظر به مباحث تربیتی ورود می‌کند بر عکس دورکیمی‌ها که انسان را صرفاً آینه‌ای انعکاس‌دهنده اجتماع می‌دانند، معتقد است که «روح فرد محصول حرکت طبیعی، ذاتی و جوهری طبیعت است. هر فرد با یک سرمایه روحی، معنوی و فطری که در اصطلاح قرآن «فطرت» نامیده می‌شود به دنیا می‌آید؛ یعنی هر کدام از ما با یک سرمایه روانی به دنیا می‌آییم، ولی در جامعه این سرمایه‌های طبیعی به علاوه سرمایه‌های اکتسابی روح فرد را می‌سازد.»

3‌بعد تربیتی انسان
درواقع براساس آنچه شهید می‌فرماید هر انسانی در یک دسته‌بندی کلی طی سیر زندگانی خود دارای 3بعد تربیتی است که بر شخصیت و تربیت او مؤثر است: ۱. من فطری، ۲. من اکتسابی (اکتسابات فردی) و ۳. من اجتماعی (تأثیرات جامعه‌ای که در آن زیست می‌کند.) «من فطری» آنچه است که خداوند به انسان داده و براساس گفته عمده متفکران اسلامی در میان انسان‌ها مشترک است. «من اکتسابی» مجموعه تلاش‌های انسان برای آموختن هنر زندگی، تربیت و توسعه فردی اوست و «من اجتماعی» تأثیرپذیری انسان از جامعه‌ای است که در آن زیست می‌کند و در عین اینکه تأثیراتی را می‌پذیرد، تأثیراتی را نیز بر آن می‌گذارد؛ هر چند که فرد در برابر این تأثیرپذیری خنثی و تحت
جبر نیست.
لذا برای تربیت انسان باید هر سه این وجوه را مدنظر قرار داد و تنها تصور نداشت که با تأثیر‌گذاری بر اکتسابات انسانی می‌توان انسان را تربیت کرد و به مقام واقعی خود رساند.

این خبر را به اشتراک بگذارید