• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
دو شنبه 10 آبان 1400
کد مطلب : 144369
+
-

روشنفکری در خیابان/ نزدیک نزدیک

روشنفکری در خیابان/ نزدیک نزدیک

مریم ساحلی

 حسن‌یوسف را نشانده روی صندلی عتیقه‌ای که یادگار مادرش است. این یعنی خیلی عزیز است. عزیز است که وقت اسفند دود‌کردن یادش می‌افتد و زمان آب ‌دادن، وسط لبخندی طولانی می‌پرسد: «حال یوسف‌جان من چطوره؟»
ویترین کنج پذیرایی از تمیزی برق می‌زند. دستمال را که به شیشه‌اش می‌کشد با قطار خاطرات همراه می‌شود. گلاب پاش قلمکاری، یادگار سفر اصفهان است. انارخوری کریستال هم چشم‌روشنی خانم‌بزرگ‌ بود، وقتی برای نخستین‌بار آمده بود خانه آنها. شمعدان‌ها، کاسه گل‌مرغی و تنگ بلور و قدح نقره هم با یک دنیا صدا و حرف و نور همانجا نشسته‌اند و به تصویر خود به دیوارهای آینه‌پوش ویترین قدیمی نگاه می‌کنند.
می‌گوید: «کرونا آدم‌های تنها را تنهاتر کرده است. اما همین تنهایی، باعث شده تا خانه‌ام را جور دیگری ببینم. اصلا هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم شمعدانی‌های باغچه‌ اینقدر قشنگ باشند یا مثلا نمی‌دانستم بعضی شب‌ها پای مه به ایوان کوچک خانه‌ام می‌رسد.»
راست می‌گوید. خانه‌ها فقط سنگ و سیمان و سقف بالای سرمان نیستند. خانه‌ها، شاهدان خاموش خوشی‌ها و ناخوشی‌های ما هستند. وقتی تنهایی‌هایمان آویزان می‌شود به پاندول ساعت و تاب می‌خورد یا وقتی دلتنگی‌هایمان می‌چسبد به شیشه بخار گرفته پنجره، بی‌تردید ردپای احساس مان بر پیکر لاغر پاندول و تن‌لرزه عصر پاییزی شیشه می‌ماند. لمس گل‌های فرش با پاهای برهنه، انعکاس برق نگاهمان بر آویزهای لوستر، پژواک همهمه‌ مهمانی‌هایی که رسیده‌اند به ترک‌های نازک سقف تا سالیان سال باقی می‌ماند.
خانه‌ها کوچک یا بزرگ با اسباب و اثاث ساده یا فاخرشان، رازهای بسیاری در سینه دارند و اما حالا نزدیک به 2 سال است که خانه‌هایمان شاهد رنجی هستند که بیماری مهلک کرونا بر دوشمان گذاشته؛ رنجی که بر ساعت های در خانه‌ماندن‌ها و تنهایی‌ها افزوده و رنجی که نگاه مان به جهان اطراف را دستخوش تغییر کرده است‌. به گمانم، حالا ما به خانه‌ها و خانه ‌ها به ما از همیشه نزدیک‌تریم.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید