• پنج شنبه 28 تیر 1403
  • الْخَمِيس 11 محرم 1446
  • 2024 Jul 18
یکشنبه 9 اردیبهشت 1397
کد مطلب : 14183
+
-

مقصود فراستخواه در نشست «آسیب‌شناسی نظام دانشگاه ایرانی»:

دانشگاه ایرانی گرانیگاه تحولات ایران معاصراست

در صدوسی‌ونهمین نشست از یکشنبه‌های انسان‌شناسی و فرهنگ، موضوع آسیب‌شناسی نظام دانشگاهی بررسی شد. در این نشست که روز یکشنبه هفته گذشته در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد مقصود فراستخواه- جامعه‌شناس، پژوهشگر و استاد دانشگاه- درباره نظام دانشگاه ایرانی و چشم‌اندازهای آن به سخنرانی پرداخت. وی سخنرانی خود را با این گزاره که «مسئله دانشگاه» در حقیقت همان «مسئله ایران» است آغاز کرد. او سخن گفتن از دانشگاه را مهم دانست چون دانشگاه به زعم وی بخشی از مسئله ساخته‌شدن فکر و دانش‌مدرن و عامل تعیین‌کننده‌ای برای مسائلی مانند دمکراتیزاسیون و توسعه و آزادی و برابری و رهایی در ایران است. در ادامه فرازهایی از درسگفتار این جامعه‌شناس را می‌خوانید که به‌خاطر نگه داشتن رشته کلام از تنظیم گزارش‌گونه آن- به عمد- اجتناب شده است:


فضاهای اقتضایی‌، فضاهای امیدبخش

در باب دانشگاه نباید در دام ذات‌باوری یا شی‌ءگرایی بیفتیم. دانشگاه را نباید به سیستم رسمی و مجموعه ساختار تقلیل داد. دانشگاه یعنی دانشگاه و دانشجویان و به تعبیر بوردیو میدان و فضا؛ فضایی سرشار از روزمره و فعالیت، تجربه و درگیری و ارتباط؛ فضای ایماژ‌ها، تردیدها، آگاهی‌ها و راهبردهایی که دانشگاهیان سعی دارند اتخاذ کنند. به تعبیر هاروی، دانشگاه‌ها پر از فضای اقتضایی هستند. گروه‌های دانشگاهی مکان‌ها را برای خود به فضایی برای زیستن تبدیل می‌کنند و می‌کوشند این فضاها را هرچه اقتضایی‌تر و شخصی‌تر کنند. دانشجو و هیأت‌علمی مکان‌های دانشگاهی را به فضایی برای زندگی خود تبدیل می‌کنند. متمایز با فضاهای رسمی غالب در دانشگاه‌ها، آهسته‌آهسته شاهد سربرآوردن فضاهایی اقتضایی از طریق زندگی غیررسمی گروه‌هایی از استادان و دانشجویان هستیم که میل به عبور از فضاهای رسمی دارند. گاهی این فضاها امکان شانه‌خالی‌کردن از وظایف رسمی دانشگاهی و فعالیت‌های برنامه‌ای رسمی را فراهم می‌کند و گاه امکان‌های تازه‌ای از خلاقیت‌های درون‌زا به‌وجود می‌آورد. این فضاهای اقتضایی گاهی به تعبیر هانری لوفور- جامعه‌شناس فرانسوی- «فضاهای امید» می‌شوند. این فضاها با کلاس‌داری‌های متفاوت برخی استادان پدید می‌آیند و با ارتباط‌های خلاق میان آنها و دانشجویان؛ در اجرای پایان‌نامه‌ها، در همایش‌‌ها، انجمن‌ها و مجامع علمی، در سفرها و مبادلات و آشنایی‌ها و ارتباطات. این فضاهای امید با ظهور خرده‌فرهنگ‌های علمی در گروه‌ها و پردیس‌های دانشگاهی و سکونتگاه‌ها و خوابگاه‌های دانشجویی شکل می‌گیرند و با روابط چهره‌به‌چهره یا اینترنتی میان طیفی از دانشجویان با هم و با برخی استادان‌شان گسترش می‌یابند. بخش مهمی از آینده این سرزمین از طریق همین فضاها شکل می‌گیرد.


دانشگاه؛ پیشانی تحولات و تغییرات اجتماعی

دانشگاه در ایران سپهری برای تحولات پارادایمی و تغییرات اجتماعی شده است. باید از دانشگاه ایرانی دفاع کرد. دانشگاه به‌نظر من از گرانیگاه‌‌های اصلی تحولات تاریخ معاصر ما بوده است. درست است که دانشگاه‌ها عرصه انواع مداخلات دولتی و بوروکراتیک هستند اما دانشگاهیان کم وبیش، بخش‌ها و فعالیت‌ها و روابطی در آن را از آن خود می‌کنند و آن‌طور که می‌خواهند پیش می‌برند؛ مثلا استادان در کلاس، دانشجویان در گروه‌های دوستی، در خوابگاه، در محوطه پردیس و اعضای هیأت علمی و کارکنان در روابط غیررسمی و اجتماعات‌شان و دیدوبازدیدها و خوش‌وبش‌ها و فرصت‌های ناهار، در غم و شادی، قدری از رسمیت روابط خشک بوروکراتیک و مقررات و محدودیت‌‌ها می‌کاهند و جریان زندگی در دانشگاه و کار و فعالیت در آن را در دست می‌گیرند. بدین‌صورت است که «قدرت در دانشگاه»، «قدرت بر دانشگاه» را تعدیل می‌کند یا با آن نرد می‌بازد. بدین‌ترتیب، دانشگاه در ایران کنونی یک باشگاه اجتماعی شده است؛ عرصه‌ای از تحرک اجتماعی؛ میدان مبادله انواع سرمایه‌ها، معانی، ایده‌ها و مطالبات و فضایی از ارتباطات افق‌گشا و تحرک‌بخش و مسئله‌ساز.


دانشگاه زنده است!

وجود دانشگاه، معمایی است و دانشگاه در ایران همچون یک دایلماست. آموزش عالی و دانشگاه ایرانی نیز مثل خود جامعه ایرانی دو لایه است. آثار مزمن تمرکزگرایی و دولت‌سالاری به همراه متولیان متعدد موازی و مداخله‌گرا، سیطره کمیت، گسترش بدقواره ناموزون، مدرک‌گرایی، ضعف هنجارها تا حد وضعیت آنومیک، فقدان اثربخشی مورد انتظار آموزش‌های دانشگاهی، فرمالیسمِ «آی‌اس‌ای»، ارتقای صوری، سرقت و فساد و انتحال، کاهش سرمایه‌های اجتماعی، سلطه و سایه ایدئولوژی دولتی بر علم و ده‌ها مشکل اساسی دیگر وجود دارد اما در پس پشت همه اینها زندگی علمی زیر پوست دانشگاه ایرانی نیز یکسره از حرکت خود بازنایستاده و دانشگاه زنده است!


جِرم بحرانی دانشگاه و ظرفیت‌هایش

علم در ایران به یک جرم اجتماعی تبدیل شده است؛جمعیت و چگالی پیدا کرده است. این گسترش کمی، هم سطوح آشکار و نگران‌کننده درخصوص بیکاری تحصیل‌کردگان و مانند آن دارد و هم البته لایه‌های پنهانی که باید به‌دقت تحلیل شود. علم، یک جرم بحرانی شده است. این همه دانشجو و موسسه آموزش عالی و پژوهشی و دانشگاه در ایران خواه‌ناخواه با خود آثاری مثل افزایش تحصیلات و تحرک اجتماعی، انواع متعدد مجلات علمی، مقالات علمی، گفتمان‌ها، اجتماعات، همایش‌ها و ارتباطات و... را پدید آورده است که در آن با وجود همه فرمالیسم و نارسایی‌های کیفی و ضعف در اثربخشی اجتماعی اما به هرحال ظرفیت‌هایی نوظهور پیدا شده است. در «پویش‌شناسی اجتماعی» جرم بحرانی یا جثه بحرانی را به آن مقدار از رشد مواد و مصالح و ظرفیت‌های یک چیز می‌گویند که می‌تواند با نیل به این نقطه از چگالی، از خود آثار تازه‌ای بروز بدهد و نقطه عطف تحولی شود. این جرم بحرانی، هم منشا تحولاتی در کل جامعه شده است و هم خود یک جهان زندگی «خودتنظیم آشوبناک» شده است. بدین معنا که در جامعه ما با وجود تمام مسائل و مصایبی که داریم احتمالا پنجره‌های فرصت تازه‌ای قابل‌گشودن باشد و یک پوست‌اندازی فرهنگی اجتماعی روی این جرم بحرانی اینجا و آنجا آغاز شود.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :