دیدار با علیرضا طبایی، شاعر و منتقد ادبی
کرونا ارتباط نیمبند شاعران را از بینبرد
فرشاد شیرزادی- روزنامهنگار
علیرضا طبایی از شاعران پیشکسوت، چندین مجموعه شعر و دفتر غزل دارد که از این میان میتوان به «شاید گناه از عینک من باشد» و «تندر اما ناگهانیتر» اشاره کرد. او شعر معاصر را بهخوبی میشناسد و آثار کلاسیک فارسی را چندینبار دوره کرده و با چنین پشتوانهای غنی، شعر میسراید. اشعار او وزن و هارمونی خاصی دارد؛ بهطوریکه مخاطب اگر چند شعر او را بخواند، سهل و ساده، بهدلیل شستهرُفته بودن زبانش میتواند بدون نظر به امضای او پای شعرها، تشخیص دهد که کدام شعر سروده اوست. با او درباره سرانه مطالعه و بازار کنونی کتابهای شعر در ایران گفتوگو کردهایم.
بهنظر شما چرا در ایران، مخاطب مجموعه و دفتر شعر بهویژه در سالهای اخیر تا بدین اندازه پایین آمده و افت کرده است؟
باید از چند سو به این موضوع نگریست. شعر معاصر بهویژه در سالهای اخیر دچار بحران استقبال و مخاطب شده است و چنانچه باید و شاید از شعر استقبالی نمیشود. اما قدر مسلم آنچه بیش از هر نکته دیگری میتوان به آن رسید، این است که متأسفانه، حالت بلبشویی بهوجود آمده که به گمانم دلیلش گستردگی فضای مجازی است. هر که بهخود اجازه میدهد، هر مطلبی را در فضای مجازی به نام شعر منتشر کند و خودش را شاعر و نویسنده جا بزند؛ آن هم بدون اینکه هیچ پشتوانهای از نظر ادبی داشته باشد. درنتیجه، آنها این آثار را با نهایت اعتماد به نفس، پس از مدتی به شکل یک مجموعه منتشر میکنند و سپس تازه متوجه میشوند که هیچ استقبالی از آن مجموعه نشده است. اگر استقبالی انجام میگرفت باید تیراژهای 100، 200 و 300نسخهای بهصورت طنز خندهدار جلوه نمیکرد. واقعا مضحک است که تیراژ کتاب بهویژه مجموعههای شعر، طی سالهای اخیر به 100، 150 و 200نسخه تقلیل یافته است. این موضوع به کسانی که فکر میکنند واقعا شاعرند و استعدادی دارند هشدار میدهد؛ درحالیکه متأسفانه چنین نیست و آنها اگر هم استعدادی داشته باشند، هیچگاه از پشتوانه ادبی و آگاهی بهرهمند نشدهاند تا توشهای بیندوزند.
دلیل پایین بودن تیراژ کتابهای شعر چیست؟
به خاطر این است که کسی کتابی را نمیخرد که رهتوشهای به او ندهد. اینگونه کتابها درست مانند هستهای پوک هستند. بگذارید من از شما بپرسم که چرا مجموعه شعرهایی که فاقد خون، روح و سخن ارزشمند است و اندیشهای پشتش نیست، مورد مطالعه قرار میگیرد؟ در گذشته حرفی برای گفتن بود، اما امروز صرفا شهرت برای بسیاری از اشخاص مدنظر است و گاه مسائلی در جنب شعر و شاعری مطرح است که نتیجهاش میشود فاجعهای که امروز با آن روبهروییم.
دهه40 که اوج رونق ادبیات معاصر بود، آیا با بحرانی در عرصه شعر مواجه بودیم و میشد پیشبینی کرد که روزگاری شمارگان کتابها روی چنین عددهایی چرخ بزند؟
مطمئنا خیر. پاسخ شما یک «نه» بزرگ است. در گذشته ما سنتی داشتیم؛ بهطور مثال در کتاب 4مقاله عروضی شرطهایی برای شاعر شدن بیان میشود و آنجا مثلا میگوید، شاعر باید شرایط مختلفی داشته باشد که تنها یک مورد از آن، این است که چند هزار بیت شعر از حفظ باشد و دیوان شعرها را بخواند. خواندن و از حفظ داشتن آثار درخشان گذشتگان و معاصران به آدمی نوعی آگاهی و پشتوانهای از علم و تحقیق میدهد تا شاعری که در ابتدای راه قرار دارد، به شناخت دقیق درباره شعر دست یابد. اما متأسفانه در روزگار ما بهدلیل وجود فضای مجازی و فقدان هرگونه ضابطه، هر کسی هر نوع هذیان و حرف بیارزشی را که به ذهنش میرسد، زیر هم مینویسد و فکر میکند شعر سروده است و سپس میخواهد آنها را بهصورت مجموعه شعر منتشر کند! شمار قابلتوجهی از مردم که تکلیفشان روشن است و چنین کتابهایی را نمیخرند، اما برخی مؤسسهها و نهادها که با بودجههای خاص تغذیه میشوند، بهدلیل ملاحظههایی به غیر از ملاحظههای ادبی، این کتابها را میخرند و نتیجه این میشود که چنین کتابهایی همچنان در بازار کتاب میماند. در دهه40 شعر مطرح بود و نگرانی شاعران این بود که آثاری که عرضه میکنند، مورد ارزیابی قرار گیرد، اما هماکنون متأسفانه صرفا میخواهند کاری را که منتشر میکنند، تعداد مخاطبانشان را، آن هم البته صرفا در فضای مجازی بالا ببرند، نه در فضای واقعی موجود.
تجربه این سالها به شما که در این عرصه حضور دارید، نشان داده که چه کتابهای شعری در بازار کتاب موفق هستند و مخاطب دارند؟
در روزگار ما دستکم در همین دهه 2نوع شعر میتواند مخاطب را جذب کند و همچنان هم مخاطب خودش را دارد و مورد استقبال قرار میگیرد؛ یکی شعرهای عاشقانه با پشتوانه تازگی، ابداع و نوآوری. منظورم شعرهای عاشقانه لطیفی است که واقعا انسان حس میکند، شعرِ بهمعنای اخص خودش را می خواند و نوع دوم شعرهایی است که اندیشه و دردهای اجتماع، دردهایی که روزگار ما، جوانان و جامعهمان با آن مواجه است را دربردارد؛ یعنی شعرهایی که بیانکننده این نوع دردها باشد و نگرششان به زندگی بیانکننده حس و حال زندگی امروز، تلخیها، شیرینیها باشد و یأسها را منعکس کند و مخاطب دریابد که در این شعر، برش و برداشتی از زندگی و روزگار خودش را میبیند و در نتیجه از آن شعر استقبال کند. اما آنچه به شکل تفنن و یکبار مصرف ممکن است عده خاصی را ذوقزده کند، ماندگار نخواهد بود و تاریخ مصرف دارد و عمر اینگونه شعرها کوتاه است و در همان جلسهها و انجمنها زنده است و وابسته به لحظاتی است که خوانده و شنیده میشود و مردم خیلی زود آنها را فراموش میکنند و از یاد میبرند.
در مقایسه با کشورهای توسعهیافته جهان، با توجه به سنت شعری که داریم، آنها در حوزه کتاب شعر، در کجا ایستادهاند و چه تفاوتها و شباهتهایی از حیث نوع بازار کتاب و پسند مخاطب با ما دارند؟
در ارتباط با ادبیات جهان در جایگاهی نیستم که بتوانم قضاوت همهسویه نگر داشته باشم و بخواهم بگویم که آنها کجایند و ما کجا ایستادهایم. اما این را میدانم که در آن جوامع هم بحران مخاطب وجود دارد و به چشم میخورد. البته به جز استثناها بقیه کسانی که شاعر و نویسنده و در یک کلام آفرینشگر و خلاق هستند، همین گلایهها را دارند و با همین نوع محدودیتها مواجهند و از فقدان مخاطب رنج میبرند. در ایران هم این حالت مضاعف شده و بهدلیل شرایط اقتصادی و مادی که به مردم فشار میآورد، امکان خرید کتاب را از بسیاری از کسانی که علاقهمندند کتاب بخرند، گرفته است. آثار بیارزشی که چاپ میشود و ارزش خواندن ندارد، مسائلی است که باعث شده با بحران مخاطب روبهرو باشیم. البته طی یکی، دو سال اخیر کرونا هم مزید بر علت و باعث شده، جوامع مختلف آن انجمنهایی که هنرمندان را گردهم میآورند و شاعران ارتباطاتی، هرچند نیمبند با هم داشتند، آن را هم نداشته باشند. اما با فاصلههایی که به شکل ناخودآگاه بهوجود آمده، باید منتظر روزگار تلختر از این هم در زمینه شعر و شاعری باشیم.