• چهار شنبه 26 دی 1403
  • الأرْبِعَاء 15 رجب 1446
  • 2025 Jan 15
پنج شنبه 4 شهریور 1400
کد مطلب : 138713
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/yPBGW
+
-

برای «فرشته طائرپور»، حامی همیشگی ادبیات و سینمای کودک و نوجوان

فرشته‌ها نمى‌میرند

فرشته‌ها نمى‌میرند

  علی مولوی

دیگر نمی‌توانم صبح‌ها اینستاگرامم را ببینم. تا بازش ‌می‌کنم، خبری جلوی چشمم ظاهر می‌شود که ناچارم آه بکشم و غصه‌ی دیگری را گوشه‌ی دلم بگذارم. کرونا دیگر شورش را درآورده؛ دارد همه‌ی خوب‌های روزگار ما را به ناحق از ما می‌گیرد؛ خوب‌هایی که دیگر مثلشان پیدا نمی‌شود.
صبح بود که خبر را خواندم و آه کشیدم. مگر می‌شود؟ او مهربان‌ترین و خندان‌ترین تهیه‌کننده‌ی سینما بود. هربار به مناسبتی می‌دیدمش، مهربانی و لبخند از صورتش محو نمی‌شد. فرشته‌ها که نمی‌میرند، پس این چه خبر تلخی است؟ همه‌ی خاطراتم با او و آثارش از جلوی چشمم رژه رفتند؛ کتاب‌هایش را که در کودکی، هزاربار خوانده بودمشان؛ به‌خصوص «ماجرای احمد و سارا» و ترجمه‌ی «پینه‌دوز بداخلاق». همه‌ی فیلم‌های محبوب کودکی و نوجوانی‌ام قطار شدند روبه‌رویم. همه‌ی فیلم‌های خوبی که او تهیه‌کننده‌شان بود. فیلم‌هایی که اگر تصمیم به تهیه‌شان نمی‌گرفت و اگر برایش سینمای کودک و نوجوان این‌قدر مهم و پررنگ نبود، شاید هرگز تولید نمی‌شدند و بخش مهمی از خاطرات کودکی و نوجوانی ما از بین می‌رفت.
ناگهان ترانه‌های فیلم‌ها به ذهنم هجوم آوردند؛ ترانه‌ی «گلنار»: «گلنار مثل گلی بود که گفتند پرپرگشته/ شکر خدا دوباره به دِه ما برگشته/ قوقولی‌قولی شادیم، ز رنج و غم آزادیم/ روزها دیگه سپیدن، شب‌ها پر از امیدن...»
یا «پاتال» که آمده بود تا آرزوهایمان را برآورده کند و می‌خواند: «من اومدم کاری کنم/ که همه‌چیز عوض بشه/ هرچی سنگ تو باغچه هست/ یا آب‌نبات یا گز بشه...»
آمدم دفتر دوچرخه که یادداشتی  برای او بنویسم. یاد متنی افتادم که سال 1388 و به مناسبت انتشار گفت‌وگویی در دوچرخه درباره‌ی فیلم «آینه‌های روبه‌رو» در صفحه‌اش نوشته بود: «این مطلب، یکی از شسته‌رفته‌ترین مطالبی است که تاکنون درباره‌ی فیلم آینه‌های روبه‌رو نوشته شده. کوتاه است و خاطره‌انگیز و حس خوبی را به مخاطب ویژه‌ی خود منتقل می‌کند. ممنون از نشریه‌ی همیشه جذاب دوچرخه.»
می‌توانستم هزاران کلمه درباره‌ی فرشته طائرپور مهربان بنویسم، اما فکر کردم تماشای عکس‌های برخی از مهم‌ترین آثار او، خاطرات همه‌ی کودکان و نوجوانان نسل‌های گوناگون را زنده می‌کند و احتمالاً لبخندی را گوشه‌ی لبشان می‌نشاند.
برای او که همیشه حامی تولید آثار ادبی و سینمایی برای کودکان و نوجوانان ایران بود، از کلمه‌ی «زنده‌یاد» استفاده نمی‌کنم. او فقط یادش زنده نیست و تا ابد در میان آثارش در کنارمان خواهد بود.

این خبر را به اشتراک بگذارید