اعمال محدودیت بدون برنامهریزی جامع، نتیجهای ندارد
از چند اپیدمیولوژیست، جامعهشناس و روانشناس پرسیدیم چقدر تعطیلیها و اعمال محدودیتها برای مدیریت پیک چهارم کرونا ضروری و قابل اجراست؟
مرضیه ثمرهحسینی، خدیجه نوروزی- روزنامهنگار
فروردینماه با رکورد آمار ابتلا و مرگ ناشی از شیوع کرونا سیاه شد؛ پیشامد بسیار ناگوار و غیرقابل جبرانی که مسئولان با دسترویدستگذاشتن منتظر وقوعش نشستند. شانزدهم دیماه، وزارت بهداشت از شناسایی نخستین مورد کرونای انگلیسی در ایران خبر داد. از همان زمان جهانیشدن خبر کشف گونه جدید کرونا در بریتانیا (آذرماه 1399)، کارشناسان و اپیدمیولوژیستها بر قدرت سرایت بیشتر و کشندگی بالاتر گونه جدید تأکید کردند و هشدار دادند که درصورت اهمال و تکرار سیاستهای اشتباه، این گونه، خیلی سریع کشور را خواهد درنوردید و خواستار اقدامات پیشگیرانه و کنترل مبادی ورودی به کشور شدند. اما آنچه اتفاق افتاد، اشتباه پشت اشتباه بود. پس از تهران، هشتم بهمنماه، خبر شناسایی یک فرد مبتلا به کرونای انگلیسی در شهر اهواز اعلام و خیلی زود خوزستان کانون شیوع گونه جدید کرونا شد. اما خوزستان قرنطینه نشد و خیلی سریع ویروس جدید به دیگر استانها نیز سرایت کرد. بازگذاشتن جادهها و برقراربودن مسافرتها در تعطیلات نوروز تیر خلاص بود. خانوادههای زیادی نخستینماه بهار سیاهپوش شدند، تعداد بسیاری نیز درگیر بیماری شدند و بقیه مردم، فروردین را با اضطراب ابتلا و مرگ ناشی از کرونا پشت سر گذاشتند. باتوجه به افق ناپیدای واکسیناسیون عمومی در ایران، در شرایط بحرانی کنونی، اجماع بیشتر کارشناسان برای کندشدن و قطع زنجیره انتقال ویروس جدید کرونا، اعمال محدودیتهاست. این راه علاج، حدود دو هفته است که درپیش گرفته شده، اما از همان روز نخست، نحوه اجرایش مورد انتقاد بسیاری از مردم و کارشناسان قرار گرفت. از چند اپیدمیولوژیست، جامعهشناس و روانشناس پرسیدیم که در شرایط کنونی چقدر وجود چنین محدودیتهایی برای مدیریت بحران کرونا ضروری است و چقدر امکان اجرای آن وجود دارد؟
محدودیت ۱۰روزه برای اثرگذاری مؤثر بر جریان گردش ویروس کافی نیست
احسان مصطفوی- اپیدمیولوژیست
متأسفانه تقریباً از اواخر هفته نخست فروردینماه، درگیر افزایش موارد بیماران سرپایی و بستری کرونا در بیشتر نقاط کشور شدیم و این روند صعودی تقریباً در تمام استانهای کشور دیده میشود. روند افزایش موارد مرگ نیز تقریباً با تأخیر یک هفته تا ۱۰روز اتفاق افتاد و به افزایش نگرانیها دامن زد. آنچه مسلم است، این اتفاقات قابل پیشبینی و پیشگیری بود. مشخص بود که بدون اعمال محدودیت خاص، دورهمیهای خانوادگی و دوستانه، چه در قالب مسافرت و چه بدون مسافرت، در تعطیلات نوروز افزایش مییافت که باعث افزایش انتقال ویروس کرونا میشد. اینچنین بود که با گردش بیشتر ویروس، کسانی که بهنوعی یک سال، خود را محدود کرده بودند نیز در معرض خطر انتقال قرار گرفتند و موارد ابتلا و بهتبع آن، موارد مرگ افزایش یافت. حال آنکه اگر بهنوعی قبل از نوروز، حداقل بهصورت هدفمند و جدی، آموزشهایی درخصوص چالشهای مسافرت و دورهمیهای غیرایمن به مردم داده میشد، انتظار میرفت که کشور درگیر افزایش اپیدمی به این شکل حاد نشود.
در وضعیت پیشآمده آنچه ضروری است، پیگیری اعمال محدودیتها حداقل تا مدتی برای کنترل نسبی این روند صعودی است. بخشی از سیاستهای کشورها در بیش از یکسالی که از شیوع اپیدمی کرونا میگذرد، وضع محدودیت و اعمال قرنطینه بوده است. این سیاست با وجود واکسیناسیون گسترده در کشورهای اروپایی و آمریکایی، همچنان در برخی از این کشورها دنبال میشود. البته باید تأکید کرد که محدودیتهای وضعشده در این کشورها حداقل چهارهفته، تا زمانی که انتشار بیماری کنترل شود، پیگیری میشود و بهنظر میرسد محدودیت ۱۰روزه فرصت کافی برای اثرگذاری مؤثر بر جریان گردش ویروس نباشد. بههرحال، آنچه مسلم است، اعمال محدودیتها در زمان و مدت مناسب، تحت نظارت دقیق و کافی، بر کنترل روند کرونا اثر دارد. برای اثرگذاری هرچه بیشتر محدودیتها، باید با وضع جریمههای سنگین، با قانونشکنان برخورد شود. اقدام اثرگذار دیگر، ارزیابی تأثیر هرکدام از محدودیتها بر کاهش گردش ویروس است. در عین حال، نکته بسیار مهمی که در اعمال محدودیتها باید مدنظر مسئولان قرار گیرد، توجه همزمان به وضع اقتصادی و اجتماعی مردم است. موفقیت در وضع محدودیتها نیاز به پشتیبانی و حمایت از مردم دارد. بیش از ۱۳ماه از شیوع کرونا در کشور میگذرد و اعمال محدودیتها در امرار معاش مردم مشکلات جدی ایجاد کرده است. همزمان با اجرای محدودیتها، باید ملاحظات اقتصادی، اجتماعی و مسائل روحی و روانی مردم را نیز درنظر گرفت تا بین کنترل نسبی اوضاع و آسیبهایی که مردم بهتبع این محدودیتها از وجوه مختلف میبینند، تعادل برقرار شود.
تنها استراتژی مؤثر، ماندن در خانه و تأکید حداکثری بر انجام پروتکلهاست
وحید مهدوی معجز- روانشناس صنعتی و سازمانی
سلامت روان جامعه با توجه به بیماری کووید-19 که یک بیماری ناشناخته و مرموز است، طی یک سال گذشته پس از شیوع همچنان در سیر صعودی قرار دارد و هر لحظه کنترل و مهار آن را برای کشورها سختتر میکند. تنها استراتژی مؤثر در مهار این پاندمی منحوس، ماندن در خانه و رعایت فاصله اجتماعی و تأکید حداکثری بر انجام پروتکلهاست، ولی از یکطرف شاهد آمار تلخی از رسانهها هستیم که استفاده از ماسک در شهر تهران را زیر 55درصد اعلام میکند یا تعطیلی اجباری که خیلی کارآمد و اثربخش نیست یا تعهدی به اجرای صددرصدی آن دیده نمیشود. بهنظر میرسد انسانها از نظر روانی در یک فرایند فرسایشی قرار گرفته و در یک رویکرد ذهنی در مورد واکنشهای رفتاری خودشان منتخبانه و گاهی غیرمسئولانه تصمیمگیری میکنند، ولو به ضرر خودشان یا جامعهای که در آن هستند. عموماً افراد در مواجهه با شرایط بحرانی میتوانند با سه رویکرد ذهنی و رفتاری به مواجهه با موضوع بروند: یا خیلی سادهانگارانه با موضوع برخورد کنند؛ مثل اینکه بگویند من کرونا نمیگیرم، یا قویتر از آن هستم که کرونا بگیرم. یا خیلی فاجعهانگارانه برخورد کنند؛ مثل اینکه این باور را داشته باشند که کرونا هیچوقت تمام نمیشود و آخر دنیا نزدیک است. و یا به موضوع کاملاً جدی و منطقی نگاه کرده و رفتار کاملاً اصولی در مواجهه با شرایط بحران اتخاذ کنند؛ یعنی خطر کرونا را جدی بگیرند. در هر سه رویکرد سادهانگارانه، فاجعهانگارانه و جدینگرانه به موضوع، سطح رفتار ما در جامعه اثر مثبت و منفی خودش را میگذارد و بالطبع در چنین شرایطی ماهیت زندگی اجتماعی، تقلید از هم یا اعتماد به هم یا الگوبرداری از هم در یک جمع جبری و فشار اجتماعی تغییر رفتار میدهد. حالت اول، سطح انتشار ویروس را تشدید کرده و سطح آسیبپذیری جامعه را افزایش میدهد، حالت دوم سطح اضطراب و استرس و ناامیدی در جامعه را تشدید میکند و فقط حالت سوم نگاه جدی به موضوع است که میتواند جوامع بشری را از این بحران به سلامت عبور دهد. فراموش نکنیم برای رهایی و پشتسرگذاشتن این مشکل حاد باید در کنار هم و پشت هم باشیم و از هرگونه رفتارهای پرخطر و آسیبزا که باعث تشدید بیماری میشود، پرهیز کنیم.
در کنترل اپیدمی، مسئولان مسئول هستند؛ مردم نقشی ندارند
اردشیر گراوند- جامعهشناس
متأسفانه زمان طلایی عید از دست رفت. اعمال سفت و سخت محدودیتها و منع تردد در تعطیلات امسال مشابه آنچه سال گذشته انجام شد، هم به نفع مردم بود و در کاهش هزینههای آنها اثر داشت و هم احتمال یکرقمیشدن آمار مرگومیر کرونا هم وجود داشت. آنچه تلخ است، فکرکردن به این است که مردم هم خودشان را برای محدودیتها آماده کرده بودند. اما فرصت ازدست رفت و حتی شاهد برپایی مراسم جشن و عروسی در اجتماعات بزرگ بودیم! جای سؤال است که وقتی مسئولان نمیتوانند بهمدت حداقل یکماه با پرداخت حقوق، مردم را در قرنطینه نگه دارند، چرا رفتوآمدها را آزاد میگذارند! در شرایط کنونی، محدودیتهایی که وضع شده است تنها اسم محدودیت دارد و با بازبودن ادارات و سازمانها و بانکها و شلوغی خیابانها و وسایل حملونقل عمومی، درواقعیت هیچ کاهشی را در مراودات عادی مردم شاهد نیستیم. حتی اگر روی این محدودیتهای نیمبند هم حساب شود، اگر فردا باز با نظرات غیرعلمی برخی مسئولان، مراودات بهصورت عادی برگشت، باز باید منتظر چنین وضع فاجعهباری بود! اگر قرار بر محدودیت است، باید واقعاً محدودیت باشد و مثلاً برای 10روز منع کامل رفتوآمد وضع شود و با خاطیان برخورد شدید شود. درمورد مسائل اقتصادی مردم، بهنظر نمیرسد با 10روز در خانه ماندن، آنها دچار مشکلات جدی شوند. جان مردم باید در اولویت قرار گیرد.
آنچه را باید پذیرفت، نقش اصلی دولتها در کنترل اپیدمی است. در کل دنیا، حتی در اروپای غربی و شمالی نیز در این شرایط مسئولیت را فقط به مردم محول نکردند. در چنین کشورهایی هم شاهد مخالفت و اعتراض مردم برای لغو محدودیتها هستیم، اما دولتها سفت و سخت محدودیتها را اعمال میکنند. درواقع، اینجا موضوع این نیست که ضعف اعتماد اجتماعی به مسئولان باعث بحرانیشدن اوضاع شده است. حتی اگر 99درصد مردم به دولت اعتماد داشته باشند، اگر کار را فقط به مردم واگذار کنیم، باز آنها از منازل خود بیرون میآیند و این طبیعی است. بنابراین، کنترل اپیدمی ربطی به اعتماد مردم به حکومتها و دولتها ندارد. مردم بدون نقش هستند و تنها راه مانده، قرنطینه سفت و سخت و اعمال محدودیت از درِ منزل است. در ایران 24میلیون خانوار داریم: حدود هشتمیلیون خانوار بازنشسته کشوری و لشکری و کارمند دولت هستند که میتوانند یکماه قرنطینه را پشت سر بگذارند؛ هشتمیلیون خانوار هم روستایی هستند که هیچ وابستگیای به جایی ندارند؛ هشتمیلیون خانوار دیگر میمانند که باید دولت و نهادهای مربوطه حداقل یکماه از آنها حمایت کنند. تاکنون بسیاری از این راهکارها از سوی کارشناسان مطرح شده و تجربه نشان داده که در قطع زنجیره شیوع اثرگذارند. اما سیاستهای اشتباه غیرعلمی تداعیگر آن است که مسئولان میخواهند دو، سهماه بیتوجه به آمار ابتلا و مرگ پیش بروند تا شاید واکسنهای تولید داخل به ثمر برسند! مشکل بزرگی که علاوه بر آمار مرگومیر وجود دارد، هزینههای اجتماعی بسیار بالایی است که مبتلایان میپردازند. وقتی دومیلیون نفر مبتلا شدهاند با لحاظ حداقل میانگین یکمیلیون نفر، هشتساعت از وقتشان در روز از دست میرود که درمجموع روزانه هشتمیلیون ساعت میشود. فشارهای روحی و روانیای نیز که بر مردم وجود دارد بعدها هزینههای بالایی برای جامعه ایجاد میکند. بدون توجه به این مسائل، هزینههای بسیار سنگینی نیز بر دوش بخش بهداشت و درمان بار میشود که همه اینها اقتصاد کشور را بیش از پیش فلج خواهد کرد.
لاکدانکردن شهرها در کاهش اپیدمی بسیار تأثیرگذار است
دکتر علیرضا شریفی یزدی- روانشناس اجتماعی
براساس تجربیات جهانی کاملاً روشن است که لاکدانکردن (منع خروج از خانه و تردد) شهرها بسیار میتواند در کاهش اپیدمی تأثیرگذار باشد. بهدلیل اینکه چرخه گردش ویروس را بهشدت کاهش میدهد. در بسیاری از کشورهای دنیا با همین لاکدانکردنها توانستند میزان ابتلا و مرگ را در حد قابلتوجهی کاهش دهند. اما اینکه در کشور ما چرا تأثیر چندانی در کاهش چشمگیر آمار نمیگذارد، چند دلیل دارد: دلیل اول اینکه دولت در این زمینه خیلی جدی عمل نمیکند و توانایی لازم را برای اعمال محدودیتها ندارد. وقتی دولت تصمیم به قرنطینه میگیرد باید یکسری خدمات به کل مردم، بهویژه اقشار آسیبپذیر بدهد تا آنها بتوانند امور خود را در این شرایط بگذرانند. اما سیاستهای غلط اقتصادی از یکسو و ناتوانی در برقراری یک ارتباط مناسب با کشورهای دیگر و تحریمها موجبشده دولت توانایی لازم برای ارائه خدمات بعد از لاکدانکردن را نداشته باشد. بهزعم من، بخشی از این داستان هم به عمدیبودن قضیه برمیگردد؛ یعنی دولت عامدانه خیلی فشار نمیآورد. از یکسو محدودیتها را اعلام میکند، ولی از سوی دیگر خیلی فشار نمیآورد. بهدلیل اینکه از مجموعه منتقدان واهمه دارد. از همین رو دولت برای ساکتنگهداشتن منتقدان اعلام محدودیت میکند، ولی بهطور جد پیگیر اعلام محدودیتهایش نیست. از آنجا که چنین سیاستی برای مردم نیز روشن است که دولت یا نمیخواهد یا نمیتواند بهطور کامل مقررات و قوانین محدودیتی را اعمال کند، درنتیجه خیلی لاکدان را جدی نمیگیرند. کاهش برجستگی ادراکی مردم نیز در این خصوص خیلی اهمیت دارد؛ یعنی مردم دیگر مانند سابق از کرونا ترس و واهمه ندارند. اما اصلیترین دلیل برای بیتأثیری لاکدان، سقوط کاهش اعتماد عمومی نسبت به دولت، برنامهریزان و سیاستگذاران است. مردم احساس میکنند که خیلی مورد توجه نیستند، درحالیکه هر روز در اخبار میشنوند که بسیاری از کشورهای دنیا در حال واکسیناسیون هستند و مسئولان ما فقط وعدهووعید میدهند. با اینکه چندماه از کشف واکسن در دنیا میگذرد هنوز جمعیتی که دولت در کشور ما اعلام کرده واکسن کرونا را گرفتهاند شاید به یک درصد جمعیت 80میلیونی ایران هم نمیرسد. وقتی مردم این اخبار را میشنوند نسبت به دستورالعملهای دولت ازجمله لاکدانها بیتوجهی نشان میدهند. اگر این روند ادامه پیدا کند شاهد نافرمانی بیشتری هم خواهیم بود.
جامعه از محدودیتهای بیهدف آسیبهای جدی خواهد خورد
حمید سوری- اپیدمیولوژیست
چیزی که اکنون بهعنوان وضعیت قرمز اعلام شده فقط اسمی است که مصداق عینی آن را برخلاف تعطیلیهای گذشته کرونایی در فروردین99 در جامعه نمیبینیم. نه ضمانتهای اجرایی این تعطیلیها تأمین شده، نه خود مردم مانند گذشته به چنین تعطیلیهایی اعتماد دارند و آن را در کنترل اپیدمی مؤثر میدانند. لذا اعلام وضعیت قرمز و محدودیت شهرها بهتنهایی مشکلی را حل نمیکند غیراز وقفهای که در انتقال و انتشار ویروس میاندازد. محدودیت زمانی بهعنوان یکی از پرهزینهترین راهکارهای کنترل اپیدمی میتواند مؤثر باشد که با سیاستها و برنامههایی همراه باشد که در کنار تعطیلیها تدوین میشود و ما برای اجرای آنها نیاز به زمان داریم. اما در شرایط کنونی نه برنامه پیوستی برای این محدودیت هست نه اینکه اعلامشده که بعد از این تعطیلیها قرار است چه دستورالعملهایی در جامعه اعمال شود تا جامعه به حالت طبیعی بازگردد. با وضعیت موجود، احتمالاً اتفاق خیلی مهمی نخواهد افتاد. بنابراین، مهم است در کنار محدودیت، سیاستهایی را نیز در پیش بگیریم که با محدودیت وقفه ایجاد کنیم تا بتوانیم بیشتر در مهار این اپیدمی موفق باشیم. در غیر اینصورت هزینهای را به جامعه تحمیل میکنیم و نتیجه مطلوب را نیز نخواهیم گرفت. محدودیتهای بیهدف و بدون سیاست فقط مشکلات جانبی این کار را تشدید میکنند و به بیاعتمادی مردم دامن میزنند؛ بهعنوان مثال، همکاری مردم در ایام نوروز سال99 قابل مقایسه با امسال نبود. در این شرایط بیاعتمادی با وجود تعطیلیها، مردم زندگی عادی خود را دنبال میکنند. لذا با تداوم سیاستهای انفعالی فقط اعتماد عمومی سلب میشود و مردم از قوانین دیگر تمکین نمیکنند. درحالیکه محدودیت میتواند فرصتی برای اعمال سیاستهای اصلی و جانبی ایجاد کند؛ مثلاً وزارت بهداشت بیماریابی را تشدید، بستر ایجاد واکسیناسیون را تقویت و از خستگی کادر درمانی جلوگیری کند. زمان محدودیتکردن بسیار مهم است و باید در اوج طغیان باشد، درحالیکه هنوز اول موج پیک چهارم است. کادر درمان هنوز به خستگی نرسیده است که ما بخواهیم محدودیت ایجاد کنیم. لذا باید اهداف محدودیت در ابتدا تعریف و تبیین شود تا ببینیم که محدودیت را برای دنبالکردن چه اهدافی نیاز داریم. محدودیت بهخودیخود هیچ تأثیری ندارد، اگر هم تأثیری داشته باشد در ادامه اثربخش نیست. متأسفانه 14ماه است که سازمانها نسبت به وظایف خود کوتاهی میکنند و کار خاصی جز تعطیلی و نیمهوقتکردن و دورکاری در سازمانها انجام ندادهاند؛ کاری که واقعاً برای کشور بسیار پرهزینه بوده است. هر سازمانی باید بتواند گزینههای بعدی را در شرایط اپیدمی برای خود تعریف کند و این نیازمند اقدامات کارشناسیشده و تخصصی است. مطمئناً جامعه از این محدودیتهای بیهدف آسیبهای جدی خواهد خورد که برخی از آنها در زمان کنونی و برخی در آینده بروز خواهد کرد.