علی شاکر- روزنامهنگار
دوستدارانش پس از اینکه از مهربانی، سواد و زلالی او میگویند، ادامه میدهند: «ولی محافظهکار است». من همزمانی اینطور فکر میکردم تا آنکه در دوره دکتری حدود دو سال دستیار پژوهش ایشان بودم و بهنظرم به جای محافظهکار باید به او بگوییم: «صبور».
صبری شبیه به بردباری سایر روزنامهنگاران. روزنامهنگارانی که واسطه انعکاس اتفاقهای بد هستند و کیست که نداند تاریخ معاصر ایران با چه توفانهایی مواجه بوده است. حال هر قدر هم با اقتضائات شغل و رشتهات آشنا باشی و کنار بیایی باز هم نمیتوانی غصه نخوری. اما دکتر محمدمهدی فرقانی از دل کویری میآید که این صبوری و افشردن جان حرفه تمامی مردمان است. او شبیه شخصیتهای جذاب فیلمی چون «همه مردان رئیسجمهور» نیست. آرام است، نه از این نظر که «کارمندی یک رسانه» آرامش، منفعتجویی و انفعال میطلبد، از این لحاظ که بیماری عقبماندگی و استبدادزدگی چندهزار ساله در این سرزمین چنان در رفتار تکتک ما نفوذ کرده که نمیتوان علیه وضع موجود شورش کرد و عالمی دیگر ساخت و از نو آدمی؛ چون هیچ تضمینی نیست که این شورش به موفقیت یا وضعیتی بهتر منجر شود. فرقانی بیشتر شبیه اندی دوفرین فیلم «رستگاری از شاوشنگ» است. با زندان ناآگاهی، خشونت و طعنهها کنار نمیآید. با فساد نگهبانان تعصب نمیآمیزد و صبر میکند. اگر تیشهای برای ساختن تونل و آزادی نداشته باشد با سوزنی از نور به جنگ دیوار خوابزده علم میرود. نوری چون «گزارشنویسی؛ چشم عقاب روزنامهنگاری» یا «درآمدی بر ارتباطات سنتی». باید سر کلاسش باشید و ببینید با چه شوقی از اهمیت رعایت موازین اخلاق حرفهای روزنامهنگاران حرف میزند. او ناامیدی را در چشمان شاگردانش میبیند ولی از پا نمینشیند و ادامه میدهد؛ چون میداند هر توفانی را آرامشی است و گرچه قرار نیست بهشتی آرام در آینده منتظر ما باشد و رنج، ذات زندگی بشر است، ولی همچنان از رفتن میگوید و میداند «دریا شود آن رود که پیوسته روان است». او همانقدر که مقابل سختگیریهای پیشکسوتان تحریریه کیهان صبر کرد و شد نویسنده گزارشی چون «دیدار با امیرعباس هویدا در زندان اوین»، در مقابل افراطیگریهای عدهای دیگر نیز دندان بر جگر گذاشت. به قول سایه: «در آن شبهای توفانی که عالم زیر و رو میشد/نهانی شبچراغ عشق را در سینه پروردم» و واقعاً هم بخشی از آتش کمفروغ ولی سوزنده رشته علوم ارتباطات و روزنامهنگاری در سینه او بود و مابقی در دلِ کسانی چون کاظم معتمدنژاد، نعیم بدیعی، مهدی محسنیانراد و هادی خانیکی. و اگر این آتشها به هم نمیآمیخت شاید هیچگاه آکادمی روزنامهنگاری در ایران دوباره شعله نمیگرفت.
البته شبیه او و کاظم معتمدنژاد صبور بودن کار هر کسی نیست. قرار هم نیست بقیه شبیه آنان باشند. ولو اینکه این صبر همیشه دشمنانی دارد. دوستداران او را نیز دلگیر میکند که ای کاش با نااهلان بیادب و ریاکار شبیه خودشان برخورد کند.
ولی فرقانی آدم دیکته ننوشته و غرهای شبهروشنفکرانه از کنار گود نیست. از آن غرها که همیشه میدانند چه نمیخواهند ولی هیچوقت نمیدانند چه میخواهند. او خوب میداند که چه میخواهد. در این راه تلاش میکند، اشتباه میکند، زمین میخورد، ولی ادامه میدهد. او وجودی قدسی و بدون اشتباه ندارد. همین هم او را عزیزتر میکند. او یک فرشته نیست ولی انسانی شریف و روزنامهنگاری با اخلاق است که زخم صبوری بر جبین او هویداست.
دو شنبه 25 اسفند 1399
کد مطلب :
126733
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/Z6Rov
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved