روایتی از رانده شدن «رسول ترک» از مجلس عزاداری
وقتی عربدهکش تهران با محبت امام حسینع رستگار شد
حکایت رانده شدن «رسول ترک» از مجلس عزاداری امام حسین(ع) را حتی اگر بارها هم شنیده باشیم، خوانش آن باز هم اثرگذار است. در این مجلس تفاوتی نمیکند که زاهد باشی یا بنده گناهکار، مهم این است که مجلس امام حسین(ع) انسان را از فرش به عرش رهنمون میکند. مثل عربدهکشی که به واسطه حبّ ابیعبدالله(ع)، پروردگار عالم او را به مقام انسانیت رساند و به جایی رسید که یک هفته قبل از مرگش، از زمان و محل آن آگاه شد! رسول ترک با تمام گمراهیهایی که داشت، یک خصلت نیکو داشت. دوست داشت در ماههای محرم در هر شکل و حالتی که هست در جلسههای روضه شرکت کند. نسبت به امامحسین(ع) بسیار مؤدب بود، پدر و مادرش ارادت و محبت به امام حسین(ع) را از سنین کودکی در جان و قلب رسول کاشته بودند. گاهی قبل از اینکه بخواهد بهسوی جلسه روضهای حرکت کند دهانش را برای لحظاتی کوتاه زیر شیر آب میگرفت و به خیال خودش دهانش را به این شکل آب میکشید تا دیگر نجس نباشد. القصه اینکه بهخاطر پرونده سیاهی که در محل داشت، یک شب مسئولان هیئت از او میخواهند از آنجا دور شود. او از هیئت میرود اما امام(ع) دوباره دعوتش میکند. همان شب خادم هیئت خواب عجیبی برای او میبیند و به التماسش میافتد تا برگردد. از زاویه نگاه عارفان و سالکان، آن زمان، شب قدری برای رسول ترک بود، در آن صبح زیبا و در آن شب قدر، همه مقدرات رسول یکباره زیر و رو شد و انقلابی شگفت و باور نکردنی در رسول به جوشش آمد و یک شیدایی و سوختگیای به جان رسول ترک افتاد، توبه کرد و زندگی جدیدی را با 180درجه تغییر و تحول برای بقیه عمرش در پیش گرفت.