• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
سه شنبه 28 فروردین 1397
کد مطلب : 12533
+
-

جامعه و مردم ایران و ژاپن؛ خیلی دور، خیلی نزدیک

راه پیشرفت ایران قاجاری از نگاه یک ژاپنی

ایران و ژاپن، دو سرزمین بسیار دور از هم، با گوناگونی‌های بسیارِ نژادی، سرزمینی، اقلیمی، فرهنگی و حتی تاریخی هستند اما دست‌کم در سده گذشته، نزدیکی بسیار به هم داشته‌اند. اصلاحات تاریخی در هر دو کشور در یک برهه آغاز شد؛ در همان دوره‌ای که ایرانیان عصر قاجار ـ به‌ویژه عده‌ای از نواندیشان و مصلحان ـ کوشیدند دگرگونی‌هایی در ساختار جامعه سنتی خویش پدید آورند و راه نوسازی را پیش گیرند، ژاپنی‌ها نیز به نوسازی‌های گسترده روی آوردند که تحت عنوان «اصلاحات میجی» آوازه یافت. همین یک ویژگی و همزمانی در کنشی سیاسی ـ اجتماعی در روزگار متاخر تاریخی شاید برای نزدیکی این دو جامعه و مردم دور از هم، بسنده می‌کرد.

حضور ژاپنی‌های دیپلمات، جهانگرد و بازرگان در ایران، یکی از رخدادهای مهم تاریخی ایران در دوره قاجار بوده است و سفرنامه‌ها و گزارش‌های آنان در این باره، از منابع مهم تاریخی به ‌شمار می‌آید. البته حضور جهانگردان و مأموران سیاسی و بازرگانی غیرایرانی و نگارش سفرنامه‌هایشان، به روزگار پیش‌تر بازمی‌گردد؛ گستره این جریان از دوره صفوی فزونی یافت و در دوره قاجار به یک پدیده مهم بدل شد؛ اما ژاپنی‌ها و سفرنامه‌هایشان در این میانه اهمیتی بسیار دارند زیرا گزارش‌ها و سفرنامه‌های دیگر، بیشتر غربی و به‌ویژه اروپایی بودند و نگرش و روایت شرقی ژاپنی‌ها از ایران و جامعه ایرانی، می‌توانست تفاوت‌ها را بنمایاند. 

«سفرنامه فوروکاوا» نوشته نوبویوشی فوروکاوا، از اعضای یک گروه ژاپنی که در دوره ناصرالدین شاه قاجار به ایران آمده از این دسته است. 

او روایتی جالب درباره ویژگی‌های فرهنگی و اجتماعی جامعه ایران دارد. فوروکاوا «رشد فرهنگی‌» را یکی از اولویت‌های جامعه ایران عصر قاجار برمی‌شمرد؛ «اگر نخست ادبیات و معرفت میان مردم رواج یابد، حتی اگر مدرسه‌ای هم نباشد، هرکس می‌کوشد تا بر دانش خود بیفزاید. در این وضع، مردم بر این نیت و رفتارند که عادات و رسوم بد را از میان بردارند و پیوسته رو به سوی تمدن بروند؛ و اگر مدرسه هم تأسیس و علم‌آموختن تشویق شود، دیگر خود پیداست که هیچ‌کس نخواهد خواست که بر دانش خود نیفزاید.»

 او می‌کوشد تا بر پایه دریافت خود از جامعه، بسترهای بی‌رونقی علم و فرهنگ در میان ایرانیان آن روزگار را بجوید؛ «تصور می‌کنم که بی‌رونقی علم و فرهنگ در این جامعه نه به دلیل رواج رسوم ناپسند بلکه به این علت است که فکر و معرفت مردم هنوز پیش نرفته است. فکر می‌کنم که بایسته است ایران، هرچه زودتر کار را بر قاعده استوار کند و مدارس مخصوص علوم، پزشکی و نظامی بنیاد نهد و شاگردان را با نظم و مراقبت فراخواند و به تحصیل وادارد و آنان را پس از فراغت از تحصیل، در کار[و مسئولیت]ی که بتوانند از آموخته‌های خود بهره گیرند، بگمارد تا در آینده نتیجه مطلوب به‌دست آید.» 

ایران عصر قاجار در باور وی می‌توانسته با چنین دگرگونی‌هایی به تمدنی نو دست یابد «و تمدن، روزبه‌روز پیش‌تر می‌رود و قوت مملکت، پیوسته فزونی می‌گیرد اگر مملکت ایران [با این تدبیر] به موقع و مقام خوبی برسد؛ اگر هم در قید ازمیان‌بردن رسوم ناپسند نباشند این عادات به‌خودی‌خود متروک می‌شود. امیدوارم که ایران سیاستی برای توانگر و متمدن‌شدن در پیش گیرد.»

این خبر را به اشتراک بگذارید