میثم قاسمی ـ شهروند دوچرخه سوار
در چندماهی که از دوچرخهسواری در شهر نوشتهام و دوستان را به پیاده شدن از ماشین تشویق کردهام، احساس میکنم ترسی در میان مردم برای سوار شدن به دوچرخه وجود دارد. انگار مطمئن نیستند کار درستی باشد. شاید بهنظرشان عجیب میآید که بهجای اتوبوس و تاکسی با دوچرخه به سر کار بروند. احتمالاً نسل اولی که میخواستند از خودرو برای تردد شهری استفاده کنند هم همین حس را داشتهاند؛ روزگاری که باید تصمیم میگرفتند چهارپایان را رها کنند و چهارچرخهها را برگزینند. حتما انتخاب سختی بوده، اما بعد از گذشت یکی دو نسل، دیگر کسی حتی به تردد با اسب و قاطر فکر هم نمیکند. زمانی نه چندان دور در بسیاری از شهرهای مسطح، استفاده از دوچرخه برای ترددهای روزانه امری عادی بود. شاید یزد و اصفهان، نمونههای عالی در این زمینه بودند، اما متأسفانه در این شهرها هم کمکم استفاده از دوچرخه کمتر شد. شاید بزرگ شدن شهرها عامل اصلی فراموشی دوچرخهها بود. در شهری مانند تهران که در دامنه کوه بنا شده و کمتر خیابانی را میتوان یافت که سربالایی نداشته باشد، استفاده از دوچرخه کاری سخت بهنظر میرسد و زمانی که پایتخت رو به گسترش گذاشت، استفاده از خودرو تنها گزینه ممکن برای تردد بود. رکاب زدن در سربالایی، کار سختی است و کنترل دوچرخه در سرازیریهای تند، آسان نیست؛ آن هم لابهلای این همه ماشین که با سرعت میروند. دوچرخههای دندهای و برقی میتوانند اندکی از این مشکل را حل کنند، اما همچنان باید مردم را به استفاده از دوچرخه تشویق کرد؛ بخشی از این کار برعهده کسانی مثل من است و بخشی دیگر برعهده سیاستگذاران. معتقد نیستم که برای استفاده مردم از دوچرخه باید یارانه داد. استفاده از این ابزار، نیاز به بررسیها و مطالعات عمیقی دارد و در شرایط فعلی اصلا پولی برای این کار وجود ندارد، اما باز هم میتوان از سیاستهای تشویقی در این زمینه سخن گفت. ایجاد مسیر دوچرخه، یکی از این راههاست که البته تا رسیدن به نقطه مطلوب، فاصله زیادی دارد. شاید بد نباشد آنهایی که در زمینه حملونقل شهری مطالعه میکنند، به این راهها فکر کنند، پیشنهادهایی به سیاستگذاران شهری ارائه دهند و رهایی از خودرو را به مطالبهای جدی بدل کنند. همهگیری استفاده از دوچرخه، در نبود یک خواست عمومی و علمی، کاری شدنی نیست.
چگونه یک خواست عمومی را بسازیم
در همینه زمینه :