• یکشنبه 11 شهریور 1403
  • الأحَد 26 صفر 1446
  • 2024 Sep 01
پنج شنبه 1 شهریور 1403
کد مطلب : 233516
+
-

تماشاخانه‌ای برای نمایش‌های آیینی بسازیم

گفت‌وگو با داود فتحعلی‌بیگی پیشکسوت نمایش‌های ایرانی و سنتی

گفت‌و‌گو
تماشاخانه‌ای برای نمایش‌های آیینی بسازیم

شقایق عرفی نژاد-روزنامه‌نگار

داود فتحعلی‌بیگی سالیانی است که درباره نمایش‌های آیینی و ایرانی پژوهش و کار می‌کند. او در این مدت کتاب‌های بسیاری در این زمینه نوشته و نسخه‌های مختلف تعزیه را بررسی کرده است. او چندین نمایش هم نوشته و کارگردانی کرده: «کسی که سر دهد اول (حر)»، «برخورد»، «تخت و خنجر»، «الماس چاقو فروش»، «سلطان مبدل»، «میرزا عبدالطمع و جنگ‌جهانی»، «چشم تنگ»، «مواظب کلاهت باش»، «میرزا‌فرفره»، «نمایش ممنوع» و «عروسی دختر شاه‌پریان با حاکم ملایر». به‌تازگی نشر ثالث کتاب «تقلیدچی عاشقانه‌ها» را منتشر کرده که گفت‌وگویی است با فتحعلی‌بیگی درباره نمایش‌های سنتی ایرانی و تاریخچه آنها.  با این نویسنده و پژوهشگر درباره وضعیت نمایش‌های سنتی ایرانی و همینطور انتشار این کتاب صحبت کردیم.



جایگاه نمایش‌های آیینی و ایرانی هم نزد مردم قابل بررسی است و هم در میان متولیان دولتی. ارزیابی شما از وضعیت این گونه نمایشی بین این دو گروه چیست؟
در سال‌های طولانی که روی تعزیه متمرکز شده‌ام، هرجا تعزیه‌ای برگزار شده عده زیادی تماشاگر دور آن جمع شده‌اند؛ حتی در جاهایی بیشتر از 2هزار تماشاگر حضور داشته‌اند؛ بنابراین این هنر هنوز جایگاهش را بین عامه مردم حفظ کرده و هرکسی از منظر خودش به این هنر نگاه می‌کند. نمایش‌های شادی‌آور هم هرگاه اجرا شده‌اند، مورد استقبال قرار گرفته‌اند، اما آنچه عامل کم‌رنگ شدن این هنر شده، ‌این است که برخلاف دیگر کشورهای آسیایی شرایط عرضه به‌روز این هنرها را فراهم نکرده‌ایم. از طرفی مدرسه‌ای دایر نکرده‌ایم که این هنرها هم به شکل سینه به سینه و هم به شیوه آکادمیک آموزش داده شوند. اینها غفلت‌هایی است که ما در ارتباط با نمایش‌های آئینی و ایرانی انجام داده‌ایم. با همه این بی‌مهری‌ها می‌بینیم هنوز این هنرها نفس می‌کشند. این نشان می‌دهد همچنان در جامعه ما پایگاه، جایگاه و پذیرش نمایش ایرانی و نمایش آیینی وجود دارد که به‌دلیل پیوستگی فرهنگی اتفاق افتاده است.
از نظر دولتی چطور؟
حمایت‌های دولتی بستگی به فردی دارد که مدیر می‌شود؛ یعنی به‌صورت سازمان‌یافته نیست. هرکس به تناسب فهم و علاقه خودش حمایت می‌کند. مدیرانی بوده‌اند که اصلا این گونه‌های نمایشی برایشان مهم نبوده است. مدیرانی هم داشته‌ایم مثل آقای علی منتظری که به همه شکل از ما حمایت کرد. زمان او ما به جای 10شب تعزیه 30شب تعزیه اجرا می‌کردیم. در زمان او بود که برای نخستین‌بار تعزیه از ایران بیرون رفت و 5 شب در آوینیون اجرا شد.
پس نگاه سلیقه‌ای است؟
بله. بسته به این است که چقدر یک مدیر عرق ملی و دریافت فرهنگی داشته باشد. یک معاون وزیر داشتیم که بعد از آقای منتظری سر کار آمده بود. جلسه‌ای با او داشتیم و در آخر جلسه گفت قال قضیه را بکنید؛ یعنی برایش این مسئله یک قال بود یا مدیری داشتیم که همراه ما به آوینیون آمده بود و بعد از اجراها بدون هیچ حرف و حتی خسته نباشیدی از سالن بیرون می‌رفت؛ درصورتی‌که آقای منتظری از ساعت 2بعدازظهر تا زمان اجرای تعزیه با ما بود و دل تو دلش نبود که کار درست انجام شود.
الان در چه وضعیتی هستیم؟
الان چندین سال است که فقط چند شب تعزیه برای خالی نبودن عریضه برگزار می‌شود.
یکی از اتفاقاتی که در کشورهای دیگر برای نمایش‌های سنتی می‌افتد، مثل کابوکی ژاپن یا نمایش چینی، به‌روز شدن این نمایش‌هاست.
اگر نمایش سنتی به‌روز شود، چیزی از آن باقی نمی‌ماند. آنها از این نمایش‌ها برای خلق کارهای جدید استفاده می‌کنند که دیگر کیوگن یا کابوکی نیست، اما کیوگن را به همان شکل نگه می‌دارند. آنها بناهای نمایش‌های سنتی کهن را نگه داشته‌اند؛ بناهای کهن نمایش سنتی ما همین تکایا بودند که اجازه دادیم از بین بروند یا بعضی از قهوه‌خانه‌های بزرگ بودند که در آنها نقالی و روحوضی اجرا می‌شد. با از بین رفتن آنها ما باید سالن‌هایی بسازیم که امکان اجرای روحوضی، نقالی، تعزیه و سایر آیین‌های نمایشی در آنها باشد. به این می‌گویند عرضه کردن به شکل امروز؛ یعنی به شکل یک پدیده هنری به آن نگاه کنید. مناسبت اجرای تعزیه محرم است، ولی بیش از 500مجلس تعزیه داریم که مناسبت همه آنها محرم نیست؛ مثلا مجلس شبیه اسکندر و فغفور چین و سلطان محمود و ایاز. پس ما باید یک تماشاخانه ویژه نمایش‌های ایرانی و آیینی داشته باشیم که بتوان گونه‌های مختلف آن را دقیقا براساس سبک و سیاق قدیم اجرا کرد. حالا در آن زمان با چراغ زنبوری فضا را روشن می‌کردند، ما با پروژکتور. تغییراتی به این شکل باید انجام شود یا آثاری با توجه به ساختار سنتی خلق کنیم. نمایش روایی اصول و قرارداد خودش را دارد. همانطور که در اواخر قاجار می‌بینیم تعزیه‌نویس‌ها رویکردی به ادبیات کهن ایران دارند و تعزیه‌هایی مثل سلطان محمود و ایاز یا لیلی و مجنون نوشته می‌شود.
یا تعزیه ناصرالدین‌شاه.
بله. شبیه قتل ناصرالدین‌شاه، امیرکبیر و سیاوش نوشته می‌شود. برای اینکه به قابلیت‌های این گونه نمایشی پی می‌برند و حالا براساس آن، قصه معاصر روایت می‌کنند.
پس معتقدید می‌توانیم با داستان‌های جدید در قالب‌های سنتی برای تماشاگر جذابیت ایجاد کنیم.
بله. بزرگواری مثل بهرام بیضایی از این ساختار استفاده و یک‌سری نمایش روایی خلق می‌کند؛ مثل مرگ یزدگرد و فتح‌نامه کلات؛ یعنی از سرچشمه تغذیه می‌کند برای خلق آثار جدید. تماشاخانه‌های سنتی ژاپن و چین را می‌بینید که همچنان برقرار هستند و عده زیادی از این نمایش‌ها دیدن می‌کنند. من حتی فیلمی ‌دیدم که دوستی از اجرای نقالی در چین گرفته بود. سنت نقالی چینی‌ها در قهوه‌خانه بوده است. حالا که قهوه‌خانه‌های سنتی شکل‌شان عوض شده، آنها سالن‌های کوچک با صحنه‌های کم‌عمق ساخته‌اند و در آنها نقالی می‌شود. حالا یکی با‌ ساز نقل می‌گوید و یکی نه. هم نقال زن دارند و هم مرد؛ بنابراین شیوه ارائه این هنرها را به‌روز کرده‌اند. این سالن‌ها را هم در محله‌هایی ساخته‌اند که به این هنرها علاقه دارند و آن را تماشا می‌کنند. حتی در این سالن‌ها چای هم به تماشاگران می‌دهند؛ چون قبل از این در قهوه‌خانه اجرا می‌شده‌اند یا در ژاپن بلیت نمایش «نو» از6‌ماه قبل پیش‌فروش می‌شود، ولی ما به همه اینها پشت کرده‌ایم. آقای بیضایی در 2صفحه آخر کتاب نمایش در ایران نقل به مضمون می‌گوید درست در هنگامه‌ای که تئاتر غرب دیوارهای تنگ صحنه‌اش را با نگاهی به تئاتر شرق و آسیا به هم ریخت، ما دنباله‌رو‌  تئاتر قرن18 اروپا شدیم! حتی در دانشگاه‌هایمان درس آشنایی با تعزیه را حذف می‌کنیم؛ به جای اینکه هنر به این مهمی ‌را ترویج کنیم و حتی بعضی از معلمان به دانشجویان اصرار می‌کنند پایان‌نامه‌هایشان را براساس تئوری‌های نظریه‌پردازان و کارگردانان غربی بنویسند. غیرت فرهنگی ما آسیب‌ دیده است. چند سال است فریاد می‌زنیم ما درس نمایش‌های سنتی را نیاز داریم. آیا کارشناسان وزارت علوم یا وزیر علوم در این 2دهه نشنیده‌اند؟ پیش از انقلاب علی نصیریان گفت این نمایش‌ها مهم هستند. بهرام بیضایی نمایش در ایران را نوشت، اما کسی توجه نکرد؛ حتی بیگانه‌ای مثل پیتر بروک گفت شما نمایشی مثل تعزیه دارید و از آن شگفت‌زده شد.
مسئله دیگر نگاه موزه‌ای است که به این نمایش وجود دارد.
در وهله اول ما همه 537نسخه تعزیه را که عنوان مستقل دارند و با تکرارهایشان به بیش از 2هزار نسخه می‌رسند، نخوانده‌ایم و دوم اینکه کجای دنیا پدیده‌ای را که حداقل 300سال سابقه دارد، به‌جرم اینکه کهنه است، کنار می‌گذارند؟ مضمونی بالاتر از عدالت‌خواهی و ظلم‌ستیزی در نمایش جهان وجود دارد؟ آنتیگون چه کار می‌کند؟ با دیکتاتوری مبارزه می‌کند. در تعزیه ما شبیه امام حسین(ع) چه کار می‌کند؟ با ظلم مبارزه می‌کند. نگاه ما اشکال دارد. خیلی‌ها اصلا اطلاعاتی از تعزیه ندارند. نه روی مضمون آن کار کرده‌اند و نه روی ساختار دراماتیک آن و نه ادبیاتش و فقط با آن مخالفت می‌کنند. حداقلش این است که یک پدیده نمایشی ملی و یک نمایش بی‌نظیر در جهان است که باید حفظ شود. همانطور که کیوگن، بونراکو و اپرای پکن باید حفظ شوند، ولی در ایران غیرت و همت فرهنگی را نه دولت‌ها به خرج می‌دهند و نه دانشگاه‌هایمان؛ حتی این قدر بد از این هنر تعریف می‌کنند که دانشجویی که دوست دارد این گونه نمایشی را کار کند، می‌ترسد مسخره‌اش کنند.
‌در مورد کتاب تقلیدچی عاشقانه‌ها بگویید. چطور شکل گرفت؟
این کتاب گفت‌وگویی است درباره فعالیت‌های من در راستای گونه‌های مختلف نمایش‌های ایرانی و سنتی. آقای شکرریز می‌خواست با چند نفر از پیشکسوتان این حوزه صحبت کند و به پیشنهاد خانم تقیان با من هم صحبت شد. مصاحبه در حضور خود تقیان انجام شد و خودش هم بخش قابل‌توجهی از سؤالات را مطرح کرد. جلال ستاری هم در جلسه حضور داشت، اما شرایط جسمی‌ خوبی نداشت. به هر حال قرار بود نشر پارسه آن را منتشر کند و حالا نشر ثالث این کار را انجام داده است.




 

این خبر را به اشتراک بگذارید