تولد قلب موبایل ایران
علاءالدین دنبال یک پاساژ خوب نبود
سعید برآبادی
دلیل گنجاندن نام پاساژ علاءالدین در فهرست آثار معماری قرن حاضر، نه مدح آن بلکه ذمِ اندیشهای است که از بطن دوران سازندگی رویید و توانست بخش مهمی از معماری سالهای پس از خود را با بحران هویت مواجه کند. اگر امروز تهران و بسیاری از شهرهای ایران دیگر رنگ و بویی از معماری مطلوب و چشمنواز ندارند و در آنها کمتر نشانی از روح معماری گذشته هویداست، شاید نقطه انفصال از آن جریان، همین سالهای منتهی به ساخت پاساژ علاءالدین باشد. علاءالدین اینجا دیگر نه یک پاساژ و مرکز خرید مشخص بلکه نشانه و زنهاری است تاریخی برای آن سالها که بازار، تصمیم گرفت معماری چه باشد و مهندسان فارغالتحصیل پس از انقلاب، آن چیز را ساختند، بدون توجه به زمینه، فرهنگ و حتی تاریخ معماری.
داستان پاساژ علاءالدین و حاجرضا علاءالدین، پسر بزرگ حاج ناصر علاءالدین را که حتما شنیدهاید؛ میدانید که او از سالهای پس از انقلاب، آرامآرام در تقاطع جمهوری و ولیعصر (عج)، شروع به خرید دکانها و مغازهها میکند در سودای ساختِ مرکز خریدی بزرگ؛ سودایی که در سال1379 با واگذاری سرقفلی تمام واحدهای فروش عملیاتی شد. او در مصاحبههای محدودی که کرده نه نامی از معمار این بنا میآورد و نه درباره جزئیات مهندسی و عمرانی آن سخنی میگوید؛ چرا که معتقد است: «پاساژ، قشنگی نمیخواهد. قشنگی باید در رفتار و برخورد کاسبها باشد. فرد باید کاسب خوشنام و درستی باشد. ما این مجموعه را به آدمهای سالم و صادق فروختیم و از آنها استفاده کردیم». علاءالدین در واقع یک برج دو نبش با بیش از هزار و صد مغازه در هفت طبقه است. با این همه، حتی همین تعداد طبقات نیز در این سالها دستخوش تغییر بوده، از تخریب طبقه هفتم بهدست شهرداری تهران تا بازگشت طبقه منفیسه از کاربری پارکینگی به فروشگاهی. علاءالدین همچنین یکی از آسیبپذیرترین ساختمانهای تهران است که پس از حادثه پلاسکو، نامش به عناوین مختلف بارها در لیست ساختمانهای پرخطر جا گرفته. میگویند مشکلات ایمنی این بنا با توجه به ازدحام شدید مشتریان در آن، به قدری پیچیده است که اگر روزی در آن حادثهای رخ دهد، زنجیرهای از رخدادها را در پی خواهد داشت. این بنا که زندگی بیش از 21هزار نفر بهطور مستقیم با آن درگیر است و هر دو نبش آن غرق در نماهای تبلیغاتی، اکنون رقبای تازهای یافته؛ عمارت چهارسو در روبهرویش و بازار موبایل ایران در پاییندستش؛ اولی نشانی از عرضاندام و نفسکشطلبی نهادهای عمومی در برابر علاءالدین و دومی که صاحبش، رقیب دیرینه علاءالدین، یعنی خاندان انصاری است.