• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
شنبه 8 آذر 1399
کد مطلب : 116993
+
-

‌کدام آثار سینمای ایران مهاجرت را بهتر به نمایش کشیده‌اند؟

از قندهار به تهران

نگار حسینخانی_روزنامه نگار

در سالیان گذشته چه بسیار مهاجرانی که به ایران آمدند و از این بسیاران شاید اهالی افغانستان بیشترین جمعیت این گروه را به‌خود اختصاص داده باشند. وقتی حدود 3میلیون افغانستانی به ایران آمدند و در بازسازی ایران بعد از جنگ کمک کردند، ما کسانی را کنارمان داشتیم که همیشه با ما بودند؛ هر چند دیده نشدند، اسم نداشتند و حتی فرصتی که نشان دهند چقدر شبیه ما هستند. اما از بین یک جمعیت چند میلیونی، چند نفر توانستندکلیشه‌های رایج را بشکنند؟ اهالی افغانستانی‌ و مسئله آنها در ایران گاه‌گاهی مسئله ما نیز بوده است. در زندگی و سینما، اما سینمای ایران چقدر به این مهاجران توجه کرده است؟ 

جمعه؛     حسن   یکتاپناه

«جمعه»ی حسن یکتاپناه، ازجمله فیلم‌هایی است که در سال ۱۳۷۸ به مسئله مهاجران افغانستانی پرداخته و در جشنواره کن سال ۲۰۰۰ برنده جایزه دوربین طلایی شده است. شاید پس از این فیلم بتوان از «باران» مجید مجیدی، «حیران» شالیزه عارف‌پور، «روبان قرمز» ابراهیم حاتمی‌کیا، «دلبران» ابوالفضل جلیلی، «بایسیکل‌ران»‌، «دستفروش» ، «سفر قندهار» محسن مخملباف و«زمزمه بودا»ی حسین قاسمی نام برد. اما در این گزارش به چند فیلم موفق در سینمای ایران اشاره خواهیم کرد.

حوا، مریم، عایشه؛   صحرا    کریمی

کارگردان این فیلم سینمایی معتقد است:«باید ایرانی‌ها این فیلم را ببینند زیرا این اثر حاصل میدان دادن به یک مهاجر افغانستانی در ایران است و نشان می‌دهد اگر به آنها فرصت داده شود، می‌توانند چه کارهایی در ایران انجام دهند. من و فیلم‌ام‌ نتیجه همان فرصت دادن‌ها هستیم». فیلم دغدغه زنان به‌ویژه زنان افغانستانی است و زندگی 3زن افغانستانی از3طبقه اجتماعی متفاوت در کابل را به تصویر کشیده. فیلم در سینماهای هنروتجربه اکران شد.

چند مترمکعب عشق ؛     جمشید   محمودی

با موضوع مهاجرت حول دو جوان ایرانی و افغانستانی می‌چرخد که عاشق هم شده‌اند، اما از آغاز تا پایان، این فیلم وضعیت دشوار مهاجران افغانستانی در ایران به نمایش درمی‌آید. عبدالسلام که یک مهاجر اهل افغانستان است، به همراه دخترش مرونا در یک کارگاه مشغول کار و زندگی است. صابر عاشق مروناست. بعد از مدتی که مرونا قصد رفتن از ایران را دارد صابر موضوع را با عبدالسلام در میان می‌گذارد و با مخالفت او مواجه می‌شود. در پایان زمانی که صابر و مرونا در کانتینر کهنه همیشگی قرار گذاشتند تا چاره‌ای پیدا کنند ناگهان متوجه می‌شوند کانتینر در حال پرس شدن است. این فیلم در هفدهمین جشن سینمای ایران برنده تندیس و دیپلم افتخار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین تدوین، بهترین نقش مکمل مرد، بهترین طراحی صحنه و معرفی استعداد شد.

باران ؛ مجید   مجیدی 

کارگران روستایی و افغانستانی مشغول به‌کار ساختمانی در یک برج هستند. لطیف، کارگر روستایی که مسئول خدمات و تغذیه کارگران نیز هست، باخبر می‌شود که بعد از مجروح شدن یک کارگر افغانستانی، پسر او- رحمت- جایش مشغول کار است. به‌دلیل جثه ضعیف رحمت وظیفه خدمات دادن به کارگران را به او می‌سپارند و لطیف کار راحت خود را از دست می‌دهد. این کار لطیف را عصبانی می‌کند و در پی آزار رحمت برمی‌آید. یک روز متوجه می‌شود رحمت در واقع دختری است به نام باران که از سر ناچاری در میان مردان به جای پدر کار می‌کند. در این بین به او دل می‌بندد و وقتی وضعیت زندگی آنها را می‌بیند، همه پس‌انداز خود را به خانواده او می‌دهد، ولی بعد متوجه می‌شود که باران و خانواده‌اش قصد دارند برای همیشه ایران را ترک کنند.

رفتن؛   نوید   محمودی

«رفتن» قصه فرشته و نبی، داستان عشقی پُر پیچ و تاب و دامنه در رسیدن و نرسیدن‌هاست. قصه درد است؛ درد خانه به دوشی و مهاجرت. فیلم از رنج مداوم مهاجرانی سخن می‌گوید که به‌دلیل نبود امنیت و آرامش و کمترین بهانه ماندن در خانه پدری‌شان، به آوارگی و گریز از سرزمین مادری‌شان تن می‌سپارند و با نوعی خطر کردن و دل به دریا زدن، قدم در راه دشوار رفتن می‌گذارند. رفتن تا حدود زیادی شبه مستند به‌نظر می‌رسد، اما در عین حال از همه قواعد آشنای یک اثر داستان‌پرداز نیز بهره برده است. بخش‌هایی که به حضور نبی و فرشته در محل اعزام مسافران قاچاق افغانستانی به ترکیه و آن سوی مرز ایران مربوط می‌شود، بیش از سایر بخش‌های فیلم مستندگونه به‌نظر می‌رسد.

شنل؛    حسین کندری

این فیلم داستان زنی به نام صحراست که در ابتدای قصه همسر خود را از دست می‌دهد و برای رسیدگی به اموری به محل کار همسرش می‌رود و در آنجا متوجه می‌شود که همسرش با شناسنامه شخص دیگری به نام طاهر که نام فامیلی‌اش با همسر صحرا یکی بوده و برایش کار می‌کرده، او را به عقد خود درآورده است و حالا چون هنوز صاحب شناسنامه زنده است، صحرا می‌خواهد که نام او را از شناسنامه خود پاک کند. دوستانه این موضوع را با طاهر مطرح می‌کند، اما طاهر به فکر اخاذی از صحراست. صحرا افغانستانی است و برگه‌های شناسایی و هویتی لازم را ندارد.

شهزاده   یا  پرینس ؛ محمود   بهرازنیا 

فیلم داستان زندگی یک پناهجوی افغانستانی را از ایران تا آلمان به تصویر کشیده است. اینکه اگر یک مهاجر افغانستانی یا ایرانی به اروپا برسد، پذیرفته شود و شرایط برایش مهیا شود، چه اتفاقی می‌افتد. فیلم شهزاده زندگی جلیل نظری، جوان مهاجر افغانستانی در ایران را به نمایش می‌گذارد که از یک کارگر معمولی به سینمای این کشور راه می‌یابد و رفته رفته به فستیوال‌های بین‌المللی می‌رسد تا اینکه بعد از شرکت در فستیوال فیلم هامبورگ، در آلمان پناهنده می‌شود و با تحمل دشواری‌های فراوان برای خودش زندگی را می‌سازد که آرزویش را داشته.

سینمای مستند
اکسدوس
 بهمن کیارستمی 
او در مستندش به موج بازگشت افغانستانی‌های مهاجر به کشورشان نگاه کرده و در روزی کاری، سری به مرکز بازگشت امام رضا(ع)، در تهران زده است؛ مرکزی که برای بازگشت داوطلبانه افغانستانی‌هایی است که بدون مدرک اقامتی در ایران زندگی می‌کنند. کیارستمی پیش از این هم دو کتاب «فتو ریاحی» و «گلشهر» را در همین زمینه منتشر کرده که با استقبال اهالی افغانستان در ایران و افغانستان روبه‌رو شده است.

خاتمه
 مهدی و هادی زارعی
داستان خانواده‌ای پشتون ساکن ایران است که دخترشان خاتمه، برای فرار از ازدواجی اجباری به بهزیستی شیراز پناه برده است. مردان خانواده و پیشاپیش همه گلاب آمده‌اند که خاتمه را به خانه ببرند. چون آنطور که گلاب می‌گوید «افغانستانی‌ها نمی‌گذارند دخترشان تصمیم بگیرد، دختر افغانستانی‌ حق ندارد موبایل داشته باشد، درس بخواند، از خانه بیرون برود».

بی‌سرزمین‌تر از باد
 غلامرضا جعفری
جعفری که ساکن ایران است می‌گوید: «سنگ بنای فیلم ساختن درباره مهاجران افغانستانی در ایران کج گذاشته شده و فیلم‌هایی که ساخته می‌شود شبیه اهالی افغانستان و منش آنها نیست». این فیلم داستان خانواده‌ای است که هنگام خروج غیرقانونی از مرز، پسر هشت ساله‌ خود را گم کرده، پس از مدتی فرزند خود را در سوئد پیدا می‌کنند.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید