درون اجتماع خشمگین
فیلمهای شهری ملاقلیپور چه جایگاهی در کارنامه او دارند؟
شهرت رسول ملاقلیپور به فیلمهای جنگیاش است و در دهه اول فیلمسازیاش فقط فیلم جنگی ساخت. پذیرش قطعنامه و پایان جنگ او را به شهر بازگرداند. انتهای دهه 60وقتی ملاقلیپور «مجنون» را کارگردانی کرد، همه حیرتزده شدند. هیچکس انتظار فیلم تلخ اجتماعیای که به لحاظ خاستگاه سینمایی وامدار فیلمهای خیابانی دهه 50 بود را از او نداشت. بیشتر واکنشها به مجنون منفی بود. همه از او فیلم جنگی طلب میکردند. ملاقلیپور اما ایستاد و «خسوف» را در همان مسیر مجنون، با روایتی که قدری پیچیده و سوررئال بود کارگردانی کرد. این فیلم هم شکستی دیگر در کارنامه فیلمساز تلقی شد. اگر مجنون، فروش خوبی داشت، خسوف حتی گیشه موفقی هم نداشت.
«پناهنده» در اوایل دهه70، ترکیبی از مسائل روز اجتماعی و دغدغههای آدمهای جنگ بود. ملاقلیپور تقابل سال۶۰ میان نیروهای وفادار به جمهوری اسلامی و گروهکهای برانداز را بازخوانی کرد. بهترین و به یادماندنیترین فصلهای فیلم مربوط به لحظاتی است که فیلمساز سراغ آدمهای جنگ میرود. گویی با آنها راحتتر است و بهتر میشناسدشان.
«کمکم کن» بعد از دو تجربه درخشان ولی قدر ندیده جنگی، ظاهر کمدی دارد ولی خشونت و تلخی موجود در آن با کمتر فیلم جدیای در آن سالها قابل مقایسه است. این میزان خشونت و خشم چیزی به فیلم که به شکل عجیبی سطح پایین و نازل است اضافه نمیکند.
اواخر دهه 70 جامعه متحول شده، پوست انداخته و حتی سیاسی شده. ملاقلیپور تحتتأثیر شرایط اجتماعی، «نسل سوخته» را کارگردانی میکند که شاید بهترین فیلم شهری، اجتماعیاش باشد.
«قارچ سمی» مثل پناهنده آدمهای جنگ را در شرایط روز اجتماعی قرار میدهد. فیلم تمام مؤلفههای سینمای اجتماعی ملاقلیپور را دارد ازجمله عدالتطلبی که نخ تسبیح بیشتر درامهای اجتماعی ملاقلیپور بود.
«میم مثل مادر» آخرین فیلم کارنامه ملاقلیپور، ملودرامی اشکانگیز با بستری از دفاعمقدس بود. فیلمی پرفروش که به تنهایی از مجموع فروش چند فیلم جنگی ملاقلیپور بیشتر فروخت. مسئله جنگ و تبعاتش همچنان وجود داشت. اعتراض اجتماعی هم بهجای خود باقی بود.
سینمای اجتماعی، شهری ملاقلیپور در تلخی و اندوه تراژیک با فیلمهای جنگیاش برابری میکند.
اینکه فیلمساز شهر را نمیشناسد و باید به جبهه برگردد، توصیه آشنایی که به حاتمیکیا میشد، برای ملاقلیپور هم تکرار شد. ملاقلیپور اما فیلمسازی توصیهپذیر نبود و جز یکی دو استثناء فقط از قلبش سفارش میپذیرفت؛ فیلمسازی که درون اجتماع خشمگین فیلم شهری میساخت و میکوشید زمانهاش را شهادت دهد.