زنده به گوری یک جامعه
نخستین مجموعه داستان صادق هدایت چگونه نوشته شد
علی بزرگیان
زمانی که استبداد تمامی دستاوردهای انقلاب مشروطه را از چنگ مردم ربود، از لحاظ فرهنگی و ادبی، کشور به کویر خشک مبدل شد که در آن معدودی داستان خواندنی بهصورت واحدهای پرت افتاده از هم دیده میشدند. به قول منتقدی، ادبیات غالب در قالب داستانهای هیجانآور تاریخی و منفی به تخدیر مردم میپرداختند و به اشکال گوناگون سازگاری با موقعیت مسلط را تبلیغ میکردند.
در این برهوت فرهنگی است که صادق هدایت نخستین مجموعه داستانهای خود را با نام «زنده به گور» منتشر میکند. او از آن نویسندگانی است که نیما در یکی از نامههایش در موردشان نوشت: «دسته دیگر که اخیراً با ذوق و استعداد کموبیش در مطبوعات ایران ظاهر میشوند، به واسطه مطالعه در ادبیات اروپایی دریافتهاند که از چه راه باید بنویسند». هدایت که در سال ۱۳۰۵ همراه دانشجویان اعزامی به اروپا رفت، در سال۱۳۰۹ به ایران بازگشت و زنده به گور را چاپ کرد. در این مجموعه که شامل 8داستان بود، شاید مهمترین داستان، زنده به گور بود. او که در پی افسردگیهایی که روزبهروز عمیقتر میشد در سال۱۳۰۷ برای نخستینبار دست بهخودکشی زد و چون نجات یافت شرح واقعه را در این مجموعه داستان نوشت و آن را «یادداشتهای یک دیوانه» نام نهاد. هدایت که لحظههای مواجهه با مرگ را تجربه کرده و تا آخر عمر با آن درگیر بود، شخصیتهای آثارش را نیز وامیداشت تا به این تجربه بپردازند. هدایت این نویسنده عصر برخورد ارزشهای سنتی با تجدد، از نسل مضطرب و اندیشناکی بود که شکست مشروطیت را درک کرده و کابوس انحطاط را پیش چشمان خود دیده بود.
چنین بود که در تمام داستانهای زنده به گور او ارزشهای تثبیتشده را با طنز ویرانگرش مورد سؤال قرار میدهد و با توصیف انتقادی از جامعه تحت استیلای استبداد و خرافهپرستی، پوسیدگی درونی این جامعه را نشان میدهد.